کتاب «آغوش مادر»، جدیدترین اثر سیده رقیه آذرنگ برای گروه سنی ب، ج است که از سوی انتشارات بیستوهفت بعثت به چاپ رسیده است. این کتاب درباره مادری است که در زمان جنگ در کوچه پسکوچهها به دنبال دخترش میگردد و مادر به وی میگوید که برود و در خانه برادرش را پیدا کند که دخترک برادر نوزادش را درون گودالی پیدا میکند؛ اما برادر مرده است و خواهر با چشمانی گریان به سمت مادر میآید که در راه مجروح شد و در آغوش مادر و به همراه مادر به شهادت رسیدند.
سیده رقیه آذرنگ از دغدغههایش برای نوشتن درباره بانوان شهیده میگوید.
لطفاً توضیحی پیرامون موضوعات مطروحه در کتاب «آغوش مادر» بفرمایید و اینکه چرا نامش را آغوش مادر گذاشتيد؟
داستان کتاب مربوط به یک دختر نوجوان قهرمان است که در یکی از شهرهایی که مورد حملات موشکی و هوایی دشمن بعثی قرار میگیرد، مادرش را گم میکند و در کوچه و پسکوچههای شهر و زیر آتشباران دشمن بهدنبال مادرش میگردد و طی اتفاقاتی مادرش را در کوچه پیدا میکند. وقتی مادرش را میبیند در ابتدا بهخاطر جراحتهای بسیار، او را نمیشناسد و پس از اتفاقاتی که همدیگر را پیدا میکنند، مادر به وی میگوید باید به منزل بروی و اتفاقاتی در منزل میافتد و دختر به سمت مادر برمیگردد که مورد حمله دشمن بعثی قرار میگیرد و مادر و دختر هردو مظلومانه شهید میشوند، نام داستان هم برگرفته از همین موضوع است.
نوشتن از دفاع مقدس برای کودک و نوجوان چه ضرورتی دارد؟ چرا شما تصمیم گرفتید بعد از این همه سال برای بچهها از جنگ بگویید؟
با توجه به اینکه من در حوزه زنان شهید فعالیت و تحقیق میکنم، با خود گفتم چه بهتر که از این سمت و سو به سمت داستان کودک و نوجوان بیایم و این قهرمانان را به نسلهای جدیدتر معرفی کنم. قصه زنان شهیدی را که در شهرهای جنگی مورد حمله موشکی و بمباران هوایی دشمن قرار گرفتند و با صبر و استفامت حتی از جان خود برای دفاع از میهن گذشتند.
بهنظر میرسد در حوزه زنان شهید، مقداری کمکاری شده، دقیقا نمیدانم تا چه حد این موضوع در داستانهای کودک وارد شده، اما فکر میکنم اولینبار است که در بحث زنان شهید، کتابی در حوزه کودک و نوجوان نوشته شده که بانوانی که در این شهرهای جنگی بودهاند و مورد حمله قرار گرفتهاند را معرفی میکند. حملهای که ناجوانمردانه بوده و در حالی که این افراد زندگیشان را میکردند با بحران جنگ مواجه میشوند و این موضوع کتاب «آغوش مادر»، موضوعی نیست که ساخته و پرداخته ذهنم باشد، بلکه از لسان یکی از راویان که در شهرهای جنگی شنیدهام نوشته شده و آن را با داستان کودک پیوند زده و ارائه کردهام. انشاءالله که کودکان و نوجوانان بخوانند و خوششان بیاید.
مهمترین نکتهای که آغوش مادر با مخاطب در میان میگذارد، چیست؟
مهمترین نکته عاطفه بین فرزند و مادر است و میخواهد بگوید یک مادر اگر در بحرانیترین شرایط هم گیر بیافتد، فرزندش را فراموش نمیکند و آغوشش بهترین جایگاه امن و پناه و ملجأ کودکش میتواند باشد.
جنگ معمولا چهره خشنی دارد و گفتن از آن برای بچهها مشکلات خاص خود را دارد. بهعنوان یک نویسنده برای طرح این موضوع در کتاب برای کودکان با چه موانع و سختیهایی مواجه بودهاید؟
در این اثر سعی کردم زیاد وارد مقوله جنگ و خونریزی نشوم و آن دختر نوجوان را به صورت قهرمان جلوه دهم. قهرمانی که به منزل خودشان، خانهای با نقاشیهای زیبا به درو دیوارش که روزی آباد و شاد بوده برمیگردد و با صحنه یک خانه ویرانشده مواجه میشود. سعی کردم زیاد از قصه شهر و اتفاقات آن نگویم و بیشتر به زندگی دختر، مادر و پدری که شهید شده متمرکز شوم که با اتفاقاتی در شهر مواجه میشوند و جنگ آنها را غافلگیر میکند و متأسفانه جان خود را از دست میدهند و به شهادت میرسند.
.jpg)
درباره نقش زنان در دفاع مقدس زیاد سخن گفته شده که عمده آن مربوط به پشت جبهه در قالب پشتیبانی از جنگ، بخشی نیز در قالب نیروهای امدادی و گروههای پزشکی در مراکز درمانی و بخشی کوچکتری هم در قالب نیروی رزمنده بهویژه در اوایل جنگ است. شما بهعنوان نویسنده نقش زنان در دفاع مقدس را چگونه توصیف میکنید؟
بهنظر من اگر کتاب جنگ را دو فصل کنیم، یک فصل، حضور مردان بوده و یک فصل متعلق به زنان است، زیرا زنان در جنگ حضور فعال داشتند و نمیتوان از این حضور چشمپوشی کرد. به همین دلیل حوزهای که سعی کردهام بیشتر به آن بپردازم، بحث زنان شهید در دوران دفاع مقدس است. زنانی که در شهرهایی مثل دزفول، سوسنگرد، آبادان و هویزه حضور داشتند و با اینکه متوجه شدند که جنگ شده، اما در شهرها ماندند و در بعضی شهرها مثل خرمشهر، بانوان رزمنده داشتیم، مانند خانم سیدهزهرا حسینی و همراهان ایشان که در مقاومت خرمشهر حضور داشتند.
شهری مثل دزفول، بالاترین آمار شهدای زن را به خود اختصاص داده و طبق آمار، بیش از 400 شهید زن داشته است. این بانوان درحالیکه میدانستند در این شرایط جنگی هر روز با موشک مواجه میشوند، اما در شهر ماندند و در شهرهایی مثل دزفول، اهواز و شوش که قدمگاه رزمندگان بودند و دروازهای بودند که رزمندهها از این شهرها برای دفاع در مقابل دشمن میرفتند، بهعنوان پشتوانه عاطفی و روانی رزمندگان، حضور خود را به اثبات رساندند، در شهر ماندند و شهید شدند.
کتاب اولم را هم درباره خانم شهیده عصمت پورانوری نوشتهام. ایشان اینگونه به شهادت میرسند که در مراسم بزرگداشت شهدا، هواپیمای بعثی به شرکتکنندگان در راهپیمایی بزرگداشت شهدا حمله میکند. عصمت در سال 1360 به شهادت رسیده، اما بعد از آن هم حضور بانوان پرنگتر میشود و بهنظرم بخشی از دفاع مقدس که متعلق به زنان شهید است، هنوز حقش ادا نشده، بنابراین با خودم عهد کردم که هر کتاب بزرگسال که در حوزه زنان شهید نوشتم، در کنارش کتابی هم برای کودکان و نوجوانان بنویسم.
گاهی ممکن است در مسیر تدوین کتاب تابوهایی وجود داشته باشد که امکان آن در نشر کتاب نباشد. نظرتان در این باره چیست و اساسا خودتان هم دچار خودسانسوری شدید؟
تاکنون همچین موردی برای من پیش نیامده، قلم من، قلمی است که با شهدا دوست است. وقتی کتاب عصمت را نوشتم، شاید بیش از 200 نفر کتاب را خواندند که نظر دهند آیا امکان چاپشدن دارد یا خیر، هیچ موردی که اثبات کند باید سانسور بشود و یا به درد چاپشدن نمیخورد وجود نداشت.
«چادری برای عصمت»، کتاب دیگری است که ویژه کودکان نگاشتهام و در آن نیز به خاطراتی اکتفا کردهام که درمورد روزمرهها و اتفاقات خاص است که در جریان زندگی روی میدهد و به مطالب حاشیهای نمیپردازم.
فکر میکنید در این سالها چه ظرفیتهایی درخصوص نقش زنان در دفاع مقدس مورد غفلت قرار گرفته است؟
در حوزه زنان و دفاع مقدس، کتابهای مربوط به همسران و مادران شهدا خیلی مورد استقبال قرار گرفته و خیلی پرتکرار و پرتیراژ هستند، اما در رابطه با زنان شهید، جانباز و آزاده فقط یکی دو کتاب، مثل کتاب «من زندهام»، نوشته شده است. در حوزه زنان شهید، شاید دو یا سه کتاب یا مجموع خاطرات نگاشته شده باشد و کتاب جامع در این زمینه نداریم و نسبت به این موضوع غفلت شده است. مثلا خانمی را میشناسم که جانباز شیمیایی جنگ است و هیچ کتابی تاکنون درمورد ایشان نوشته نشده است. بحث خاطرهنگاری مادران و همسران شهدا پرتکرار بوده و خاطرات همسران و مادران مدافعان حرم نیز نوشته میشود، اما در حوزه زنان شهید، کمکاری شده و در این حوزه من تنها شخصی هستم که حتی در فضای مجازی این خاطرات را معرفی میکنم. از سوی نهادهای مربوطه نیز در زمینه انتشار کتب و ثبت خاطرات زنان شهید آنطور که باید حمایتی صورت نمیپذیرد.
اثر جدیدی در دست نگارش دارید؟
در حال نگارش اثر دیگری مثل کتاب «آغوش مادر» در حوزه نوجوان هستم. مربوط به خانم پرستاری است که در جنگ و در مقاومت 33 روزه خرمشهر همراه رزمندگان در زمانی که بعثیها به پل خرمشهر نزدیک میشوند، قهرمانانه حضور داشته است.
نظر شما