اهل قوچان بود و چند سالی در ارتش شاهنشاهی خدمت کرد. اما خودش را نه سرباز شاه، که یار امام(ره) میدانست. بعد از انقلاب در تأسیس سپاه نیز نقشآفرینی کرد و در نخستین سال جنگ تحمیلی، یکی از بهترین فرماندهان ما بود.
زندگی شهید کلاهدوز، رسم مَردی و مجاهدت
نخستین روز از زمستان 1325 در قوچان متولد شد. به جز مطالعه، به هنر نقاشی هم علاقه زیادی داشت. دبیرستان را که تمام کرد به دانشکده افسری رفت و به سبب لیاقت و تیزهوشی به فهرست افسران واجد شرایط برای عضویت در گارد شاهنشاهی راه یافت. واحد اطلاعات ارتش متوجه تعلقات عمیق مذهبی او شده بود، اما به نظر آنان این تعلقات خللی در وفاداری او به «اعلیحضرت» وارد نمیکرد. نظرشان اشتباه بود. یوسف از همان سالهای جوانی به امام خمینی دل داده بود و خودش را نه سرباز شاه، که یاری از یاران امام (ره) میدید. با چنین نگاهی بود که در روزهای اعتراض و انقلاب با مردم همراه شد و به سهم خود نقش فعال و بسیار موثری در سرنگونی نظام سلطنتی ایفا کرد.
شهید کلاهدوز یکی از کسانی بود که بعد از انقلاب، قاطعانه با طرح انحلال ارتش مخالف میکردند و آن را توطئهای خطرناک برای تضعیف نیروی نظامی کشور میدیدند. این موضوع، یعنی توان نظامی کشور، یکی از دغدغههای اصلی او بود. شاید به همین دلیل هم بود که از ارتش، که چند سال در آن خدمت کرده بود جدا شد و در تشکیل و توسعه سازمانی تازه که «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» خوانده شد از هیچ کوششی دریغ نکرد. با کسب مجوز سرلشگر قرنی از خدمت در ارتش معاف شد و به سپاه رفت. او یکی از اعضای اولیه شورای عالی سپاه و چندی بعد نیز قائممقام این سازمان انقلابی شد.
طرحهای بزرگ و بلندمدتی برای تقویت سپاه در سر داشت و گامهای اولیه این کار، بهویژه در توسعه نیروی زمینی و ایجاد نیروی هوایی را برداشته بود. تجاوز رژیم بعث به مرزهای کشور ما عزم و انگیزه او را در اجرای هرچه سریعتر و بهتر این طرحها بیشتر کرد. شهید کلاهدوز از نخستین روز جنگ تحمیلی تا شکست محاصره آبادان (اوایل پاییز 1360) هرچه در توان داشت برای کشور و انقلاب به کار بست و رسم مجاهدت را بهجا آورد. اما شهادت انتظارش را میکشید و قرار نبود مدت بیشتری در این دنیای فانی بماند. چند روز بعد از عملیات ثامنالائمه، هنگام بازگشت به تهران، در سانحهای هوایی – همراه با جمعی از فرماندهان – به شهادت رسید.
سه عنوان کتاب درباره شهید کلاهدوز
حامد کلاهدوز فرزند شهید کلاهدوز، در کتابی با عنوان «مژههای سوخته» روایتهایی از زندگی پدرش ارایه میدهد. گویا این کتاب نخستین کتابی است که یکی از فرزندان شهدا، درباره زندگینامه پدر خود نوشته است. عنوان فرعی «روایتی از زندگی شهید یوسف کلاهدوز» نیز روی جلد کتاب دیده میشود و از سوی مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس منتشر شده است. مهمترین ویژگی این کتاب، صفا و صمیمیت روایت آن است و مطالعه آن به همه مخاطبان آثار اینچنینی پیشنهاد میشود.
همچنین از آنجا که شهید کلاهدوز اهل خراسان بود، بنیاد شهید و امور ایثارگران این استان مجموعهای از خاطرات ایشان را به قلم مریم عرفانیان، در کتابی با عنوان «فرازهایی از زندگی سردار سرلشگر شهید یوسف کلاهدوز قوچانی» تدوین کرده است. عرفانیان در این کتاب، که نوعی یادنامه است تلاش کرده با گردآوری خاطراتی از شهید به مرور بخشهایی از زندگی او بپردازد و مخاطبش را با ابعاد شخصیتی و خلقوخوی آن شهید و نیز بستر اجتماعی و سیاسی سالهای حیاتش آشنا سازد.
انتشارات سوره مهر هجدهمین جلد از مجموعه کتابهای قصه فرماندهان را به شهید کلاهدوز اختصاص داده است. این کتاب به قلم گلستان جعفریان تألیف شده است و «تیکتاک زندگی» نام دارد. در آن تصویر مردی به خواننده عرضه میشود که رشد و تعالی شخصیت او به خوبی مشهود است و اثبات مجدد این حقیقت است که نیروهای اصیل انقلابی کشور، قبل از هر چیز در درون خودشان انقلاب کرده و از ظلمات خودخواهی و حُب دنیا گذشته بودند.
نظر شما