گزارش ایبنا از روز نخست همایش بینالمللی «تفسیر اجتماعی قرآن کریم در جهان اسلام»
درزی: کاربردیسازی قرآن مهمترین دغدغه ماست/ پارسا: سید جمال گفتمان تفسیر عصری اجتماعی قرآن را رقم زد
قاسم درزی گفت: ما در تفسیر اجتماعی قرآن کریم به دنبال کاربست قرآن در حل مسائل اجتماعی هستیم لذا کاربردیسازی قرآن در زندگی اجتماعی مهمترین دغدغه ماست. آنچه قرآنپژوهان سنتی در تفسیر اجتماعی دنبال کردهاند بازگشت به قرآن بوده است.
او ادامه داد: در اواخر قرن اول یا اوایل قرن دوم، به مفسرانی میرسیم که اینها اصالتاً اهل یا ساکن عراق و مخصوصاً شهر بصره هستند و ترجیح میدهند آیه را بر اساس کیهانشناسی بابلی تفسیر کنند و بر اساس این کیهانشناسی، هر هفت آسمان به شکل گنبد بر روی هم قرار گرفته بر روی هفت زمین به شکل نیمکره هستند بنابراین مفسران این دوره همانند قتاده، بسیار قاطعانه اصرار دارند که آیه دلالت بر این میکند که آسمان اصلاً ستونی ندارد چون آسمانها گنبدی هستند و سقف گنبدی هم نیازی به ستون در مرکز ندارد.
به گفته او، در دوران دوم دانش بطلمیوسی که وارد جهان اسلام شده تفسیر خاصی از آیه را شکل میدهد که با دوران قبل متفاوت است و اساسیترین تفاوت این است که استدلالهای عقلی و کلامی در اینجا وجود دارد و جالب است که سررشته این دوران جدید به یک عالم معتزلی و عقلگرا به نام جبائی میرسد که شیخ طوسی دیدگاه وی را در تفسیر خود بیان کرده است. در اینجا هم بیان میشود که آسمانها نباید ستون داشته باشند چراکه ممکن نیست آسمانها ستونهایی با این حجم داشته باشند اما نامرئی نیز باشند و اگر هم قرار است ستونی باشد باید حتماً بسیار بزرگ و ضخیم باشند. دلیل دیگری که مطرح میشود این است که فرض کنیم ستون به هر شکلی وجود داشته باشد پس خود آن ستونها بر کجا تکیه دارند و این سؤال تا بینهایت ادامه پیدا میکند و در نهایت دچار تسلسل میشویم لذا جبائی و دیگران به این نتیجه میرسند که آسمان نباید ستونی داشته باشد. باید توجه داشت که در اینجا فقط یک دیدگاه کلامی مؤثر نیست بلکه یک عامل دیگر که به این دیدگاه کمک میکند جا افتادن کیهانشناسی بطلمیوسی به عنوان صحیحترین نظریه علمی در میان عالمان مسلمان است. از آنجا که بر اساس کیهانشناسی بطلمیوسی آسمانها حالت کروی دارند اساساً نیازی به ستون برای این آسمانها وجود ندارد.
طباطبایی با بیان اینکه این دیدگاه از قرن سوم مطرح شد اما خیلی سریع بین مفسران فراگیر شد تا جایی که در قرن چهارم هجری، شخصی همانند طبرانی تصریح میکند که اکثر مفسران چنین دیدگاهی دارند که اگر آسمان پابرجاست فقط با قدرت خداست که آسمان را بالا نگه داشته و مانع از افتادن آن میشود عنوان کرد: عالمان مسیحی نیز در یک قرن قبل از اسلام چنین دیدگاهی مطرح کرده بودند چون در تورات نیز چنین موضوعی وجود داشت.
به قرن دهم هجری که میرسیم دورانی است که دانشمندان جدید همانند گالیله و نیوتن نظریه جدیدی در باب جهان مطرح میکنند و ماحصل دیدگاهشان این است که آسمانی که ما میبینیم حاصل برخورد نور با جوّ زمین است و از جوّ زمین که بیرون برویم دیگر آسمانی نمیبینیم.
طباطبایی در پایان با اشاره به اینکه سیدقطب هوشمندانهترین برخورد را در مورد ستونهای آسمان دارد تاکید کرد: او میگوید قرآن، فارغ از مباحث علمی به ما میگوید همین که به آسمان نگاه میکنیم و فکر میکنیم آسمانی بالای سر ماست نشانه قدرت خداوند است. علامه طباطبایی نیز ذیل این آیه بسیار با ابهام و پیچیدگی صحبت میکند که در نهایت مشخص نمیشود ایشان طرفدار کدام دیدگاه ذیل این آیه است.
فروغ پارسا، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و دبیر علمی همایش تفسیر اجتماعی قرآن کریم در جهان اسلام در این مراسم طی سخنانی درباره این همایش توضیحاتی را ارائه کرد و گفت: برگزاری همایش تفسیر اجتماعی در جهان اسلام در شمار برنامههای راهبردی انجمن ایرانی مطالعات قرآنی و فرهنگ اسلامی بوده است که تبیین ابعاد و ویژگی گرایشهای مختلف تفسیری را وجهه همت خود قرار داده است. این مهم با حمایت معاونت قرآن و عترت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی محقق شد و دانشگاه ها و مراکز پژوهشی مختلف و از همه مهمتر پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با همایش همکاری داشتند.
او با بیان اینکه گرایش یا رویکرد تفسیر اجتماعی به حق مهمترین تحول در تاریخ تفسیر قرآن کریم است و در طی ۱۵ سده که از نزول قرآن میگذرد هرگز تفسیر با چنین تحولی مواجه نبوده است یادآور شد: در واقع پیش از این تفسیر قرآن به مثابه یک امر دانشی و یا گونهای عبادت تلقی شده است. دانشهای مختلف اسلامی از عقاید و کلام و فقه گرفته تا عرفان و تاریخ و اخلاق همگی مبتنی بر تفسیر آیات قرآن بوده و نظریهپردازی در حوزه چگونگی تفسیر قرآن و بایستگی و اصول تفسیر نیز از همان سدههای متقدم از سوی عالمان مسلمان مطرح بوده است ولی همواره تفسیر به مثابه دانش و نظر برای دانش مورد توجه قرار میگرفت.
به گفته این محقق قرآنی در این میان در آستانه سده ۱۴ هجری نظریه بدیعی در باره تفسیر قرآن مطرح میشود که به ضرورت تفسیر و فهم قرآن برای حل مسائل و مشکلات اجتماعی مردم اصرار دارد. این نظریه بر آن است که قرآن به مثابه کتاب مقدس مسلمانان که تمدن عظیم اسلامی را بنا کرده باید در قلب مسلمانان و شریانهای وجودی آنها جاری و ساری باشد. مبدع و بنیانگذار این نظریه کسی نیست جز سیدجمالالدین اسدآبادی که در برخی متون به سیدجمالالدین افغانی نیز مشهور هست.
او با اشاره به شرایط زیست سید جمال الدین اسدآبادی گفت: او در زمانه ای می زیست که در بسیاری موارد استبداد دینی به حمایت از استبداد سیاسی میپرداخت و اقتدار شاه را تقویت میکرد. در واقع برخی از عالمان دینی که در ساختار قدرت قرار داشتند و از امکانات مادی و معنوی خاصی استفاده میکردند در مواضع مختلف به تأیید و تقویت شاه و لزوم فرمانبرداری بیقید و شرط از شاه فتوا میدادند. سیدجمالالدین حسینی اسدآبادی به عنوان شخصیتی که در سنتهای آموزشی اسلامی تعلیم دیده بود، نمیتوانست نسبت به مشکلات جهان اسلام بیتفاوت باشد و از آن مهمتر نمیتوانست نسبت به تضعیف جایگاه قرآن و ادعای ناکارآمدی دین در رابطه با پیشرفت جوامع بی تفاوت باشد. در واقع سیدجمال با هدف اصلاح جامعه مسلمانان و دستیابی به توسعه و عظمت از دست رفته جایگاه اسلام و برای بازیابی توان هماوردی با قدرتهای بزرگ، گفتمان فهم و تفسیر عصری و اجتماعی قرآن را مطرح کرد.
پارسا تاکید کرد: از نگاه سیدجمال، تنها راهکار مسلمانان در مواجهه با مشکلات و مسائل اجتماعی در هر عصر و زمانهای، بازگشت به قرآن و رجوع به قرآن برای دریافت پاسخ و راه حل مناسب از قرآن است.
او با بیان اینکه گفتمان فهم و تفسیراجتماعی سیدجمالالدین اسدآبادی چند شاخصه مهم دارد که یکی از آنها توجه به کارکرد آیات قرآن در حل مسائل اجتماعی است توضیح داد: مبارزه با استعمار و استبداد، آزادیخواهی، عدالتجویی، اتحاد جهان اسلام و امور دیگر، همگی مسائلی بودند که سیدجمال از لابهلای آیات قرآن به دنبال راه حلی برای آنها میگشت و به طور خاص تلاش میکرد از آیات قرآن در تشویق و ترغیب مردم به مبارزه و اهمیت مشارکت مردم در تغییرات اجتماعی کمک بگیرد. پیش از سیدجمال هیچگاه چنین تفسیری از این آیه دیده نشده است.
پارسا با بیان اینکه ﺳﻴﺪﺟﻤﺎلاﻟﺪﻳﻦ در مواجهه با شبهه ناکارآمدی دین، شاخصه عقلگرایی را جهت تفسیر قرآن مطرح میکند و معتقد است مهمترین آموزه قرآن و نیز مهمترین وسیله برای فهم قرآن عقل است یادآور شد: منازعه علم و دین و یا تضاد و تناقض آموزههای دینی با یافتههای جدید علوم یکی از مسائل اجتماعی عصر سیدجمال بود. سیدجمال معتقد است آموزه های قرآن با علوم جدید و یافتههای آن هیچ منافاتی ندارد. سید با این استدلال، به سوی کاربست دانشهای نوین در فهم و تفسیر قرآن تمایل پیدا میکند. به همین دلیل شاگردان سید در مصر و سوریه و جاهای دیگر گرایش تفسیر علمی قران را پدید میآورند و در توجیه و تأیید برخی یافتههای علوم از آیات قرآن استفاده میکنند. به این ترتیب گفتمان تفسیر عصری اجتماعی قرآن کریم از سوی سیدجمالالدین اسدآبادی رقم میخورد و تفسیر قرآن وارد مرحله جدیدی از حیات خودش میشود.
قاسم درزی، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی نیز در این همایش با موضوع «فرآیند تفسیر اجتماعی قرآن؛ رویکردی هرمنوتیکی» سخنرانی کرد و گفت: ما در تفسیر اجتماعی قرآن کریم به دنبال کاربست قرآن در حل مسائل اجتماعی هستیم لذا کاربردیسازی قرآن در زندگی اجتماعی مهمترین دغدغه ما در این بحث است. کاربردیسازی موضوعی مهم در روزگار ما محسوب میشود که دائما به آن پرداخته شده است اما اینکه بخواهیم به شکل عملی، راهکاری برای آن ارائه دهیم بحث چندان متداولی نبوده است. آنچه قرآنپژوهان سنتی در تفسیر اجتماعی دنبال کردهاند بازگشت به قرآن بوده است یعنی معتقد بودند علت عقب ماندگی مسلمانان این است که به مضامین قرآن عمل نکردهاند لذا باید دنبال مضامین اصلی آن بروند و از آن بهره ببرند.
او با طرح این سوال که آیا ما میتوانیم صرفاً با بازگشت به قرآن به راهکارهای عملیاتی برای خودمان دست پیدا کنیم؟ آیا این نگاه، ما را با نگاه گرایشهایی همانند سلفی روبهرو نمیکند؟ توضیح داد: سلفیها میخواهند قرآن را عیناً بر اساس نصوص آن پیادهسازی کنند بنابراین مسائلی همانند قصاص، برخورد با پوشش زنان و ... را مبتنی بر گزارههای قرآن و سنت مورد نظر قرار میدهند. وقتی یک آیه شأن نزول خاص و مشخصی دارد ما چند مورد را میتوانیم شناسایی کنیم که یک حکم کلی و بدون تاریخ را برای آنها از قرآن پیدا کنیم؟ بنده سراغ قرآن پژوهانی رفتم که رویکرد هرمنوتیکی داشتند و تلاش کردند بر اساس دیدگاههایی که در هرمنوتیک وجود دارد راهکاری برای این موضوع ارائه دهند.
درزی با بیان اینکه نصر حامد ابوزید تمایز بین معنا و مغزی را از هرمنوتیک اقتباس کرده است و از نظر او این دو مفهوم، تمایز زیادی دارند چراکه معنا از ساختار زبانی استخراج میشود گفت: مغزی نیز مفاد و محتوا یعنی آن معنایی از عبارت است که جنبه عصری پیدا میکند؛ بنابراین مغزی جنبه عصری آیات قرآن است لذا باید توجه داشته باشیم که آیات نیز دو معنای بافتارمند و عصری دارند. اندیشمند دیگر فضل الرحمان است که در فضای قرآن پژوهشی، گرایش اصلاحگرانه دارد که نظریه هرمنوتیکی دو حرکتی را مطرح میکند که از امثال ویلهلم دیلتای اقتباس شده است.
به گفته این مدرس دانشگاه، ابوزید معتقد است وقتی با یک گزاره مواجه میشویم باید دو کار انجام دهیم و اول از عصر حاضر به سمت عصر نزول و دوم از عصر نزول به سمت دوران حاضر حرکت کنیم. وی معتقد است سلفیها میخواهند به آن دوران بازگشت کنند و در همان زمان باقی بمانند اما بر اساس نگاه هرمنوتیکی باید برویم و برگردیم تا برای ما قابل پیادهسازی و اجرا باشد و این نکته مهمی است که در نگاه بنیادگراها مغفول است.
درزی تاکید کرد: باید زمینهمندسازی اتفاق بیفتد یعنی اول آیه را مطابق با بافت زمان نزول درک کنیم و سپس بافت را از گزاره جدا کنیم. در گام دیگر باید آن مفهوم بدون بافت را با بافت دوره خودمان مطابق کنیم و در انتها مفهومشناسی اتفاق بیفتد. اگر این گامها را برداریم موفق میشویم که یک مفهوم را مطابق با شرایط اجتماعی خودمان و قابل استفاده داشته باشیم.
او در پایان گفت: اگر میخواهیم آیات را در اجتماع مبتنی بر مسائل روز پیادهسازی کنیم و با کمترین چالش رو به رو باشیم لازم است گامهایی که اشاره شد را برداریم در غیر اینصورت امکان پیادهسازی آیات در متن جامعه در شرایط کنونی بسیار سخت خواهد شد.
نظر شما