نشست «گونهشناسی نگارشهای قرآنی در ایران معاصر» برگزار شد
گونهشناسی جریانهای اسلامشناسی در ایران/ گسترش آثار قرآنی بعد از انقلاب اسلامی
هادی گرامی گفت: جریانهای اسلامشناسی در ایران مدرن به سه دسته اسلامشناسی انقلابی، اسلامشناسی روشنفکری دینی و اسلامپژوهی آکادمیک تقسیم میشود. اسلامشناسی انقلابی تلاش میکرد از سنت تفسیری یا اسلامپژوهانه ساکتی که در گذشته بوده، به سمت یک کنش تفسیری فعال حرکت کند.
گرامی در ابتدای این جلسه با اشاره به دو سنت تفسیری کلاسیک و تفسیری مدرن گفت: هر کدام از این سنتها زیرمجموعههایی دارند. به طور مثال درباره آثار سنت تفسیری کلاسیک در دوره معاصر سه دسته آثار داریم که تفاسیر دیگر به شکلی در اطراف این دستهها طبقهبندی میشوند و هریک نیز نماینده یک جریان سنتی در علوم اسلامی هستند. نماینده فقه و کلام فاسیر اجتهادی - فقاهتی است. تفسیر قرآن به قرآن نماینده جریان فلسفی و تفسیر تفکیکی هم تداوم جریان خبرگرایی یا اخباریگری در جهان اسلام است.
او با بیان اینکه مهمترین اثر در زمینه اجتهادی – فقاهتی، البیان آیتالله خویی است افزود: او نماینده گرایشی است که آمده و وضعیت مشخص و ساختارمندی که در حوزه فقه و اصول داریم را در حوزه تفسیر به کار برده است. علامه طباطبایی نماینده جریان فلسفی است و اثری مانند منهج البیان، نوشته میانجی یا مصباح الهدی نوشته میرزاجوادآقا تهرانی نیز نماینده جریان تفکیکی هستند.
گرامی درباره رویکرد مدرن هم توضیح داد: جریانهای اسلامشناسی در ایران مدرن به سه بخش تقسیم میشود؛ اسلامشناسی انقلابی، اسلامشناسی روشنفکری دینی و اسلامپژوهی آکادمیک. اسلامشناسی انقلابی تلاش میکرد از سنت تفسیری یا اسلامپژوهانه ساکتی که در گذشته بوده، به سمت یک کنش تفسیری فعال حرکت کند. این رویکردها بیشتر در دهههای چهل و پنجاه شمسی مطرح بود و باید این جریان را متأثر از جریانهای چپ در نظر گرفت.
به گفته این مدرس دانشگاه، در این اسلامشناسی دو شاخه وجود دارد؛ یکی گرایش پاناسلامیستی که قائل به اتحاد جهان اسلام است و دیگری ملیگرایانه. پاناسلامیستها، به نحوی بحث اسلامیت را محور اتحاد جهان اسلام میدانند و میگویند این اتحاد باید در برابر غرب باشد. پس یکی بحث نفس اتحاد را مطرح میکنند و دیگری ستیزه با غرب برای آنها مهم است. از سوی دیگر یک نگاه ملیگرایانه هم وجود دارد که مشتمل بر ملیگرایی شیعی - ایرانی و سنی – عربی است. در این نگاه میتوان از دکتر شریعتی و شهید مطهری یاد کرد که قائل به یک ملیگرایی ایرانی - شیعی بودند و در برداشتهایی از آیه ۱۳ سوره حجرات، این بحث را به رسمیت شناختهاند.
او توضیحاتی را درباره اسلامشناسی روشنفکری دینی ارائه کرد و یادآور شد: این اسلامشناسی میخواهد از سنت تفسیری کلاسیک و انقلابی به سوی یک کنش تفسیری اخلاقی و غیرسیاسی حرکت کند. افرادی نظیر سروش و مجتهد شبستری در حوزه روشنفکری دینی هستند. این رویکرد در دهههای هفتاد و هشتاد به اوج خود رسید. این اسلامشناسی در زمانی شکل گرفت که عطش فهم انقلابی از اسلام با تحقق انقلاب اسلامی به اوج رسید و به گونهای جامعه ما با وجوه واقعنگرانه انقلاب روبهرو شدند. از اینرو، حرکت به سمت روشنفکری دینی مطرح شد که همان بحث تِز و آنتیتز است. در حقیقت، در حالی که در اسلامشناسی انقلابی نقطه کانونی تقابل با اسلام سنتی بود، نقطه تقابل در اسلام شناسی روشنفکری دینی با اسلام سیاسی انقلابی بود. دیگر اینکه روشنکفری دینی میخواست خوانشی مبتنی بر عقلانیت تجربی از اسلام ارائه کند و به صورت حداکثری، مقولاتی که به صورت متافیزیکی فهم میشدند را به صورت تجربی فهم کند.
گرامی درباره اسلامپژوهشی آکادمیک نیز توضیح داد: این نوع از اسلامشناسی، توصیفی، بروندینی و آکادمیک بود که در دو دهه اخیر به صورت جدی در ایران شکل گرفته است. میتوانیم نشانههایی از حرکت از مرحله اسلامشناسی روشنفکری دینی به سمت اسلامپژوهشی آکادمیک را ببینیم؛ یعنی اگر مجتهد شبستری را دنبال کنید، میبینید که ایشان وارد مطالعات قرآنی شده یعنی از بحثهای پیشینش در زمینه هرمنوتیک کتاب و سنت وارد مطالعات قرآنی شده است.
فروغ پارسا نیز در ادامه این نشست بازه زمانی پس از انقلاب را درخشانترین دوران ادبیات قرآنی در طول تاریخ تشیع دانست و گفت: انقلاب اسلامی مبتنی بر آموزههای قرآنی شکل گرفت و اهداف و انگیزههای انقلاب که از سوی امام راحل و رهبر انقلاب مطرح شد، مبتنی بر آموزههای قرآنی بود؛ بنابراین در دوران پس از انقلاب، نهادها، سازمانها و ارگانهای اجرایی و تقنینی همه در خدمت این بودند که فرهنگ قرآنی را توسعه دهند و از گسترش و توسعه آثار و نگارشهای قرآنی حمایت کنند. اگر ملاحظهای در آثار قرآنی که پس از انقلاب منتشر شدند داشته باشیم، شاهد گسترش و توسعه این آثار نسبت به دوران قبل هستیم.
او ادامه داد: گسترش این آثار به اندازه آثار کل چهارده سده اسلامی بوده و حتی پانزده یا بیست برابر بیشتر بوده است. بنابراین با کارهای مختلفی روبهرو هستیم که از آن جمله میتوان از مرحوم آقابزرگ تهرانی نام برد که برای جمعآوری آثار قرآنی تلاش کرد و در الذریعه الی تصانیف الشیعه، این آثار را جمعآوری کرد. همچنین آقای عقیقیبخشایشی تفاسیر شیعی را در سدههای مختلف بررسی کرد. در چهارده سده قبل، بیش از دو هزار عنوان کتاب تفسیری نداریم اما آثار فهرست شده از ابتدای انقلاب تاکنون بیش از بیست و شش هزار عنوان میشود که در حوزههای مختلف تدوین شدهاند.
این استاد دانشگاه با اشاره به گونههای آثار قرآنی در ایران معاصر عنوان کرد: برخی از این گونهها معطوف به نگارشهای علوم قرآنی هستند. برخیها هم تفسیریاند و گونهای دیگر از کارها نیز آثار هنری است که شاید بشود از هنرهای مفهومی و تجسمی نام برد. همچنین بخش دیگر نیز نرمافزارهای قرآنی هستند که من صرفاً به نگارشهای علوم قرآنی و تفسیری خواهم پرداخت.
پارسا با بیان اینکه تعریفهای مختلفی از سوی دانشمندان علوم قرآنی برای این حوزه مطرح شده که حاصل همه آنها مباحثی است که موضوعشان قرآن است گفت: از دورانهای متقدم اسلامی که این دانش مطرح شده تا امروز شاهد تدوین کتابهای مختلفی بودهایم و در این کتب هم این علوم دستهبندی شده است. کاملترین عنوان مربوط به کتاب سیوطی است که در یک کتاب هشتاد نوع و در کتاب دیگر، صد و دو نوع علوم قرآنی را مطرح کرده است. اما در دوران جدید از سده چهارده هجری به اینسو، شاهد تحولاتی در فلسفه علم و اوضاع اجتماعی بودهایم که بر رویکردها تأثیر گذاشته و با موضوعات جدیدی در مورد قرآن روبهرو هستیم.
به گفته این محقق علوم قرآنی، در دوران اخیر ما با عناوینی مانند تاریخ قرآن، زبان قرآن، نسخههای نوپدید قرآن و ساختار قرآن مواجه بودهایم که مورد بررسی قرار گرفتهاند. مهمترین نوع از علوم قرآنی که در سدههای چهارده و پانزده مورد توجه بیشتری واقع شده، بحث تاریخ قرآن است که احتمالاً این توجه قرآنپژوهان به تاریخ قرآن، مربوط به کار ارزندهای میشود که نولدکه انجام داد و توجه قرآنپژوهان را به خود جلب کرد که موجب شد تا تاریخ، جمع و چگونگی نگارش قرآن مورد اهمیت قرار گیرد. همچنین در این چهار دهه اخیر، کتابهایی در زمینه تاریخ قرآن نوشته شده که از جمله آنها کتابهای استاد حجتی و جعفر نکونام است.
او با اشاره به زبان قرآن گفت: تمرکز بر زبان قرآن هم معطوف میشود به شبهههایی که برخی خاورشناسان نسبت به عربی نبودن زبان قرآن مطرح کردند. این شبهات موجب شد قرآنپژهان ما در مورد زبان قرآن پژوهش کنند. موضوع دیگر عبارت تحریف قرآن است. بحث دیگر ساختار قرآن است که از مباحث مهمی بوده که در این حوزه مورد توجه قرار گرفته است. اما مهمترین بحث مصاحف نوپدید قرآنی است که با آزمایشات فیزیکی نشان داده شد که این نسخهها برای سده اول هجری است. از اینرو این بحث مصاحف نوپدید قرآنی اهمیت زیادی یافت و برخی از قرآنپژوهان به آن حوزه علاقهمند شدند.
پارسا در ادامه به نگارشهای تفسیری قرآن اشاره کرد و افزود: نگارشهای تفسیری نیز انواع مختلفی در این چهار دهه داشته است؛ نزدیکترین عنوان که با تفسیر داریم، مطالعات ترجمه قرآن کریم است. از سدههای متقدم اسلامی هم قرآن کریم به زبانهای مختلف ترجمه شده و به زبان فارسی هم ترجمههایی داشتهایم. از همان سدههای متقدم، بحثهایی در مورد جواز ترجمه قرآن به زبانهای مختلف داشتهایم که بحثهای مربوط به خود را داشته و هنوز هم مطرح است. از سده چهاردهم هجری به اینسو، به دلیل برخی مسائل با مسئله جواز ترجمه قرآن خیلی روبهرو نیستیم و در حقیقت افرادی که با جواز ترجمه قرآن مخالف بودند به دلیل اوضاعی که رخ داد موافق این معنا شدند که قرآن میتواند معنا شود. پس با ترجمههای مختلفی از قرآن مواجه هستیم؛ به خصوص در ایران پس از انقلاب که ترجمههای مختلف از قرآن را دیدهایم.
او یادآور شد: اگر پیش از انقلاب کمتر از ۱۰ ترجمه قرآن داشتیم، پس از انقلاب و در فاصله این چهار دهه، با بیش از صد ترجمه از قرآن به زبان فارسی مواجه هستیم که هریک با گرایشهای مربوط به خودشان قرآن را ترجمه کردهاند. در کنار ترجمه قرآن با کارهایی که در زمینه نظریههای ترجمه است نیز مواجهیم. مهمترین کار در زمینه نظریههای ترجمه مربوط به دکتر احمد پاکتچی است که در یک کتاب جالب، به طور مستوفی، هم نظریههای مربوط به ترجمه را مطرح کردهاند و هم ترجمهها را مورد تحلیل قرار دادهاند.
پارسا درباره تفسیرپژوهی نیز توضیح داد: مجموعه آثاری که به دستهبندی آثار تفسیری پرداختهاند، تفسیرپژوهی نام دارند. این مجموعه کارها در سدههای متقدم با نام طبقاتالمفسرین نامیده میشدند و در آنها، اصول و مبانی تفسیر بیان شده است. به این ترتیب، با آثاری روبهرو هستیم که اولا برخی از آنها اصول و مبانی و روشهای تفسیری را توضیح میدهند و در مرحله بعد، وارد طبقهبندی آثار تفسیری میشوند. در این زمینه، مکاتب و روشهای تفسیری اثر عمید زنجانی را میتوان به عنوان یک نمونه مثال زد که در مراکز آموزشی هم استفاده میشود.
این محقق علوم قرآنی در ادامه با اشاره به فرهنگها و دایرهالمعارفها از جمله دایرهالمعارف قرآن گفت: در راستای تدوین فرهنگها و دایرهالمعارفها دایرهالمعارف قرآن لیدن را نیز ترجمه کنند و برخی از قرآنپژوهان برخی از مداخل این دایرهالمعارف قرآن را نقد و تحلیل کردهاند. همچنین با کارهایی با عنوان فرهنگ قرآن هم در این چهل ساله اخیر روبهرو بودهایم.
پارسا با بیان اینکه تحلیل انتقادی آثار خاورشناسان را هم میتوان گونه دیگری از نگارشهای تفسیری قرآن دانست گفت: خاورشناسان از سده شش میلادی، کارهایی در حوزه مطالعه و بررسی قرآن انجام دادهاند اما از اواخر سده نوزده به این سمت، این کارها با شتاب بیشتری انجام شده است و قرآنپژوهان ایران هم سعی کردهاند این کارها را به صورت منظم مورد بررسی قرار دهند. البته در چهار دهه اخیر این حرکت تحلیل انتقادی آثار خاورشناسان با سرعت بیشتری انجام شده است. برخی کارها هم به نام مطالعات تفسیری مطرح هستند.
این مدرس دانشگاه در ادامه به بیان برخی از تفاسیر و تک نگاری های قرآنی پرداخت و درباره قرآن بسندگی توضیح داد: رویکرد دیگر قرآنبسندگی است. از جمله دیگر رویکردها، رویکرد هرمنوتیکی است که این گروه میگویند مخاطب حق دارد که هر درکی از متن داشته باشد. رویکرد دیگری که شاید بشود گفت خیلی هم رایج است، رویکرد اجتماعی است. بحث تفسیر اجتماعی و عصری قرآن از اوایل سده چهارده با حرکت سیدجمال الدین اسدآبادی آغاز شد و بحث این بود که به قرآن بازگشت داشته باشیم و این شعار سیدجمال بود. تفسیر تدبری نیز یک نوع دیگر است. تدبر در قرآن بحثی است که از سده چهارده هجری مطرح شد. پس از گسترش صنعت چاپ و وجود مجلدات قرآنی در میان همه مردم، بحث تدبر مطرح شد و تفاسیر تدبیری نیز توسط برخیها مورد توجه قرار گرفت که از جمله میتوان از کتاب متدولوژی تدبر در قرآن، عبدالعلی بازرگان نام برد.
پارسا در پایان درباره مطالعات میانرشتهای گفت: برخی از قرآنپژوهان بر آن شدند که از روشها و دانشهای علوم دیگر برای فهم و تفسیر قرآن استفاده کنند. خاستگاه حرکت اینها این بود که به نظرشان میرسید رویکردهای سنتی به قرآن نمیتواند پاسخگوی شبهات باشد؛ از اینرو تلاش کردند با همان راهبردی که سید جمال داشت که از دانشهای نوین در تفسیرهای قرآن استفاده میکرد، به تفسیر بپردازند. مطالعه میانرشتهای با تعریف دقیقش حاصل نشده اما برخیها تلاش کردند از روشهای زبانشناسی در حوزه فهم قرآن استفاده کنند. در پایان هم باید اشاره کنم که یک گونه دیگر از کارها، نگارشهای داستانی است.
نظر شما