زندگی میتواند نقاط عطف باشد (به ویژه زمانی که ما حلقه زندگی خود را تصور میکنیم)، اما بیشتر محتوای تجربی زندگی همان چیزی است که بین آنها اتفاق میافتد. زندگی کل و جزء، آغاز، میانه و پایان است. این شما هستید که در تعطیلات هستید و هر روز قبل و بعد از آن کار میکنید.
خوب زیستن مستلزم ارجاع دقیق فشارسنج داخلی خودمان است. با بمباران تصاویری از اینکه زندگی «باید» چگونه به نظر برسد، تعیین اینکه برای ما چگونه به نظر میرسد بسیار مهم است، و در برخی مواقع حتی آشکارتر، اینکه چه چیزی نیست. پیتر دراکر، مشاور مدیریت مشهوری که نظریههایش اساس تکنیکهای مدرن کسبوکار و رهبری را تشکیل میداد، از طرفداران روش وارونگی در هنگام پرسیدن سؤالات بود. به جای اینکه مثلاً بپرسید «چه چیزی یک زندگی خوب را میسازد؟» میتوانیم از محل حذف با این سؤال شروع کنیم: «چه چیزی باعث ایجاد یک زندگی بد میشود؟» مارکوس اورلیوس وقتی از ما میخواهد که از خود بپرسیم آیا اگر از چیز خاصی محروم شویم، مرگ چیزی وحشتناک خواهد بود، تمرین ارزیابی مشابهی ارائه میکند. خوب زندگی کردن به حذف فعالانه آنچه به ما کمک نمیکند تبدیل میشود. پرسیدن چنین سؤالی مستلزم آن است که ما برای پاسخ آماده باشیم و برای ناراحتی که ممکن است همراه با تصمیمات سخت باشد، پاسخ میطلبد.
تمایل به شنیدن چنین چیزی به عنوان دستوری برای اقدام عجولانه وجود دارد، و در نتیجه تمایل داریم که همه چیز را در پی یک ماجراجویی نامشخص و در عین حال بزرگ رها کنیم. در حالی که زندگی کوتاه یا به عبارت دقیق تر، سریع است. البته کوتاهی آن ذاتاً بیهودگی را تشویق نمیکند. آنچه در این میان اهمیت داشته نیت است؛ تصمیمگیری عمدی به عنوان کسی که به طور محسوسی از تناهی چیزها آگاه است.
یکی از اولین اقدامات در نظم بخشیدن به زندگی خود این است که تشخیص دهیم واقعاً چقدر زمان داریم اگر در واقع کل آن به خوبی سرمایهگذاری شده باشد. ما نباید به این اشتباه تن دهیم که میتوانیم سالها زندگی طولانی را پیشبینی کنیم یا انتظار داشته باشیم؛ باید آنقدر عاقل باشیم که بدانیم نمیتوانیم این موضوع را با قطعیت بدانیم. به همین دلیل است که خوب زندگی کردن به طور کامل به سرمایهگذاری در مکان و زمان مناسب بستگی دارد. انجام مکرر این کار چیزی است که یک زندگی خوب را رقم میزند. در این رویکرد، ما از این احساس رهایی مییابیم که انگار باید هر آنچه را که در حال حاضر میخواهیم تجربه کنیم. خوب زیستن فقط مستلزم این است که خودمان را به طور کامل به هر کجا که هستیم بسپاریم و در نتیجه جای کمی برای پشیمانی باقی بگذاریم.
در اثر «گفتارها و نوشتههای منتخب»، اپیکتتوس از آنچه بسیاری تمایل دارند بهعنوان بازخورد متناقض فیلسوفان تلقی کنند، صحبت میکند، بهویژه بر احتیاط در مقابل اطمینان تأکید میکند. او از ما میخواهد که به توصیههای فیلسوفان برای نشان دادن احتیاط در اراده خود و اعتماد به امور خارج از آن توجه کنیم. به عبارت دیگر، ما باید به طور فعال فرضیات، رفتارها، افکار و پیگیریهای خود را آزمایش و ارزیابی کنیم. با این حال، غر زدن در مورد مسائل خارج از کنترل ما (به ویژه زمانی که با اقدامات مفید همراه نباشد)، راهگشا نیست.
زیبایی زندگی بهعنوان فرآیند و نظمدهی متفکرانه در این است که میتوانیم با اطمینان آنگونه عمل کنیم که این جهان از ما خواسته است و آزادانه بهترین استفاده را از این جهان ببریم. خوب زیستن انجام همه کارها نیست؛ بلکه درگیر شدن در چیزهایی است که به طور منحصر به فرد با ارزشها و مقاصد ما هماهنگ هستند.
مارکوس اورلیوس زمانی گفت: «زندگی هر یک از ما محدود به لحظه حال است و این تنها چیزی است که داریم.»
منبع:
https://www.thephilosophyofeverything.com/blog/2021/4/12/the-philosophy-of-living
نظر شما