جمعه ۲۱ بهمن ۱۴۰۱ - ۱۱:۰۴
«سرهنگ ثریا» با الهام از یک داستان واقعی ساخته شد

لیلی عاج کارگردان فیلم «سرهنگ ثریا» عنوان کرد: ما در تیتراژ پایانی نوشته‌ایم با الهام از یک داستان واقعی؛ در واقع اثر اقتباس نیست.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ علیرضا خلیل‌زاده: لیلی عاج کارگردان فیلم تحسین شده از نگاه منتقدین «سرهنگ ثریا» که در دوره چهل‌ویکم فجر در مسابقه سودای سیمرغ به رقابت می‌پردازد؛ در گفت‌وگویی به بیان چااشهای ساخت فیلمش با ایبنا نشسته؛ که در ادامه می‌خوانید:

مجری:خانم عاج اگر اشتباه نکنم این اولین فیلم‌ بلند شماست؟ البته من یک سری مطلب در بولتن خبری جشنواره خواندم که چطور این موضوع به ذهن‌تان رسیده، ولی ساخت فیلم اول چگونه است؟
 
عاج:هیجان انگیز و پر از شوق آموختن است، حداقل برای من این‌گونه بود، چرا که من از تئاتر امدم، از مدیومی به مدیوم دیگر کوچ کردن، هیجان خاص خودش را دارد. آدم همیشه نگران است آنچه که دانش آن را دارد، آیا به ساخت فیلم کمک می‌کند یا خیر. من به شخصه در حال یادگرفتن از گروهم بودم و این شوق یادگیری جذاب بود.
 
مجری:بیشترین تاثیر را چه کسی روی شما داشت؟
عاج : هرکدام به نحوی، آقای برازنده. مدیر فیلمبرداری، آقای بشیر صدابردار، همه گروه، واقعا سرهنگ ثریا یک گروه بسیار همدل و همراه بود، نمی‌توانم بگویم شخص خاصی تاثیر داشت. این همدلی گروهی، برایم شوق برانگیز بود.
 
مجری: با دیدن فیلم حس می‌کنیم خانم صامتی بر همه تاثیرگذار است.
عاج: خانم صامتی یک بازیگر شش‌دانگ، درجه یک و یک انسان فوق‌العاده است. همین‌گونه که در کمپ آزادی برای همه مادر است، برای همه ما نیز در صحنه مادری کرد.
 
مجری: در دو جمله از ایده فیلم بگویید و اینکه چگونه این ایده به ذهن‌تان رسیده است؟
عاج: من درباره سازمان منافقین نمایشنامه‌ای کار کرده بودم؛ بعد که اجرای صحنه‌ای نمایشنامه‌ام به اتمام رسید، عکسی از خانواده‌ها دیدم که پشت در اردوگاه اشرف هستند. یک عکس این ایده را به ذهن من رساند.
 
مجری:تحقیقات چقدر طول کشید؟
عاج: تحقیقات حدود هفت ماه طول کشید، به هرحال پیدا کردن سوژه‌ها کار بسیار سختی بود، ازین جهت که ابتدا، خانواده‌ها مایل به گفت‌وگو و همکاری نبودند، باید اعتماد آنها را جلب می‌کردم، باید جدا‌شده‌ها از اردوگاه اشرف را پیدا می‌کردم. همچین خانواده‌هایی که در کمپ آزادی بودند. این پیدا کردن این خانواده‌ها، چون همه ساکن تهران نیستند، برخی ساکن ارومیه بودند، برخی زنجان، شیراز بودند، این پیدا کردن و قرارگذاشتن و رفت و آمد، حدود شش، هفت ماهی طول کشید.
 
مجری :پیدا کردن تهیه کننده چطور بود؟
همین‌که فیلم‌نامه تمام شد، پیدا کردید یا خیر؟ روال کار چگونه بوده است؟
عاج : واقعیت این است که من نمایش را که کار می‌کردم از سرمایه‌گذارهای مختلف برای دیدن دعوت می‌کردم، چون ایده داشتم که نسخه سینمایی آن را کار کنم. یعنی در واقع اول نمایش تهیه‌کننده پیدا کرد بعد فیلم‌نامه تهیه کننده یافت.
 
مجری: شما با سازمان فرهنگی و رسانه‌ای اوج کار کردید. اوج را هم در همان نمایش پیدا کردید؟
عاج :بله، من شب آخر نمایشم، سازمان فرهنگی هنری اوج را دعوت کردم و گفتم سینابس سینمایی این نمایش آماده است و ثبت سینمایی شده، کلیت و حال و هوای اثر چیزی است که در نمایش می‌بینید. قراری گذاشته شد، سیناپس را مطالعه کردند، درباره آن گفت‌وگو کردیم، سیناپس دیگری نوشته ‌شد و وقتی پذیرفتند، مراحل بعدی پیش رفت.
 
مجری: روال کار برای فیلم اولی‌ها، که یا فیلم کوتاه زیادی داشته باشند یا از دستیاری کارگردان شروع کرده‌اند، برای شما چگونه بوده است؟
عاج: البته من فرزند سینما هستم، فرزند سینمای جوان، یعنی قبل از اینکه فرزند تئاتر باشم، سینمای جوانی بوده‌ام. من سال 76 دوره تکمیلی فیلم‌سازی در سینمای جوانجرا طی کرده‌ام و از سال 77 تا 81 ازفیلم‌سازان پرکار دفتر انجمن سینمایی جوان بودم، در جشنواره کوتاه تهران، چندسال متوالی، از 79 تا 81 فیلم داشتم و هم جشنواره مستند تجربی کار مستند نیمه بلند با خانه مستند تجربی کار کردم که جایزه نیز گرفت. عنوان مستند شایسته‌ی جایزه «هرچه تو را به یاد من بیاورد زیباست» بود. با سینمای جوان دفتر تهران نیز چند کار تولید کرده بودم، اولین فیلمی که ساختم، فیلم کوتاه 16 میلیمتری با عنوان پاییز بود، فیلم کوتاه برای سال 79 بخش مسابقه سینمای الف فیلم‌های کوتاه تهران است، ارشد تئاتر خواندم. در دانشگاه کار تدریس انجام دادم، تا سالها در حوزه تئاتر و نمایش‌نامه نویسی فعال بودم.
پس نتیجتا اول سینمای کوتاه بودم، بعد تئاتر و بعدتر دوباره به سینما برگشتم. 
 
مجری : پس در واقع رزومه فیلم‌سازی در کانامه شما مشاهده می‌شود و نمی‌توان گفت از تئاتر به سینما آمدید؟ اساسا تجربه‌های گذشته شما در فیلمسازی چه کمکی به شما در زمینه تولید فیلم  «سرهنگ ثریا» کرد؟ 
عاج : من فیلم16 میلیمتری در جشنواره فیلم کوتاه تهران کار کردم. واقعیت این است که فضای ذهنی‌ من تئاتر بود و از 81 به بعد فیلم کار نکرده بودم، البته برای تلویزیون دراین سالها برنامه‌های ترکیبی کار کردم. برنامه کودک نو‌شتم، یک‌سال نویسنده ثابت سیمای خانواده بودم.
 
مجری :چرا اوج به شما اعتماد کرد و آن پول را در اختیار شما قرار داد؟
عاج : البته که ما بودجه زیادی نداشتیم و جزو فیلم‌های ارزان بودیم. دیدید که ما در یک لوکیشن ثابت هستیم، بازیگران سلبریتی و آنچنان معروفی نیستند، اما همه چیز حساب شده و دقیق بود. سعی شده هزینه‌ها ارزان باشد. بهتر است از تهیه‌کننده هم بپرسید اما شاید مهمترین دلیل این باشد که سینابس را خواندند، فیلم‌های کوتاه را دیدند، تئاتر را دیدند، گفت‌وگو کردند، خدا کمک کرد و اعتماد کردند. اوج سیاستی دارد که درباره فیلم اولی‌ها سرمایه‌گذاری می‌کند، فیلم شهیدزین‌الدین نیز یک فیلم اولی است، سالهاست با فیلم اولی‌ها کار می‌کند. امیرعباس رفیعی برای فیلم لباس‌شخصی نیز، فیلم اولی بود. این نیست که من تنها فیلم اولی اوج باشم، سالهاست که اوج روی فیلم اولی‌ها سرمایه‌گذاری می‌کند، کما اینکه فیلمی با یک پروداکشن عظیم درباره شهید زین‌الدین را یک آقای فیلم‌اولی کار می‌کند.
 
مجری: فکر می‌کنید سیمرغ بلورین بهترین بازیگر زن به خانم ثابتی می‌رسد؟
عاج : نمی‌دانم. قطعا کاندید می‌شوند ولی نمی‌دانم. من چون فیلم‌های دیگر را ندیدم، برآیند درستی ندارم.
 
مجری : هدایت بازیگران در فیلم چگونه بود؟
عاج : من تنها می‌دانم چه چیزی بد است، اما نمی‌دانم چه چیزی خوب است. آنچه بد است بستگی به لحظه دارد، مثلا می‌گویم زیاد دستتان را برای این دیالوگ تکان بدهید ، خیلی بد است.خیلی پلک بزنید، بد است. گام صدا بالا باشد، بد است. الان و در این پلان باید صدا گرفته باشد. نباید شارپ باشد. تنها تکنیکم این است که متن را که می‌خوانیم مشابه تئاتر برخورد نمی‌کنم. متن تئاتر را که می‌خوانیم، دوماه مداوم با آن کار می‌کنیم و شب سی‌ام اجرا همه چیز پخته می‌شود، اما در سینما اولین روزی که اجرا آغاز می‌شود، باید پخته باشد، مضاف بر اینکه درست است من لوکیشن را ساختم اما دوستان به هرحال رج می‌زدند. نسبت به لوکیشن‌های مثلا در اسد، آماده شده‌ی آن نسبت با کمپ فرق می‌کند. بچه‌ها رج می‌زدند. باید در همان اولین پلانی که بازیگر جلوی دوربین می‌رود بهترین اجرا را داشته باشد، بنابراین من آنچیزی که با بازیگر دارم، علاوه بر گفت‌وگوی زیاد، ساعت‌ها صحبت می‌کردم. این است که بگویم این کار را نکن. هرکاری دوست داری انجام بده اما این را انجام نده. گاهی اوقات کات می‌دهم و می‌گویم نه، یکبار دیگر. فقط می‌دانم چه چیزی خوب نیست. البته که واژه خوب خیلی متکثر است. ولی برایم واضح است که چه چیزی بد است.
 
مجری : سوال دیگر این که شما برای این فیلم کتابی خواندید؟
عاج : من چون دانشگاه تدریس می‌کنم بسیار زیاد مقاله علمی پژوهشی دارم، به دلایل اجراهای مختلفی که دارم. در مورد تئاتر ایرانی، تئاتر دفاع مقدس، شما به عنوان معلم باید هرسال مقاله علمی پژوهشی داشته باشید که بتوانید کارتان را پیش ببرید، چون پژوهش همواره برای من مهم بوده است. من نمایشنامه دیگری به نام قندخون داشتم، درباره کارخانه قند ورامین. همه دوستان اطلاع دارند و البته خدا کمک کرد من یک تنه، مدتها اتوبوس می‌گرفتم تا کارگران کارخانه قند ورامین به تهران بیآیند و تئاتر را ببینند، و من به شخصه هفت هشت بار با هزینه شخصی به و رامین رفته‌ام. مشابه یک خبرنگار مدتها به ورامین می‌رفتم و چقدر درباره ساختمان کارخانه قند که ثبت آثار تاریخی هم شده، کار کرده‌ام. منظور این است که بگویم این بخش پژوهشی بسیار مهم است. درباره این اثر، کارهای پژوهشی مکتوب بسیار انجام شده. بارها گفته‌ام، به طور مثال، ابتدایی‌ترین که غنی هم است، چیزی که به ذهنم می‌رسد را ابتدایی‌ترین می‌گویم، کتاب مفصل چهارجلدی مرکز اسناد انقلاب اسلامی کار کرده است، از سال 1344 که سازمان توسط حمیدنژاد و بدیع‌زادگان تاسیس شده تا پایان عملیات مرصاد، کتابی با عنوان «سازمان مجاهدین» تدوین شده است. کتاب چهار جلدی بسیار مفصلی است و اتفاقات را جزءبه‌جزء نوشته است. مضاف بر اینکه افرادی که از سازمان جدا شده‌اند، مجموعه خاطراتشان نیز چاپ شده است و اغلب نیز به چاپ دهم و بالاتر رسیده، مثل خاطراتی که سوره مهر چاپ شده.
ما کتاب‌های زیادی داریم که در سوره مهر و جاهای دیگر چاپ شده‌اند، خوشبختانه یا متاسفانه ما برای منابع مکتوب و میدانی بسیار دست‌پر بودیم، چون همه در مورد آنها کار کرده‌اند.
 
مجری: درباره خانم عبداللهی و زندگی واقعی ایشان کمی صحبت می‌کنید؟
 
عاج: من مادران زیادی در این موضوع دیدم. در بسیاری از برخوردهایی که با مادران داشتم، به نظرم ماجرای خانم عبداللهی و خود کاراکتر مدیریتی که در کمپ آزادی داشت، پتانسیل بیشتری نسبت به سایرین داشت. مازاد بر اینکه خانم عبداللهی شمایلی از همه مادران کمپ آزادی است.
 
مجری : با توجه به توضیحات شما، چرا در تیتراژ نوشته نشده فیلم یک اقتباس است؟ 
عاج ما در تیتراژ پایانی نوشته‌ایم با الهام از یک داستان واقعی. در واقع اثر اقتباس نیست. اقتباس از ریشه قبس می‌آید. در گذشته که گاز نبوده و آتش بوده، اگر تنور خاموش می‌شده، در خانه همسایه را می‌زدندو می‌گفتند، یک قبس آتش به من بده. یا یک کفگیر آتش به من بده و آتش را ببری و شعله خود را روشن کنی. این در واقع بهترین معنای اقتباس است. اما این فیلم اقتباس نبود، الهام از داستان واقعی بود. اینکه شما آتش را گرفته باشید، نبود. الهام بود و متفاوت است. گویی خانم عبدالهی و دیگران برای من تعریف می‌کردند و آنچه که برای من تعریف می‌کردند در فرآیند تبدیل به چیز دیگری می‌شد.
 
مجری : اگر سیمرغ بلورین بهترین فیلم اقتباسی را هم داشتیم، شما الهام می‌نوشتید یا اقتباس؟
عاج: اساسا اقتباس را من خیلی ندیدم و تا به حال درباره آن چیز زیادی ندیده‌ام. تا به حال ندیده‌ام که برای یک اثر واقعی اقتباس بگویند. بیشتر اقتباس را برای اثر ادبی که خلق شده است، می‌گویند. مثلا می‌گویند از ارکسترسمفونی فلان یا از رمان فلان اقتباس شده است. گویی به نظر می‌رسد اقتباس از اثر خلق شده به کار می‌رود، البته مطمئن نیستم. ولی من از آن ماجرا الهام گرفته‌ام.
 
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها