محمد رودگر نویسنده و پژوهشگر ادبی علت جذابیت کتابهای عبدالحسین زرینکوب را کشش به سمت گزارههای تاریخی فلسفی دانست و بیان کرد: زرینکوب در آثار خود خیلی به زبان و نثر روایت توجه داشته است.
رودگر با تأکید براینکه روایت یک موضوع خیلی مهم است، چون به حوادث خیلی علمی و منطقی که فقط با علت و معلول جمع میشود، روح میدهد و آن را با احساس شاعرانه همراه میکند، گفت: روایت یک چینش از حوادث است. روایت بالاتر از تاریخ است؛ در تعریف امروزی از تاریخ کلمهای از روایت نیامده است ولی کسی که میخواهد کار هنری انجام دهد مجبور به توجه به روایت است تا بتواند یک کار جذاب خواندنی خلق کند.
این پژوهشگر علت جذابیت کتابهای عبدالحسین زرینکوب را کشش به سمت گزارههای تاریخی فلسفی دانست و بیان کرد: زرینکوب در آثار خود خیلی به زبان و نثر روایت توجه داشته است. جناب نفیسی نیز در آثار خود چنین ویژگیهایی داشته است، چون به روایت شناخت داشته و همین باعث درخشش کارش شده است.
او به نگارش کتاب خانه تاجدار درباره آقامحمدخان قاجار توسط یک نویسنده خارجی اشاره و تأکید کرد: نویسنده با اینکه در تاریخ تحریف انجام داده است اما داستانی جذاب نوشته که در خیلی از کتابخانههای پدرانمان وجود داشته است و مخاطب ایرانی را درگیر خود کرده است. روایت نه تنها در هنر بلکه در مسائل جامعهشناسی، سیاست و حکمرانی نیز اهمیت دارد. ما هر روز در کشور با یک مشکل روبهرو هستیم که در نهایت امنیتی میشود، درحالی که حکمرانی درست بهمعنی همراه کردن مردم است.
او درخصوص روایت در داستان و رمان اظهار کرد: در عالم داستان و رمان، نویسنده بسیار است و بسیاری زندگیشان را وقف نوشتن داستان کردهاند که نمونه آنها بسیار است اما مسئله مهم و ریشهای وجود دارد که کسی به آن نزدیک نمیشود و آن روایت است.
این پژوهشگر و نویسنده به تشریح فعالیتهای خود در مقایسه داستانهای ایرانی با داستانهای معاصر پرداخت و با بیاناینکه به مقایسه روایت در داستانهای ایرانی و ادبیات امروز جهان پرداخته، گفت: معتقد بودم تفاوتهایی در داستانهای معاصر با حکایتها و متون روایی ایرانی وجود خواهد داشت.
نویسنده کتاب "دخیلهفتم"، شناخت واقعیت فرهنگی را مورد تأکید قرار داد و بیان کرد: من کتاب تذکرهالاولیای عطار که عین واقعیت است را مورد بررسی قرار دادم. کسی که دست بر قضا قصهپردازترین و شخصیت ایرانی در داستان است که ۱۸۰۰ قصه دارد. کتاب تذکرةاولیا را یک طرف قرار دادم و در طرف مقابل کتاب ۱۰۰ سال تنهایی بود.
رودگر به بررسی تذکرةالاولیا عطار و گسست نویسندگان و جامعه اشاره کرد و گفت: در روایت ایرانی باید ببینیم واقعیتی که مردم آن را میپذیرند حتی اگر معجزات است چیست، لذا در ادامه تحقیق به روایتها و داستانهای قرآن کشیده شدم. بزرگانی مثل عطار روایت ایرانی را از قرآن گرفتهاند.
این نویسنده از تفاوت داستانهای روایی سنتی ایرانی با داستانهای امروزی در مکتب رئالیسم نیز گفت و سپس به تشریح عناصر داستانهای ایرانی پرداخت و بیان کرد: اولین چیزی که به شکل واضح در داستانهای ایرانی به چشم میآید، همین تقلیل عناصر است؛ اتفاقی که در رمانهای معاصر جهان صورت میگیرد. چیزی که زمان و مکان در آن توصیف نمیشود و شخصیتپردازی جزگرایانه ندارد، در حالی که در کلاسهای داستاننویسی این مسائل آموزش داده میشود.
رودگر با اشاره به اینکه در حکایت عرفانی باید از عناصر بهنفع درونمایه وحدت عرفانی و باورپذیری کاسته شود، افزود: این اتفاق بهنفع امر خارقالعاده است؛ عنصر کشمکش، موتور متحرکه داستان است. چرا ما تاکنون درباره یک قدیس ایرانی و زندگی و شخصیت دینی فیلم فاخر نداریم؟ معتقدم گره اصلی این مسئله را باید یک پژوهشگر باز کند.
او همچنین به تشریح گره داستان در آثار معاصر پرداخت و افزود: در حکایات عطار وقتی به کُشتن حلاج اشاره میشود، محور کشمکش عشق به دختر و… نیست، بلکه محور کشمکش کرامات و اتفاقات خارقالعاده و همان چیزی است که در رئالیسم جادویی رخ میدهد.
محمد رودگر در پایان با بیان اینکه کرامات یک محور جدید برای کشمکش است، گفت: اینکه نمیتوانیم روایت جذاب برای شخصیتهای برجسته داشته باشیم بخاطر گم کردن محور کشمکش است. در روایت ایرانی اصل بر تقلیل عناصر به نفع درونمایه و باور پذیری امر خارقالعاده است. البته امر خارقالعاده متفاوت از داستانهای فانتزی است.
نظر شما