احمد آرام یکی از پرکارترین مترجمان تاریخ معاصر ایران است که بیش از 140 اثر از زبانهای انگلیسی، فرانسه و عربی ترجمه کرده است. وی در کنار ترجمههای درخشان از کارهای ویل دورانت، آلبرت انیشتین، ماکس پلانک، جرج ساتن، یکی از نخستین مولفان کتابهای درسی و آموزشی نیز بوده است.
از محله آب منگل تا تحصیل در درالفنون
پرویز سیار طبق روال در ابتدای کتاب به سراغ دوران طفولیت و محیط خانواده احمد آرام رفته است. احمد آرام درباره تولد خود گفته است «تاریخ تولد من پشت یک قرآنی، به خط مرحوم پدر حاج غلامحسین شال فروش نوشته شده بود روز چهارشنبه هجدهم ذیالحجه، عید غدیر سال 1321 قمری» و به دلیل نبود شناسامه در آن دوره تاریخی بعدها به تاریخ «1281، بدون این که تاریخ روز نوشته شود تغییر کرد» و در هر حال «آن سال دو-سه سال پیش از مشروطیت میشد» (ص35، 36) آرام متولد روزها و سالهای قبل از جنبش مشروطهخواهی در ایران است. روزهایی که مردم ایران برای اولین بار ندای قانون و حق خواهی سر دادند. و خواستار تشکیل عدالتخواهانه در ایران شدند. وی درباره خاطرات کودکی خود درباره پدرش حاج غلامحسین شالفروش که فردی روشنفکر و به نام در محله آب منگل بود میگوید «پدرم در ایام مشروطیت به سفارت انگلیس نرفته بود، بعضیها به سفارت عثمانی رفتند» (ص36) که پدر وی نیز جزء کسانی بود که به سفارت عثمانی رفته بودند.
آنچه آحمد آرام در مورد دوران کودکی و محیط خانوداه خود بازگو میکند روایت مردی است که به مناسبت وضعیت طبقاتی و متمکن بودن خانواده امکان رشد، شکوفایی و دسترسی به معلمها و کتابهای که به رغم مشکلات موجود توسط پدرش تهیه میشده است را داشته است و در این باره میگوید «من در کلاس اول متوسطه در مدرسه علمیه که بودم، یک معلم روسی داشتیم، یک معلم انگلیسی، یک معلم فرانسه. معلم انگلیسی ما مرحوم حکمت بود، علیاصغر خان» (ص47)
وضعیت طبقاتی و خاستگاه خانوادگی آرام باعث شد تحصیلات دوران شش ساله ابتدایی خود را در دبستان دانش که همزمان با وقوع انقلاب مشروطه به وسیله ارفعالدوله تاسیس شده بود بگذراند. بعدها وارد مدرسه علمیه شد و از مدرسه درالفنون دیپلم خود را دریافت کرد. یکی از موضوعات مهمی که آرام در مورد سازوکارهای نظام آموزشی به آن میپردازد نبود کتاب درسی در مدارس بود «کتاب درسی مطلقا وجود نداشت. غیر از کتاب فارسی فرائدالادب که میرزا عبدالعظیم خان قریب چاپ کرده بود و یک دستور زبان فارسی که اولین دستوری بود که به زبان فارسی چاپ شد... دیگر شاید کتاب جغرافیا هم بود، ولی یادم نمیآید. کتاب جغرافیا هم به نظرم بوده است.» (ص60)
از تدریس در مدارس تا تالیف نخستین آثار
احمد آرام از همان روزهایی که در مدارس مشغول علمآموزی بود بنا به شرایط و فضای حاکم بر نظام آموزشی و فقدان متون در مورد موضوعات مختلف در سن بیست و یک سالگی دست به تالیف و ترجمه زد. احمد آرام در این باره میگوید «چون در کلاس ششم شبها کتاب هیئت را میخواندم و روز بعد میآمدم درس میدادم، علاقه پیدا کردم. این اندیشه را داشتم که ما دیگر باید کتاب داشته باشیم. به همین جهت اولین کاری که کردم این بود که کتاب هیئت نوشتم. یعنی اولین کتاب من چاپ شد آن کتاب هیئت بود. دو سه کتاب هیئت فرنگی پیدا کردم و خواندم و مطالب اینها را ترکیب کردم، یعنی در واقع تالیف بود ترجمه نبود» (ص70،71)
ذهن خلاق احمد آرام باعث شد هنگام مطالعه کتب مختلف به فکر تدوین و پر کردن خلاء ناشی از نبود کتابهای درسی در مدارس شود. و هنگامی که در سال 1302 دیپلم گرفت در دبستان دانش و مدرسه ترقی به معلمی پرداخت و کتاب هیئت در شهریور 1306 جزء مجموعه امیر به چاپ رسید. مجموعه امیر که به مناسبت علاقه وتحصیل در دارالفنون نامگذاری شده بود از نخستین کتابهای درسی و آموزشی بودند که در زمینه فیزیک و شیمی تالیف شدند. آرام میگوید «همراه با دکتر فصیحی و تنی چند خواستیم با هم دوره فیزیک را بنویسیم. آن وقت برای نوشتن آن دوره فیزیک، ما که اصلا کتاب نداشتیم، هچ الگویی نداشتیم. البته یک کتاب کهنهای مال زمان ناصرالدین شاه بود، ولی آن به اصطلاح مال دوره عالی بود. ما میخواستیم برای کلاس اول متوسطه بنویسیم» (ص90) نوشتن کتاب برای مدارس باعث رشد و تعالی زبان فارسی و ایجاد فرهنگستان برای معادل یابی کلمات غیر فارسی شد. چرا که احمد آرام در مورد تدوین کتابهای اولیه مدارس میگوید «ولی خوب ما کلمات فارسی میخواستیم»
روزهای زیستن در شیراز برای احمد آرام
از مدرسه درالفنون تا معلمی و سفرهای مختلف به شیراز و اصفهان و در انتها کفالت فارس راه پیمودهای است که احمد آرام در مسیر پر پیچ و خم دوران میانه زندگی خود تجربه کرده است. دورانی که سرآغاز کارهای علمی، تدریس در وزارت معارف، ترجمه، مواجهه با حسین فاطمی، تقی ارانی و خطابهخوانی در حضور تاگور است. آرام در روزهایی که در وزارت معارف مشغول تدریس بود دست به ترجمه اولین کار علمی خود زد و متنی تحت عنوان دیر زیستن را ترجمه کرد «آن را خرد خرد در روزنامه عرفان درآوردم» (ص 101) و این متن سرآغازی برای دیگر آثار وی شد.
روبهرو شدن با حسین فاطمی وزیر امور خارجه دولت ملی مصدق در مدرسه عدلیه و توصیف آن از زبان احمد آرام گویای آن است که فاطمی در همان عنفوان جوانی چهرهای رادیکال، جسور و ماجراجویی داشته است. آرام تعریف میکند که «در مدرسه صارمیه حسین فاطمی که وزیر خارجه شد، شاگرد ما بود. یک روز دیر آمد. گفتم کجا بودی؟ گفت رفته بودم عدلیه. گفتم عدلیه برای چی؟ گفت من وکالت میکنم. گفتم وکیل عدلیه به درد مدرسه نمیخورد... آدم ماجراجویی بود و پس از مدتی شورای عالی فرهنگ حسین سیفپور فاطمی را از همه مدارس بیرون کرد و به همین جهت مجبور شد رفت فرنگ و آن جا درس خواند و دکتر شد.» (ص126،127)
رابیندرانات تاگور شاعر اهل ایالت بنگال که به زبان بنگالی و هندی شعر سروده است به ایران علاقه زیاد داشت و دو بار به ایران سفر کرد. بار اول در اردیبهشت سال 1311 زمانی است که احمد آرام در شیرازه بوده است. سال 1311 آرام خطابهای تحت عنوان «لایحه آقای آرام موقع ورود مهمانان محترم آقای تاگور و آقای دینشاه ایرانی به شیراز» در حضور «بزرگان شهر و شعرا و ادبا... خطابه را همان جا خواندم» و تاگور «سر قبر سعدی هم رفت» اما نکته مهم و تا حدودی مغفول مانده در گفتگوی سیار، مسئلهای است که احمد آرام در مورد دلایل سفر تاگور به ایران به آن اشاره میکند «خودش خواسته بود بیاید و اینها هم دعوتش کرده بودند به تهران هم آمد که من نبودم. آقای شریعت سنگلنجی میخواست او را مسلمان کند و آن زمان حرفهایی درآمده بود» (ص 144)
روزهای زیستن در شیراز برای احمد آرام تنها به دیدار با تاگور خلاصه نمیشود و دیدار با تقی ارانی از اعضاء برجسته پنجاه و سه نفر نیز اتفاقی است که همان سالها به وقوع میپیوندند و احمد آرام در مورد نخریدن کتابهای فیزیک تقی ارانی میگوید «دکتر ارانی جزء پنجاه و سه نفر بود و مرد فاضلی هم بود... من که شیراز بودم آمد و با روزنامه کیهان همکاری داشت... و بک کتاب سال ششم فیزیک متوسطه چاپ کرد منتهی در تهران...کتاب ارانی را نمیخریدند و کتاب من را بیشتر میخریدند. این را رفقایم می گفتند» (ص145)
میان کتابها گشتم
یکی از جذابترین قسمتهای گفتوگوی پرویز سیار با احمد آرام، شرح موجز ترجمه کیمیای سعادت امام محمد غزالی و تاثیرپذیری آرام از این کتاب است. در کنار آن وضعیت نشر، میزان دریافتی مترجمان از کارهای ترجمه شده از درخشانترین بخشهای گفتگو ذیل کفالت فارس است که میتوان به روزگار بی بضاعت ناشران و نشر در وضعیت کنونی نیز تسری داد. آرام میگوید «کیمیای سعادت در ایران چاپ نشده بود، در هند چاپ شده بود. من یک نسخه چاپ هند را به دست آوردم» آرام در ادامه در مورد تاثیرپذیریاش از کتاب کیمیای سعادت میگوید «کیمیای سعادت خیلی در اخلاق من تاثیر کرده، اصلا من هرچی دارم از قرآن دارم و بعد به خاطر قرآن از کیمیای سعادت، چون غزالی عالم بزرگوراری بوده است ...به هر صورت آن کتاب در من خیلی تاثیر کرده است» (ص174،176)
احمد آرام در ادامه گفتگو به شرحی درخشان از روزگار نشر در آن دوره تاریخی و مقداری پولی که بابت ترجمهها و تصحیح کتاب کیمیای سعادت گرفته است میپردازد، «پیش از رفتن رضاشاه زندگی سخت شده بود، یک آسیابانی که با سبوحی رفیق بود، یک خروار آرد به او فروخته بود...بعد دیدم تمام آرد او همهاش شن است و اصلا آن را دور ریختیم. این تمام چیزی بود که بابت تصحیح کیمیای سعادت گرفتم و خیلی از کتابهایم همین جور بود و هیچ چیز گیرم نیامد...خیال میکنم از سال 1304-1305 که اولین کتابم را نوشتم تا 1332 که به موسسه فرانکلین آمدم و کتاب تاریخ علم سارتون را ترجمه کردم و ده پانزده تومان گرفتم تمام آن چهل-پنجاه کتاب که پیش از آن چاپ کردم، همه شان روی هم پنج هزار تومان عایدم نکرد» (ص177) اما این تمام داستان نشر و پرولتاریاهای فکری نیست که فکر و داشن آنها به بهای ناچیزی در بازار نشر و کتاب خریده میشود. آرام در ادامه به بررسی وضعیت ناشران میپردازد و از حالت التماس گونهای پرده برمیدارد که برای چاپ آثارشان دست به دامان ناشران میشدند «ما باید التماس میکردیم تا کتاب را چاپ کنند» (ص177) در همین روزها و سالها بود که احمد آرام به کفالت فرهنگ فارس منصوب میشود و همزمان با انتصاب او، رضا شاه برای ترویج باورهای نظام سیاسی خود در تهران و شیراز و دیگر شهرها...مجلس پرورش افکار را تاسیس میکند. جایی که قرار بود مردم را آنگونه که میخواستند تربیت کنند.
راه سوم؛ میان ماندن و رفتن
زیستن در روزهایی که حزب توده در کارزار سیاست ایران جولان میداد باعث شد در نیمه دهه 1320 احمد آرام برای مدت چند سال به حزب توده بپیوند. راست کیشی و شوروی مسلکی رهبران حزب و کعبه آمال ساختن از شوروی دوران استالین باعث شد آرام، به آرامی از حزب دلسرد شود؛ «در حزب توده که بودم ، همان دو-سه ماه اول، از وضع اداره و مثل کعبه بودن روسیه و استالین خیلی ناراحت شدم»(ص204) دلسردی آرام از حزب توده تنها در این مسئله آشکار نبود بلکه مواضع حزب توده در مواجهه با حزب دموکرات آذربایجان و پیشهوری کرد بارزتر یافت. مواضع حزب و سیاستهای ناهمگن منجربه انشعابی از درون حزب توده به رهبری خلیل ملکی شد، آرام میگوید «آقای ملکی رفت آنجا را ببنید [آذربایجان ]. بعد آمد و گفت وضع خیلی بد است. یک محرک اصلی تقریبا آقای خیلی ملکی و این سفر آذربایجانش بود. آن وقت آنهایی که مثل من ناراحتی داشتند و از این حزب که خیال میکردند میخواهد مملکتشان را درست کند مایوس شده بودند، گفتند که باید از این حزب بیرون بیایم. یک جلسهای برای انشعاب تشکیل دادیم و عده زیادی بیرون آمدیم» (ص204)
احمد آرام در ادامه گفتوگوی خود به موضوعی میپردازد که نشات گرفته از روزگاری سپری شده زندگیاش در حزب توده است. آرام میگوید؛ زمانی که قرار بود به عنوان معاون فرهنگ انتخاب شود، کسی در روزنامه نوشته بود «که فلانی تودهای است». آرام برای تبری جستن از روزگار سپری شده و اذعان به اینکه هدف وی خدمت به مملکت بوده است نامه به مصدق مینویسد؛ «نوشتم بیشتر آنهایی که دلشان به حال مملکت میسوخت، در حزب توده جمع شده بودند و من فکر میکردم اینها درست هستند. نمیدانستم مثل همه خرابهای دیگر که تا حالا بودهاند، اینها هم خراب هستند. بعد هم که فهمیدیم بیرون آمدیم. بعد دکتر مصدق کاغذی به من نوشت که قربانت گردم، بیا همدیگر را ببینیم. بعد که به خانهاش رفتم، گفت والله من چه کنم، شاه گفت».(ص205)
اما روزگاری سپری شده مرد میانسال در حزب توده تنها به این نکوهشها خلاصه نمیشود. احمد در گفتوگوی خود از کلاس درسهای میگوید که حزب توده برای آنها جهت اعتلاء زبان فارسی تدارک دیده بود «در حزب کلاسی درسی درست شده بودکه دکتر [محمد باقر] هوشیار میآمد و میخواست راه پاکیزه فارسی درس دادن و خط نویسی را آموزش دهد. حرفهای خیلی خوبی هم میزد. در آن کلاس میرفتم.(ص205)
با خروج از حزب توده و دلسردی از آرمانهایی که قرار بود خدمتی به مملکت باشد احمد آرام به تدریس در مدرسه البرز مشغول شد و با فردی به اسم اکبر علمی آشنا شد که در کار چاپ و نشر کتاب فعالیت میکرد . آرام در گفتوگوی خود به این آشنایی اشاره میکند که چگونه منجر به ترجمه و انتشار مجموعه «چه میدانم؟» در زبان فارسی شده است «من علمی را تحریک کردم که شما که این کتابها را چاپ میکنید، بیاید بیاید یک کار منظم و خوب بکنید. تازه مجموعه «que sais-je?» در فرانسه درآمده بود. گفتم این مجموعه را بگیریم و ترجمه کنیم و دو سه تا کتاب آن را من خودم اول ترجمه کردم که یکی الکتریسیته و مغناطیس بود، یکی جغرافیای صنعتی جهان بود» (ص 210)
روزگار آرامِ احمد در بینالنهرین
احمد آرام تا قبل از بازنشستگی و رفتن به انتشارات فرانکلین در سال 1328 مدتی به عنوان بازرس فنی مدارس ایرانیان در بینالنهرین انتخاب میشود و برای انجام ماموریت خود به عراق میرود. وی در گفتگوی خود به ماهیت این مدارس در عراق و سوریه میپردازد و میگوید «این مدارس بینالنهرین برای کسانی بود که حالا این جا به اسم معاودین شناخته میشوند.» این مدارس در واقع مدارسی بود که برای ایرانیان مقیم عتبات تاسیس شده بود. مدارسی که همچنان که آحمد آرام میگوید «به خرج ایران درست شده بود» و معلمهایش نیز از ایران به آنجا فرستاده میشد. با اتمام دروان خدمت در بغداد که همزمان با حکومت مصدق است.
آرام به ایران باز میگردد و با حکم مصدق به مدرسه محسینه شام و لبنان میرود. روایت آرام از روزهای زیستن در شام و در مدرسه محسینه که متعلق به شیعیان آنجاست پر نغز شیوا و بیانگر روحیه ضد استعماری مردم منطقه در روزهایی است که مصدق به عنوان نخست وزیر ایران به دنبال ملی کردن صنعت نفت ایران بود؛ «آن زمان مصدق سر کار بود و مسئله نفت مطرح بود. مردم آن جا اسم بچههایشان را مصدق میگذاشتند، برای اینکه اول سمبل کسی بود که مقابل خارجیها ایستاده بود و اولین کسی بود که توانست در مشرق زمین مقابل انگلیسیهای پدر سوخته خودش را نشان بدهد و نفت را ازدستشان بگیرد و کوس رسوایی شان را اول بار در دنیا بزند.» (ص240)
از فرانکلین تا پیچ و خمهای ترجمه و ویرایش
موسسه انتشارات فرانکلین از موسسات بزرگ کتاب است که در نیویورک آمریکا با هدف فراهم آوردن مقدمات ترجمه و انتشار کتابهای آمریکایی به زبان کشورهای در حال توسعه بود. موسسه انتشارات فرانکلین در تهران در سال 1332 در یوسف آباد تاسیس شد. احمد آرام همچنان که خود بدان اشاره میکند بعد سال 1334 که بازنشسته میشود شروع به همکاری با انتشارات فرانکلین میکند. آرام در مورد شکلگیری فرانکلین میگوید «فرانکلین یکی از موسسات غیر انتفاعی آمریکایی است. کتاب فروشیهای آمریکایی گفتند با هم پول میگذاریم و موسسهای به اسم فرانکلین معروف درست میکنیم. آن وقتها همه کتاب فروشیهای آمریکایی به این موسسه سهم دادند و در جاهای مختلف دنیا شعبههایی زدند»(ص251)
با تاسیس موسسه فرانکلین در ایران بامدیریت همایون صنعتی، تلاش برای تدوین دایرهالمعارف فارسی توسط همایون صنعتی، احمد آرام و غلامحسین مصاحب شروع شد. احمد آرام در مورد ارزیابی خود از تالیف دایرهالمعارف میگوید «دایرهالمعارف یکی از کارهای بی نظیر مملکت ماست... دکتر محصاحب که خیلی جدی و دقیق بود و اگر غیر از او کسی دیگری بود، نمیتوانست این کار را انجام دهد...حالا هر کسی را که میبینم، استناد به دایرهالمعارف میکند، برای اینکه آن جا کار سرسری نبود.» (ص264) در سالهای بعد، موسسه از محل عواید چاپ کتابهای درسی، چاپخانهای مجهز تحت عنوان شرکت افست نیز تاسیس کرد. آرام باور دارد فرانکلین خیلی حق به گردن ایرانیها دارد. و شرکت افست که زمانی یکی از بزرگترین چاپخانههای خاورمیانه بود نقشی اساسی در گسترش صنعت نشر ایران داشته است.
ادامه گفتوگوی پرویز سیار با احمد آرام ذیل پیچ و خمهای ترجمه و پیج و خمهای ویرایش، بررسی کارنامه تعدادی از ترجمههای درخشان احمد آرام است. یکی از مباحث مهم گفتگوی پرویز سیار با احمد آرام، که میتوان با توجه به معضلات کنونی کشور به آن اشاره کرد، مبحث ویرایش و ویراستاری است. احمد آرام در این باره میگوید «خود کلمه ویرایش تازه است و جزء کلمههای جعلی است که چهل پنجاه سال پیش به این طرف رایج شده است. البته این جعلیات خوب است و هر جعلی بد نیست. اول لفظ جعل را درباره لغت به کار نمیبردند و میگفتند وضع لغت، یعنی برای این مفهوم این کلمه را قرار میدادند. جعل بعد پیدا شد. معلم جامعی داشتیم که مرحوم میرزا غلامحسین خان رهنما بود. در واقع اولین ویرایشگر دوره جدید مرحوم رهنماست. و این فکر آوردن کلمات فارسی در مقابل کلمات فرنگی تقریبا از اوست. از او شروع شد و در من سخت برقرار ماند...حالا این کار بسته به سلیقههای مختلف است، چون ما هنوز راه نیفتادیم که کلمات را چه جور بنوسیم و هر کس هر جور که دلش میخواسته مینوشته است»
کتاب «یادگار عمر» گفتوگوی پرویز سیار با احمد آرام از سوی نشر کارنامه در 465 صفحه و با شمارگان 1100 نسخه به قیمت 110 هزار تومان منتشر شده است.
نظر شما