تیم ایران قرار است که در یک بازی خیالی با ترکیبی متفاوت در مقابل امریکا قرار بگیرد؛ تیمی که در آن فردوسی بهجای بیرانوند داخل دروازه است و در قلب خط هافبک سعدی چشمنواز بازی میکند و در مقابل تیم ملی امریکا نیز در ترکیب خود به جای مککنی، پولیشیچ، یونس موسی و رابینسون از ارنست همینگوی، جان اشتاین بک و استیون کینگ بهره میبرد.
در مسیر خانه به خبرگزاری هستم و بیش از پیش به خیابانها دقت میکنم. شاید اگر شرایط اجتماعی کشور کمی متفاوت بود امروز از صبح خیابانها در تسخیر هواداران فوتبال بود. پشت فرمان ناخوداگاه شعری را زمزمه میکنم و با خودم فکر میکنم که اگر قرار بود تیم ادبیات ایران با تیم ادبیات امریکا بازی کند، چه اتفاقی رخ میداد. بدون شک نتیجهای که انگلیس در مقابل ما رقم زد شاید کمتر نتیجهای باشد که میتوان برای ایران و امریکا در نظر گرفت؛ چراکه روی کاغذ تیم ادبیات ما بازی را ده بر صفر از آمریکا برده است.
به خبرگزاری آمدهام و دارم ترکیب تیم ایران و امریکا را میچینم و با هم وارد این دنیای خیالی میشویم:
شماره یک؛ حکیم ابوالقاسم فردوسی
اگر قرار باشد برای دروازه تیم ملی کسی را انتخاب کنم، بدون شک هیچ کس به اندازه فردوسی برای دروازهبانی تیم ملی مناسب نیست. کسی که به اعتقاد بسیاری از کارشناسان اگر فعالیتهای او نبود، شاید امروز از زبان فارسی چیزی باقی نمانده بود. با این حال چشمان نگران ایرانیها به دستان فردوسیای است که زیر لب زمزمه میکند: «ندانی که ایران نشست منست/ جهان سر به سر زیر دست منست».
چهار مدافع مستحکم
برای خط دفاع دوست دارم از شاعرانی استفاده کنم که در دورههای مختلف تاریخ مدافعان شعر و ادب بودهاند.
از این رو در خط دفاع از جلال آلاحمد به عنوان دفاع چپ، قیصر امینپور به عنوان دفاع راست و از شاملو و منزوی به عنوان دفاع وسط استفاده میکنم. تنوع دفاعی ما در این بازی بینظیر است؛ کنار هم قرار گرفتن جلال، قیصر، شاملو و منزوی در کنار هم میتواند یک سد مستحکم در برابر تیمی باشد که از هر دری وارد شود، در آخر توپ از این دفاع رد نمیشود.
هافبکهای قرن هفت و هشتی
بدون شک خط هافبک را باید به خلاقترین شاعران و نویسندگان ایرانی اختصاص داد و من شماره هفت را به سعدی شیرازی میدهم. در کنار او میتوانیم از مولانا و حافظ هم استفاده کنیم. هنوز یک جای خالی در خط هافبک وجود دارد و برای من انتخاب بین خیام و نظامی کمی سخت است. با این حال کنار هم قرار گرفتن شاعرانی که وزن قرن هفتم و هشتم در آن سنگینی میکند باعث شده تا ما به بازیسازی آنها خیلی امیدوار باشیم. شاعرانی که هر کدام استاد بازی با کلمات هستند و در بازی که ادبیات حرف اول و آخر را میزند، بیشک کسی حریف این چهار نفر نمیشود.
یک تمامکننده و یک مهاجم سایه
خط حمله تیم ما سالها شهریاری را در خود میدید که تا آقای گلی جهان هم پیش رفت و حالا که قرار است کسی جای او بازی کند، چه کسی بهتر از شهریار شعر پارسی. از آنجایی که تیم به یک مهاجم سایه هم احتیاج دارد، علاقهمندم که هوشنگ ابتهاج یا همان سایه را در این خط به بازی بگیرم.
نیمکتی به قدرت تمام تیمهای ادبیات جهان
در نیمکت ذخیره هم میتوانیم از چهرههایی مانند باباطاهر، سنایی، صائب، اخوان ثالث، سهراب سپهری و سنایی بهره ببریم. بازیکنانی که ورود هر کدام از آنها به زمین میتواند شرایط بازی را عوض کند.
مربی خوشفکر
به نظر من مربی تیم ایران در این بازی باید یک سیاستمدار باشد از این رو ملکالشعرا بهار بهترین گزینه برای این سمت است و ما میتوانیم در کنار او از تجربه رودکی هم بهعنوان سرپرست یا مدیر تیم استفاده کرد.
آمریکا؛ تیمی بدون پشتوانه تاریخی
حال به سراغ تیم آمریکا میرویم. هرچه فکر میکنم از این تیم شاعر درنمیآید و باید به سراغ نویسندگان برویم. نویسندگانی که در قدمتی کم توانستهاند نام و نشانی برای خود دستوپا کنند.
دروازهبان
با توجه به قد بلندی که ادگار آلن پو دارد، به نظرم انتخاب او میتواند بهترین گزینه برای دروازه تیم ملی امریکا باشد. دارم صحنهای را تصور میکنم که شاهد کارهای ترکیبی سایه و شهریار در خط حمله هستیم و با یک پاس تو عمق شهریار با آلنپو تکبهتک میشود و حال باید منتظر ماند و دید که آلن پو که علاقه زیادی به رمزنگاری دارد آیا میتواند کشف کند که شوت شهریار به کدام طرف دروازهاش میرود. او که در بیشتر داستانهایش المان کلاغ حضور دارد، منتظر نشسته است تا ببیند که کلاغ بازی امشب برای او خوش خبر است یا خیر.
مدافعانی متعصب
برای دفاع وسط از «ساموئل کلمنز» که در میان علاقهمندان به ادبیات با نام «مارک تواین» شناخته میشود، استفاده میکنم؛ چراکه باتوجه به شغلش که ملوان بوده، میتواند گزینه مستحکمی برای دفاع وسط باشد. در کنار او میتوانیم از ویلیام فاکنر استفاده کنیم. برای این انتخاب دلیل خاصی ندارم و کاملا سلیقهای است.
در دفاع چپ ریچارد براتیگان میتواند نماینده خوبی از جنبش بیت آمریکا باشد و هرچه فکر میکنم گزینهی بهتری به ذهنم نمیرسد که بتوانیم از هنرش در سمت چپ استفاده کنیم. در دفاع راست نیز میتوانیم از استیون کینگ استفاده کرد که نویسندهای خلاق است و میتواند در دفاع راست به شدت به کار بیاید؛ چراکه دفاع راست باید بازیکنی باشد که دائم در خط دفاع و حمله در حرکت است.
هافبکهایی خلاق
آرتور میلر، میتواند گزینه خلاقی برای خط هافبک باشد و در کنار خود ارنست همینگوی، جان اشتاین بک و هنری جیمز بازی کنند. بیشک این ترکیب هر بازی را میتواند بهم بریزد و نتیجه بازی را تغییر دهد؛ اما وقتی اینها را در برابر هافکهای ایرانی میبینم، کار چندانی از دستشان برنمیآید.
دو انتخاب هوشمند در خط حمله
انتخاب من برای خط حملهی امریکا پل استر است؛ چراکه به نظرم یکی از بهترین نویسندگانی است که به خوبی موقعیت را درک میکند. درکنار او ریچارد باخ میتواند گزینه مناسبی باشد، چراکه خلبان بودن او خیال برخی از هواداران این تیم را راحت میکند که یک پرنده در این خط دارند که در مواقع بنبست به کارشان میآید.
نیکمتی که خود یک تیم است
امریکا هم مانند ایران در نیمکت دستاش حسابی باز است و میتواند از چهرههای سرشناسی مانند بوکوفسکی (که دو رگه آمریکایی - آلمانی است)، هرمان ملویل، دن براون، تی. اِس. اِلیوت (دو ملیتی)، جرج آر. آر. مارتین، جوزف برودسکی (دوملیتی)، سال بلو و یوجین اونیل استفاده کند.
مربی دهنپرکن
به نظرم این تیم به یک مربی خلاق با یک مدرک دهنپرکن نیاز دارد که بابدیلن با نوبل ادبیات میتواند به داد این تیم برسد.
این ترکیبی است که من برای بازی امشب در نظر گرفتهام و بی شک هر فردی میتواند ترکیبی متفاوت برای این بازی بچیند. با همه این تفاسیر دل به پای یوزهای ایرانی بستهایم که با هنر بازیکنانی مثل مهدی طارمی یا سردار آزمون لحظههایی برای ما خلق کنند که دیگر تصویر گل حمید استیلی به امریکا تنها تصویر موفقیت کشورمان در مقابل امریکا نباشد. به امید برد تیم ملی کشورمان در بازی امشب ...
نظر شما