در نشست نقد و بررسی کتاب «سایه هیولا» مطرح شد؛
برای نوشتن کتاب «سایه هیولا» در کنار محیطبانان زندگی کردم
عباس جهانگیریان گفت: برای نوشتن این کتاب در کنار محیطبانان زندگی کردم و با شکارچیای که آخرین ببر ایرانی را شکار کرده، صحبت کردم تا بتوانم کتاب را به خوبی بنویسم.
جهانگیریان درباره نوشتن رمان «سایه هیولا» گفت: من خیلی خرسندم که نوجوانانی کتابم را خواندهاند و آمدند اینجا تا نظراتشان و انتقاداتشان را بیان کنند و باید بگویم که من شما را نوجوان نمیبینم بلکه جوان میپندارمتان. کتاب «سایه هیولا» دو سال و نیم زمان برد که تمام شود و تقریبا 11 بار این کتاب را بازنویسی کردم و اگر دقت کنید در متن داستان یک ملودی و موسیقی میبینید چراکه بارها و بارها یک جمله را حذف کردم و جملههای دیگری جایگزین کردم تا بتوانم مفهوم را برسانم و مخاطبم که نوجوانان هستند به خوبی بتوانند داستان را بفهمند.
این نویسنده افزود: نکتهای که کتاب «سایه هیولا» را متفاوت کرده این است که اولین بار است که کسی درباره محیط زیست و ببر ایرانی نوشته است و سعی کردم یک روایتی کنم که از پنجاه سال قبل است و یک روایتی کنم درباره زمان حال که بتواند با هم ارتباط داشته باشد و مخاطب بتواند با موضوع دو داستان ارتباط برقرار کند و به عنوان یک نویسنده باید بگویم که برای نوشتن این کتاب در کنار محیط بانها زندگی کردم و با شکارچی که آخرین ببر ایرانی را شکار کرده است صحبت کردم تا بتوانم کتاب را به خوبی بنویسم همچنین قابل ذکر است که این کتاب جایزههای متعدد زیادی برده و دارای متنی روان و داستانی پرکشش و پرماجرا است این کتاب از معدود رمانهای نوشته شده توسط نویسندگان ایرانی است که مضمونی محیط زیستی دارد.
جهانگیریان در ادامه این نشست افزود: اگر نویسندگان سعی کنند که به جای هر روز کتاب نوشتن یاد بگیرند که سالی یا حتی دو سالی یک کتاب بنویسند و وقت بیشتری برای کتاب نوشتن بگذارند آن وقت کتابهای بهتری میتوانند عرضه کنند تا مخاطب نیز رغبت کند کتاب را بخواند و لذت ببرد.
این نویسنده افزود: محیط بانها با مشکلات زیادی روبهرو مثلا در استان بزرگ و پهناوری مثل گلستان در کل 16 یا 17 نفر محیط بان داریم و طبیعی است که نمیتوانند جلوی شکارچیها را بگیرند امیدوارم که مسئولین چارهای بیندیشند و فکری به وضعیت محیط بانها کنند من در تمام مناطق حفاظتشده ایران بودم که دیدم نوجوانانی سیزده ساله تفنگ دست میگیرند و به شکار میروند؛ اما نکته قابل توجه دقیقا همین است که باید کودکان و نوجوانانمان را به گونهای آموزش دهیم که هر کدامشان یک محیط بان باشند و از محیط زیست حفاظت کنند مثلا اگر یک ساختوساز غیر قانونی انجام میشود یا شکار بیرویهای انجام میشود باید همهی مردم در مقابل این نوع بی قانونیها ایستادگی کنند و یک کنش اجتماعی تشکیل بدهند که باید بگویم که کتاب دیگری که مشغول نوشتن آن هستم کتابی درباره حفظ میراث فرهنگی کشورمان است که اختصاصی برای کودکانی که هنوز متولد نشدهاند مینویسم چراکه معتقدم باید میراث فرهنگی را به دیگران و مخصوصا کودکان باید شناساند.
همچنین در ادامه این نشست نوجوانان نظراتشان را درباره کتاب سایه هیولا گفتند و برایشان جالب بود که یک نویسنده جسارت و شجاعت به خرج داده است که درباره محیط زیست بنویسد و گفتند که موضوع کتاب بسیار آرمانی و جدید است و نمیتوان فقط آن را مختص نوجوانها دانست و بزرگسالان نیز میتوانند این کتاب را بخوانند و استفاده کنند همچنین انتقاداتی درباره اسم کتاب و جلد کتاب داشتند که این دو با هم همخوانی لازم را ندارند چراکه فکر میکردند کتاب ژانری ترسناک و رمزآلود دارد؛ اما اینگونه نبوده است.
جهانگیریان در ادامه این نشست افزود: هرکسی که کتابهایم را میخواند فکر میکند من متعلق به آن شهر و یا استان خاص هستم؛ اما باید بگویم که این ویژگی یک نویسنده است که بتواند به گونهای بنویسد که همه باور کنند من متعلق به آن شهر هستم و باید بگویم که با حداقل 200 نفر نوجوان گلستانی صحبت کردم تا بتوانم کتاب را بنویسم و شش ماه تمام با آن بچهها در تماس بودم و با هم ارتباط داشتیم چراکه یک نویسنده باید با اقلیم یک شهر و کشور را بشناسد و اگر مخاطب کتاب را بخواند فضا سازی و تصویرساز ی داستان آنقدر با جزئیات است که میتوانید خود را در آن فضا حس کنید همچنین درباره تصویرگری کتاب نیز باید اضافه کنم که تصویرگر کتاب به خوبی متوجه داستان کتاب نشده است و کتاب را به درستی نخوانده است به همینخاطر داستان کتاب با جلد کتاب همخوانی درستی ندارد و کشش و جذابیت آنچنانی ندارد.
این نویسنده به عنوان سخن آخر افزود: ایده اولیه کتاب را از یک محیط بان گرفتم که حدود 74 ساچمه در بدنش بود که از نظر من یک جانباز بود؛ اما حقوق یک جانباز را ندارد همچنین برای یک نویسنده بسیار لذتبخش است که مخاطبانش روبهرویش بنشینند و نظراتشان را بیان کنند.
نظر شما