سه‌شنبه ۲۰ مهر ۱۴۰۰ - ۱۳:۵۷
تنها کتابخانه صلواتی در آستانه تعطیلی/ نوری: از پس حقوق کتابدار برنمی‌آیم

محمد نوری که از نیروهای نهاد کتابخانه‌های عمومی است، از هفت سال پیش خانه پدری‌خود در کرج را به یک کتابخانه عمومی و «صلواتی» تبدیل کرده اما امکان استخدام کتابدار را ندارد و این مساله، بقای کتابخانه را با چالش مواجه کرده است.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)؛ در دنیایی که آدم‌ها درگیر حساب و کتاب‌های خود هستند؛ این‌که یک نفر بدون چشم‌داشت مالی، خانه‌ پدری‌اش را تبدیل به کتابخانه کند، به‌خودی‌خود تحسین‌برانگیز است.

محمد نوری، مروج 52 ساله کتاب و از نیروهای خدماتی نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور است. می‌گوید؛ عشق به کتاب و کتاب‌خوانی او را مجاب کرده که ملک پدری خود را به کتابخانه‌ای «صلواتی» تبدیل کند؛ آپارتمانی 80 متری در سرحدآباد فردیس کرج که اکنون محل رفت و آمد کتابخوانان کرجی شده است.

ماجرا از آنجا شروع شد که نوری، کتاب‌های بازیافتی (بخش اهدایی) کتابخانه محل کار خود در تهران را با اجازه مدیر کتابخانه، به علاقه‌مندان اهدا می‌کرد. این کار با استقبال زیادی مواجه شد و رفته‌رفته، او را در مسیری که آغاز کرده بود، مصمم‌تر کرد؛ تاجایی که خودش می‌گوید امروز کتاب‌دوستان کرجی، او را با عنوان‌هایی مثل «سلطان کتاب» و «آقای کتاب کرج» می‌شناسند.

این مروج کتاب می‌گوید؛ تاکنون بیش از 600 هزار جلد کتاب اهدا کرده، ایستگاه‌های متعدد صلواتی راه‌انداخته و درحال حاضر یک ایستگاه مطالعه و کتابخانه در منطقه سرحدآباد کرج را اداره می‌کند؛ کتابخانه‌ای که در خانه پدری‌اش ایجاد کرده و حالا با گذشت چندسال، به یک مرکز آموزشی نیز تبدیل شده و به‌طور مستمر، میزبان برگزاری کلاس‌ها و کارگاه‌های فرهنگی است.

او دغدغه دارد و برای دغدغه‌اش می‌جنگد. می‌جنگد تا کتابخانه سرپا بماند اما این کتابخانه بعد از هفت سال فعالیت؛ اکنون در آستانه تعطیلی است. نوری می‌خواهد با کمک نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور این کتابخانه را از ساعت 9 صبح تا 16 عصر باز‌ نگه دارد؛ فقط همین. 
 
خودتان را معرفی کنید و درباره شغل و فعالیت‌هایی که به عنوان یک مروج کتاب انجام می‌دهید، توضیح دهید.
من محمد نوری هستم متولد 1348 از سال 81 به‌عنوان نیروی خدماتی وارد نهاد کتابخانه‌های عمومی شدم.  من تا دوم راهنمایی درس خوانده‌ام و شش سال دیگر بازنشسته می‌شوم. 10 سال است که در حوزه ترویج کتابخوانی، از طریق اهدای کتاب به دلیل علاقه شخصی فعالیت می‌کنم. اما بعد از 10 سال فعالیت؛ تنها کتابخانه صلواتی کشور را که حدود هفت سال پیش تاسیس کردم، در آستانه تعطیلی قرار دارد.

درباره شروع اهدای کتاب و ایجاد کتابخانه ثابت و ایستگاه صلواتی فردیس در خانه پدری بگویید؟
در طول فعالیت در نهاد کتابخانه‌های عمومی؛ من در کتابخانه‌هایی مانند آسیا و همچنین اشرفی اصفهانی بودم و کتاب‌های اهدایی مردم به کتابخانه و همچنین آثار بازیافتی کتابخانه‌ها را هرشب با اجازه مدیر کتابخانه به دوستان آشنایان و همسایه‌ها اهدا می‌کردم. این کتاب‌ها به دلیل این که جایی ثبت نمی‌شد؛ اجازه خروج داشت. از سال 81 این فعالیت را شروع کردم. این کتاب‌ها را به محل زندگی خودم در کرج می‌آوردم و به کسانی که مرا می‌شناختند، هدیه می‌دادم. حالا یا کتاب را درب خانه آن‌ها می‌بردم یا خودشان از محل زندگی من آن را دریافت می‌کردند. من ابتدا کتاب‌ها را در خانه پدری‌ام  نگهداری می‌کردم و اما با گذشت هفت سال از تبدیل کردن این خانه به کتابخانه، با مشکل فضای لازم برای نگهداری از کتاب‌ها مواجه شده‌ام.
من در خانه‌ای که اجاره کرده‌ام؛ به‌صورت محدود کتاب‌ها را انبار و نگهداری می‌کردم اما باز هم دیدم، کمبود فضا دارم و همین مساله؛ باعث شد به فکر راه‌اندازی یک ایستگاه صلواتی بیفتم. این ایده هشت سال پیش طراحی شد و ما در منطقه پل فردیس، جاده فردیس بعد از ایستگاه مترو رو‌به‌روی پمپ بنزین باران مستقر شدیم. این ایستگاه صلواتی با 300 هزار جلد کتاب راه اندازی شد و اکنون شش سال است کتابخانه ثابت در همان منطقه و در کنار همین ایستگاه صلواتی راه‌اندازی شده است.  
 
 بعد از چهار سال خانه پدری‌ام که در آن جا ساکن بودم را تبدیل به کتابخانه کردم. خانه پدری من یک خانه ویلایی 285 متری در کرج است که چهار واحد دارد و یک واحد 80 متر مربعی که سهم من است، اکنون به عنوان کتابخانه در کنار همان ایستگاه صلواتی کتاب، فعال است. این کتابخانه صلواتی است، کتاب هدیه می‌دهد و  با برگزاری کلاس‌های آموزشی برای کودکان کم‌بضاعت و بی‌بضاعت؛ نیازهای درسی کودکان و نوجوانان را هم برطرف می‌کند. این کتابخانه 1000عضو دارد و 400 تا 500 هزار جلد کتاب در آن وجود دارد. کلاس‌های زبان انگلیسی، ریاضی، عکاسی، بازیگری تا دوره دیپلم به‌صورت رایگان در این کتابخانه دایر می‌شود. همچنین قرار است کلاس‌های قرآن، شطرنج  و چرتکه هم در این کتابخانه برپا شود. این کلاس‌ها به صورت کاملا رایگان با حضور مدرسان خیر برگزار می‌شود.
 
درباره فعالیت خود در این مدت بیشتر توضیح دهید؟
حدود چهار سال، ایستگاه صلواتی به صورت دائم در منطقه برقرار بوده‌ است و من، از تابستان تا زمستان، در این منطقه به مردم کتاب هدیه می‌کردم. اکنون هم ایستگاه صلواتی کتاب به مناسبت‌های مختلف برگزار می‌شود و هم کتابخانه صلواتی دایر است. این ایستگاه مطالعه در کنار اتوبان قرار دارد و افرادی که این ایستگاه مطالعه برایشان جذاب است، در این ایستگاه توقف می‌کنند و  اگر کتاب خاصی را بخواهند، من آن ها را به داخل کتابخانه راهنمایی می‌کنم.  زیرا کتابخانه و ایستگاه کتاب صلواتی در کنارهم قرار گرفتند.
 
این ایستگاه‌های مطالعه در چه مکان‌های دیگری برپا شد؟ 
 این ایستگاه‌های کتاب صلواتی با همکاری معاونت فرهنگی مترو در بخش‌های از ایستگاه‌های مترو؛ مانند مترو صادقیه، گلشهر، چیتگر ،محمد شهر و مترو کرج در سال 97 راه اندازی شدند. و حدود 3000 جلد کتاب در این شش ایستگاه قرار گرفت. من به شهردار کرج گفتم اگر امکانات در اختیار من بگذارید می‌توانم کل مناطق کرج ایستگاه کتاب صلواتی راه اندازی کنم. فقط تجهیزات بسیار ساده مانند میز و صندلی و قسفه نیاز دارم اما این همکاری ادامه پیدا نکرد.
 
 فکر می‌کنید در طولی این 12 سال، چند نسخه کتاب اهدا کرده‌اید؟ 
من در طول این سال‌ها بیش از 600 هزار جلد کتاب اهدا کرده‌ام.

رکورد عجیبی است!
بله. اتفاقا دوستانم به من پیشنهاد کردند به عنوان رکوردار اهدای کتاب در ایران نامم را در کتاب رکوردهای گینس ثبت کنم اما برای این اقدام هم پول لازم دارم. زیرا برای این ثبت، 50 میلیون پول نیاز است تا داوران بین‌المللی در این کتابخانه حضور پیدا کند و بر اساس مشاهدات خود بتواند این رکورد را در جهان ثبت کنند. هزینه اقامت و پذیرایی با من است. اما درنظر دارم  این کتابخانه را به‌عنوان نخستین کتابخانه صلواتی در کشور ثبت کنم.  زیرا طرح ایستگاه صلواتی کتاب به شکل ثابت و با این نحوه فعالیت، در کشور و چه‌بسا در جهان بی‌نظیر است. هرچند ایستگاه‌های کتاب دیگر هم بودند که اجرا شدند اما بسیار مقطی بود و سریع جمع شدند اما من در این طرح سال‌ها در یک مکان ثابت بودم.

کتابخانه با وجود محدودیت مالی چطور اداره می‌شود؟ گفتید این نگرانی وجود دارد که نتوانید آن را فعال نگه دارید.
کتابخانه صلواتی شهدای سرحدآباد کرج، کتابخانه‌ای است که تنها و تنها با کمک مردم اداره می‌شود. به‌عنوان مثال یک خیر پول یک‌سال برق کتابخانه را تقبل کرده است. اعضای کتابخانه با ارائه کمک‌های مالی و خدماتی کتابخانه را ارائه کردند. فردی میزو صندلی‌های این محل را فراهم کرده است و عده‌ای هم در قالب فعالیت‌های آموزشی به ما در این کتابخانه کمک می‌کنند. مثلا ما در این کتابخانه برای افراد کم ‌بضاعت و بی‌بضاعت کلاس‌های زبان‌انگلیسی، ریاضی، بازیگری، عکاسی برگزار می‌کنیم. این آموزش‌ها در تمام مقاطع تا قبل از دانشگاه است و در واقع کتابخانه را مرکزی آموزشی و فرهنگی تبدیل کردیم.

این ایستگاه‌های مطالعه در چه مکان‌های دیگری دایر شد‌؟
این کتابخانه با 300 تا 400 هزار جلد کتاب کار خود را شروع کرد و با اهدای کتاب‌های مردمی ادامه حیات داد. کتابخانه‌ای که به شکل ایستگاه‌های کتاب صلواتی در مترو و مجتمع‌ها هم ایجاد شد و به دلیل نداشتن تمکن مالی و تامین نشدن منابع کتابخانه‌ای بعد از مدتی، تعطیلی شدند.

طرحی که در مجتمع‌های ساختمانی 20 واحدی و پارکینگ‌های مجتمع‌های مسکونی دایر شد و قرار بود در مجتمع‌های تجاری بزرگ و حتی پاسگاه‌های پلیس دنبال شود اما به دلیل نبودن وسیله نقلیه، نداشتن قفسه  و کمک نکردن شهرداری‌ها امکان ادامه  آن محقق نشد.
 
شما پیک رایگان کتاب هم دارید. درباره این خدمت هم توضیح بدهید؟
ما در کتابخانه سرحدآبادفردیس کرج پیک رایگان تحویل کتاب در مناطق نزدیک این کتابخانه راه‌اندازی کردیم و کتاب‌ها را بعد از ثبت سفارش به مخاطبان تحویل می‌دهیم. این پیک برای سالمندان و جانبازان و معلولانی که توان حرکتی ندارند و رفت‌وآمد برایشان سخت است؛ درنظر گرفته شده و حتی کودکان با دوچرخه کتاب‌ها را به دست آن‌ها می‌رسانند. کتاب‌ها؛ درب خانه‌ها تحویل متقاضیان می‌شود. برای شهرستانی‌ها این کار را از طریق پست انجام می‌دادیم اما الان به دلیل مشکلات و نداشتن پیک موتوری، نتوانستیم این فعالیت را ادامه دهیم و  اکنون این کار متوقف شده است.
 
 درباره صندوق کتابخانه هم توضیح دهید؟ چه کمکی به اعضا می‌کند؟
 من در این کتابخانه با پول فروش کتاب های بازیافتی و اهدایی؛ یک صندوق قرض‌الحسنه ایجاد کردم و به اعضای فعال کتابخانه؛ مبلغ دو میلیون تومان وام می‌دهد. مبلغ این وام به صورت ماهیانه 200 هزار تومان از اعضای کتابخانه پس گرفته می‌شود. این کتابخانه هزار عضو دارد و اعضا می ‌توانند از این صندوق استفاده کنند. 
 
شهرداری و نهاد کتابخانه های عمومی چرا در این مدت به شما در ایجاد ایستگاه های مطالعه کمک نکردند؟
شهرداری در این زمینه نه تنها کمک نکرد؛ بلکه در مواقعی سد کار ما هم می‌شد. در شهرداری منطقه دو، با ارائه یک وعده واهی به من پیشنهاد راه‌اندازی کتابخانه سیار را دادند و بعد از این که مکان را در اختیار من گذاشتند و قفسه‌هایی را به من دادند. من کتاب‌ها را به آن جا بردم و قول دادند این ایستگاه‌های کتاب صلواتی را در پاسگاه‌های پلیس، مجتمع های تجاری، پاساژها و بیمارستان‌ها دایر کنم و گفتند شما در این مکان کتاب ببر و ما به شما قفسه می‌دهیم. بعد از انداختن عکس یادگاری این ایستگاه جمع‌آوری شد و به قول ها عمل نشد.  همچنین در یک برهه زمانی در سال؛ 96  شهرداری کرج بدون هیچ گونه اطلاع قبلی اقدام به جمع‌آوری تابلوها و بنرهای ایستگاه صلواتی کتاب ما کرد. این ماموران سه بار نسبت به جمع آوری ایستگاه اقدام کردند و حتی تهدید به تعطیلی کتابخانه کردند.
 
در بحث حمایت نهاد کتابخانه‌های عمومی؛ من خودم نیرو خدماتی نهاد کتابخانه های عمومی کشور هستم و از سال 81 در این نهاد مشغول فعالیت هستم. من تا شش سال دیگر بازنشسته می‌شوم و از نهاد کتابخانه‌های عمومی تقاضا کردم در این مدت مرا به عنوان نیروی خدماتی به کتابخانه خودم منتقل کند تا چراغ این کتابخانه را روشن نگه دارم اما متاسفانه تاکنون با این موضوع موافقت نشده است. از سوی دیگر؛ من تقاضا کردم یک نیروی کتابدار از سوی نهاد کتابخانه‌ها در کتابخانه من فعالیت داشته باشد تا چراغ این کتابخانه خاموش نشود. اما با این درخواست هم موافقت نشده است.
 
 چرا با درخواست شما موافقت نشد؟
نهاد کتابخانه های عمومی با درخواست من موافقت نکردند زیرا معتقدند این کتابخانه خصوصی است و اگر قرار است به صورت کتابخانه مشارکتی در بخش خصوصی فعالیت داشته باشد باید این ملک ۸۰ متری در اختیار نهاد کتابخانه ها قرار بگیرد.  این خانه 285 متری،حیاط ویلایی است که چهار واحد در آن وجود دارد و یکی از واحد ها که برای من است که آن را کتابخانه کرده ام و اکنون خودم مستاجر هستم. این کتابخانه خصوصی، 900 عضو ثابت دارد، که از این کتابخانه استفاده می کنند و به خاطر آنان نباید این کتابخانه تعطیل شود. نهاد کتابخانه‌های عمومی برای تامین منابع و دادن نیروی انسانی می‌گوید این واحد 80 متری باید به نام نهاد کتابخانه‌های عمومی سند بخورد؛ درصورتی که این آپارتمان وراثتی است و نمی‌توان آن را به نام نهاد کتابخانه‌های عمومی سند زد.

من از ساعت هشت صبح تا 4 عصر به‌عنوان نیروی خدماتی در نهاد کتابخانه‌های عمومی فعالیت می‌کنم و فقط از ساعت 4 تا 8 شب می‌توانم کتابخانه را دایر کنم؛ درحالی ساعت اصلی فعالیت کتابخانه از ساعت 8 صبح تا 14 عصر است. من واقعا چاره‌ای ندارم و اگر ناچار شوم، این کتابخانه را جمع‌آوری می‌کنم. ساعت فعال کار کتابخانه صبح تا ظهر است. این کتابخانه 1000 عضو دارد و متاسفانه در استانه تعطیلی دارد. این کتابخانه خصوصی است اما خدمات عمومی می‌دهد. اعضای کتابخانه فعلا ساعات‌های خاصی موقتی کتابخانه ر ا اداره می‌کنند اما یک کتابدار باید 4 تا 5 میلیون حقوق دریافت کند تا در این مکان حضور یابد و من از پس هزینه‌های آن هم بر‌نمی‌آیم.
 
نهاد کتابخانه‌های عمومی 5 سال تا سال 85 کتاب‌های بازیافتی کتابخانه‌ها را به من می‌دادند تا اهدا کنم و منابع مورد نیازم را تامین کنم اما بعد از سال 85 آن‌ها به دلیل محدودیت منابع حاضر نشدند این کمک را انجام دهند و تاکید داشتند خودشان منابع را نیاز دارند. آن‌ها پول بازیافت منابع را دریافت می‌کنند و ترجیح می‌دهند آن را ندهند.
 
در منطقه سرحدآباد کرج تا شعاع 10 کیلومتری هیچ کتابخانه‌ای وجود ندارد؛ پنج منطقه‌ای که نزدیک سرحدآباد است مانند حسین‌آباد و شهرک بنفشه کتابخانه‌ای ندارند و وظیفه نهاد کتابخانه‌های عمومی و شهرداری است که کتابخانه بسازند و ما اکنون با وجود این که مکان و کتاب‌ها را تامین کردیم باز هم برای ادامه مشکل داریم. 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها