شرفیخبوشان در نشست «شعارگویی و شعارنویسی در داستان انقلاب اسلامی» مطرح کرد:
دغدغه «شعار» بیان زیبا نیست بلکه تاثیرگذاری است
شرفیخبوشان، نویسنده و منتقد گفت: دغدغه «شعار» و آن مفهومی که مد نظرش است بیان زیبا نیست و اگر هم از بعضی شگردهای آرایههای ادبی استفاده میکند به منظور تاثیرگذاری است نه صرفا ارائه یک کلام زیبا.
شرفیخبوشان در ابتدا این نشست درباره بهتر شناختن شعارگویی گفت: در ابتدا باید به خوبی تصوری که از شعار داریم را بشناسیم برای اینکه تصوراتمان نسبت به شعار روشن شود باید بفهمیم که چه زمانی از آن استفاده میشود و اصلا چه مقولهای را شعار مینامیم. چیزی که شعار به آن میپردازد مسئلهای حتمی و قابل اجرا است به این معنا که چه فردی که این مفهوم را بیان میکند و چه مخاطبی که آن را میپذیرد به دنبال دلیل نیست بلکه به واسطه پیشزمینههایی که دارد حال به دنبال باورهایی میرود که هیچ تردیدی در آن نیست.
وی افزود: زمانی که از یک مقوله و باورهایی که مخاطب آنها را قبول دارد سخن میگوییم کمی از مقوله جنس ادبیات نیز فاصله میگیریم به این معنا که ادبیات در بیان موارد دیگری را لحاظ میکند که عامترین آنها مبحث زیباییشناسی در ادبیات است یعنی سعی میکند مفهوم را زیبا بیان کند به واسطهی تکنیک، فن و آرایههای ادبی؛ اما دغدغه شعار و آن مفهومی که مد نظرش است بیان زیبا نیست و اگر هم از بعضی شگردهای آرایههای ادبی استفاده میکند به منظور تاثیرگذاری است نه صرفا ارائه یک کلام زیبا.
این نویسنده درباره هدف غایی شعار افزود: هدف غایی شعار نه ساختار، قالب و رونمایه کلام است بلکه هدفش ارائه یک محتوای حتمی است. پس بحث درستی و نادرستی شعار را نمیخواهیم تشریح کنیم بحث ما بیشتر در نحوه چگونه گفتن است؛ یعنی اگر به مفهوم شعار نگاهی از سر فن و تکنیک داشته باشیم، او را از شعار خارج میکنیم و تبدیل میشود به یک دستاورد و محصول ادبی چنانکه بسیاری از محتویاتی که ما اسم آنها را شعار میگذاریم محتویات معقول و ایمانی است و همهی ما آن محتویات را قبول داریم بنابراین بحث ما نحوه بیان شعار است و قصد نقد شعار را نداریم.
وی ادامه داد: ذات ادبیات داستانی به دنبال مثلها و استفاده از آن برای بیان موضوع است چیزی که در شعارگویی اصلا مورد توجه نیست شعار به دنبال پیدا کردن مثل نیست؛ چراکه شکل و قالب برایش اهمیتی ندارد بلکه آن چیزی که ثابت شده است به عریانترین شکل ممکن بیان میکند از همین جا اختلاف بین شعار و ادبیات داستانی آغاز میشود که در واقع ذات ادبیات داستانی به دنبال مثالها و مسئله گشتن است و شکل و نحوه بیان است اگر به کلام خدا نیز توجه کنیم برای بیان کلام خود به دنبال مَثل میرود و قصه و داستانی را روایت میکند.
تغییر گفتمان
مسعود آتشگران در ادامه این نشست با اشاره به گفتمان انقلاب گفت: همانطور که میدانید کتابی به نام «هستیشناسی پایداری» نوشتم که درواقع به گفتمان انقلاب پایداری امام (ره) میپردازد و خاطرات زندانیان سیاسی و اشخاصی است که در دفاع مقدس حضور داشتند. بحثی که به نظرم وجود دارد این است که گفتمانی که مثلا در زمان صفویه وجود داشته است دیگر درحال حاضر مورد استفاده قرار نمیگیرد و آن قطعیت و حتمیت در آن وجود ندارد و از اهمیت آن کم شده است، این نشان میدهد که زمینه و زمانه در شکلگیری هر گفتمان بسیار مهم است.
وی افزود: یکی از مسائلی که همیشه دغدغهام بوده و نزدیک یک و نیم دهه است که در آن فعالیت میکنم بحث تاریخ شفاهی، ادبیات پایداری و خاطرات شفاهی است و مباحثی که ربطی به ادبیات پایداری داشته باشد و نه لزوما فرهنگ پایداری و ادبیات پایداری است. اگر فقط مفهوم پایداری را در نظر بگیریم و اگر نخواهم از مفهوم شعار استفاده کنم و از مفهوم ادبیات تبلیغی استفاده میکنم، نتیجهای که گرفتم این است که عیبی ندارد از ادبیات تبلیغی در زمینه انقلاب اسلامی و ادبیات دفاع مقدس استفاده کنیم؛ اما چه زمانی به این نتیجه میرسیم که باید به جای ادبیات تبلیغی از ادبیات و زبان تبیینی استفاده کنیم.
این نویسنده درباره سبک نوشتاری گفت: در ادبیات داستانی و مخصوصا زندگینامه داستانی طیف عظیمی به این سبک وارد شدند که سواد و تحصیلات آنچنانی نداشتند؛ یک سری مقدماتی را باید لحاظ میکردند که رعایت نمیکردند و به همین خاطر بر سطح کارها تاثیر میگذاشت یعنی اینکه ما باید اجزای داستان را آنالیز کنیم و باید بگوییم که پیکرهبندی یک متن چیست.
بحث درباره معنا و مفهوم شعار نیست
احمد شاکری در ادامه این نشست درباره ضرورت واکاوی مسائل در شعارگویی افزود: درباره بحث شعارگویی در مسائل و ضرورت واکاوی آنها باید گفت که نه میشود به مسائل پاسخ داد و نه میشود مسئلهمند بود. نکتهای که میخواهم به آن بپردازم این است که در هر موضوعی به دوشکل میتوانیم وارد شویم؛ در فضای هنر و ادبیات با یک سری اصطلاحات مواجه هستیم برخی از این اصطلاحات مربوط به دوره خاصی هستند که به تعبیری میشود از این موضوع به عنوان بحث هویتی نیز یاد کرد یعنی ادبیات داستانی چه به نحو تعیینی اصطلاحی را وضع بکند چه به اصطلاح تعینی اصطلاحی در دورهای رونق بگیرد یا کثرت استعمال پیدا کند؛ اینها همه در زمره واکنشهای هویتساز برای ادبیات هستند؛ یعنی به اصطلاح چرا یک اصطلاحی در دورهای گل میکند و در دورهای متروک میشود که این نکته بسیار قابل توجه و مهمی است.
وی افزود: نکته مهمی که باید بگویم این است که بحث درباره معنا و مفهوم شعار نیست؛ چراکه مردم این را میتوانند جستوجو کنند و معنای آن را به سادگی دریابند؛ حتی میتوانیم نگاه پیشینی داشته باشیم؛ فرض کنید همچین واژگانی در زمره و دایره ادبیات داستانی نیست، اگر بخواهیم مفهوم ادبیات شعاری را جعل کنیم چگونه جعل میکنیم؟ هیچ اشکالی هم ندارد میتوانیم تحلیل و بررسی کنیم و مولفههایش را بگوییم؛ اما نکته این است که این ادبیات شعاری اینگونه نیست یعنی خود به تنهایی تشخصی دارد و به کار برندگانی، یعنی تعلق جریانی به جریان خاص دیگری دارد و ملزم و همزیستی پیدا کرده است با مفاهیم دیگر.
وی در انتها گفت: اصطلاحی که به عنوان شعارگویی یا شعارنویسی مطرح میشود با چند پارامتر میتوان آن را در یک مراتبی قرار داد؛ یعنی شدت ضعف و قوت آن را بیان کرد. بحثی که تخصصا به آن میپردازیم موضوعی است که داستان به آن میپردازد و در یک مرتبه از مراتب نمایشی نیستند. به تعبیری اگر هدف روایت داستانی، نمایش باشد، (یعنی القا، یعنی ارتباط بیواسطه است) و مثلا اگر قرار باشد صورت کسی را نمایشی توصیف کنیم، چیزی که از فرد دیده میشود یعنی لباس یا صورت آن فرد نمایش این موضوع با توصیف امکانپذیر است؛ یعنی زیبایی آن فرد را به شکلی برای مخاطب توصیف کنیم که مخاطب حس کند زیبایی آن شخص را اما اگر قرار باشد حرکات جوارحی کسی را توضیح داد، مثلا شخصی که غم دارد مقوله سختتر و زمانبرتر است.
نظر شما