محبوبه حاجیاننژاد متولد سال ۱۳۶۳ در دامغان است و در رشته مترجمی زبان انگلیسی تحصیل کرده است. او بیش از ۱۰ بار به مقام برتر و برگزیده در جشنوارههای داستان کوتاه کشور دست یافته و تالیف آثاری چون «هشت بهشت» و رمان «یاماها» و همچنین ترجمه کتابهای «صبح جادویی» اثر هال الرود، «حکمت شادان» اثر نیچه و «جامه سرخ» شامل خاطرات خود نوشت شهید احمد امی را در کارنامه دارد.
مجموعه داستان «ح دوچشم» از این نویسنده و مترجم که توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده، یکی از نامزدهای دریافت جایزه جلال آلاحمد در بخش داستان کوتاه است؛ به همین بهانه به سراغ این نویسنده رفتیم تا درباره ویژگیهای داستانهای این مجموعه و همچنین اهمیت و تاثیر جوایز ادبی با او گفتوگو کنیم.
ابتدا کمی درباره موضوع محوری داستانهای کتاب «ح دوچشم» توضیح دهید و بگویید آیا داستانها حول محور موضوع واحدی نوشته شدهاند؟
ایده نگارش و انتخاب داستانهای مجموعه «ح دو چشم» چگونه شکل گرفتند؟
اکثر داستانهای این مجموعه در سالهای مختلف و در جشنوارههای مختلف به عنوان اثر برتر انتخاب شدهاند. برای مثال داستان کوتاه «وقتی کلاغها بعبع میکنند» در جشنواره امدادرسانی در سال ۹۰ موفق به دریافت جایزهی اول شد. این داستان زندگی روزمرهی دیوانگانی را در یک آسایشگاه به تصویر میکشد و به لایههای عقلانی زندگی و تفکر انسانهایی که از دید عموم عاقل نیستند اشاره کرده و آن را ارج مینهد.
ایده نگارش این داستانها را از دلِ سادهترین اتفاقات در دل زندگی روزمره پیدا کردهام. برای یافتن این ایدهها دنبال مفهوم و معنای خاصی نبودهام و حتی برای نوشتنشان انگیزه و هدف خاصی تعریف نکردهام. شخصیتها از دل اتفاقات ساده پیدا شدهاند، در بستر قصه رشد کرده و دارای هویت شدهاند و پس از آن به سادگی راه و مسیر خودشان را پیدا کردهاند.
داستان «قافیههای باخته» در سال ۹۶ در جشنواره شعر و داستان شاهوار عنوان اول را در بخش داستان کوتاه به خود اختصاص داد. این داستان به شکلی نمادگرایانه، به اهمیت و جایگاه حساس هر انسان در خانواده و در ابعاد وسیع در جامعه پرداخته و داستانهای دیگر نیز هر کدام به نوعی بیانگر یکی از ویژگیهای انسان در ارتباط با خود و جامعه هستند.
داستان کوتاه «غریبهها» در این مجموعه که در سال ۹۶ به نگارش درآمده، از دیدگاهی شاید روایتکنندهی روزگار حال ما و چگونگی تغییر دیدگاهها، ارزشها و روابط انسانی در هنگام پدید آمدن یک موقعیت خاص در سطح زندگی فردی و اجتماعی انسانها باشد.
«ح دوچشم» نام پنجمین داستان این مجموعه است که در آن شخصیتهای قصه به نوعی با حروفی از حروف الفبای فارسی توصیف و معرفی شدهاند و با اندکی طنز، مخاطب با لایههای زیرین این شخصیتها که با لایهی بیرونی آنها چندان شباهتی ندارند آشنا میشود.
این مجموعه داستان با همکاری دفتر آفرینشهای حوزهی هنری سمنان گردآوری شده و در انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است.
بعد از انتشار کتاب چه بازخوردهایی دریافت کردید؟
به جرات میتوانم بگویم بازخوردهای بعد از انتشار این کتاب، شگفتزدهام کرده است. خوانندگانی بودهاند که از دل همین داستانها که سعی کردهام آنها را به سادگی روایت کنم، مفاهیم پیچیدهای بیرون کشیدهاند؛ مفاهیمی که هر کدام به سمت و سویی از روانشناسی، فلسفه و ...راه میکشد و حتی میتوانم بگویم، بودهاند مخاطبانی که از دل داستانهایم چیزهایی بیرون کشیدهاند که خودم هم آنها را نمیدانستم و فکر میکنم این اتفاق برای یک نویسنده میتواند خیلی خوشایند و لذتبخش باشد.
به نظر خودِ شما کتاب «ح دو چشم» چه ویژگیهایی داشته که به عنوان یکی از نامزدهای جایزه جلال انتخاب شده است؟
راستش به درستی نمیدانم؛ اما گمان میکنم کشف ذره ذره و به تدریج پیچیدگی و عمق پنهان شده در شخصیتهای سادهی این داستانها برای مخاطب جالب و جذاب باشد.
شما به عنوان یک نویسنده جوان وارد حوزه داستاننویسی شدهاید و همزمان دستی هم در ترجمه دارید. کمی درباره وضعیت کنونی بازار کتابهای تالیفی در کشور بگویید؟ آیا نویسنده بودن و رقابت در بازار نشر، در وضعیت کنونی سخت شده است؟
در مورد کتابهای تألیفی کشور کیفیت آثار بسیار متغیر و دارای دامنهی طیفی گستردهای است. جدای از این مبحث که عموم مردم در طول این چندین سال اخیر، تا چه حد به سمت و سوی کتاب و کتابخوانی روی آوردهاند، به طوری کلی آمار کتابهای منتشر شده در حوزهی رمان تا جایی که میبینم و اطلاع دارم خوب و قابل قبول است، هر چند کیفیت آثار تنوع بسیاری دارد. با این وجود اقبال عمومی مردم بیشتر به سمت آثار ترجمه شده درحرکت است یا در نهایت آثار ادبی مطرح و شناختهی شده نسلهای قبل ادبیات خودمان که همچنان و در هر دوره خوانندههای خودش را دارد. به نظرم عموم مردم نویسندگان و آثار جدید را کمی سخت و با احتیاط میپذیرند؛ اما در بین همین آثار، کتابهایی هستند که به سرعت جای خودش را در دل مردم باز کرده و مطرح میشود.
نویسنده بودن در هر دورهای سخت بوده و است. زمان و توان و به همان اندازه عوامل زیادی لازم است تا یک نویسنده و اثرش در دل مردم راه باز کنند و حتی گاهی یک نویسنده تا پایان عمر به این اقبال عمومی دست پیدا نمیکند. متاسفانه تنها دلیل این مطلب، مهارت و توانایی شخص نویسنده در اثرش نیست و همیشه در هر دورهای عوامل حاشیهای زیادی در مطرح شدن یا نشدن نویسندگان و آثار آنها نقش داشته و قطعا هم همچنان در آینده نقش خواهد داشت.
اینکه جوایز ادبی تا چه حد میتوانند یک اثر و نویسندهی آن را مطرح و معرفی کنند مطلبی نیست که بتوان اهمیت آن را به سادگی انکار کرد. اما حقیقت این است که جوایز ادبی میتوانند اثری را مطرح کرده و بر سر زبانها بیندازند؛ اما برای ماندگاری و جاودانگی آن اثر کاری از دست جوایز و عنوانها برنمیآید. تاریخ ادبیات و هنر تا جایی که میدانم ثابت کرده که ماندگاری اثر، ارتباط مستقیمی با اقبال عمومی در زمان و جوایز و عنوانها ندارد و اثری که شایسته باشد، دیر یا زود مستقل از عنوان و جایزه راه خود را پیدا خواهد کرد و ماندگار خواهد شد.
نظر شما