پنجشنبه ۲ اردیبهشت ۱۴۰۰ - ۱۱:۳۰
وقتی داستانی جذاب است، نوع روایت‌کردن آن مهم می‌شود/ روایتی بکر و منحصربه‌فرد در گستره فرهنگ مقاومت

«متهم دادگاه old bailey» عنوان کتابی است که قاضی کار تحقیقاتی آن را در سال 84 انجام داد؛ اما پس از 14 سال دست به کار شد و داستان زندگی عبدالله نوری‌پور عضو گروه دستمال‌سرخ‌ها را با قلم توانای خود به تصویر کشید. این اثر روایتی است از زاویه دید نوری‌پور از مقاطع مختلف زندگی شخصی‌اش، فعالیت‌هایش در گروه دستمال سرخ‌ها و عملیات برون‌مرزی در کشور انگلیس.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- مهدیس میرزایی اعتمادی: مرتضی قاضی از آن دست نویسنده‌هایی است که با دست پر به استقبال نوشتن رفته است. او -که فارغ‌التحصیل رشته اقتصاد در دانشگاه علامه طباطبایی است- پس از پایان دانشگاه با توجه به علاقه‌مندی‌اش به حوزه جنگ میان ایران و عراق، در موسسه روایت فتح حاضر شد و کار تحقیقاتی خود را شروع کرد. 5 سال بی‌وقفه به دنبال قصه‌های مردم همین سرزمین در روزگار جنگ بود. بعد از آن دست به قلم شد؛ به گفته خودش: «5 سال بود که کار و زندگی‌ام تحقیق و مصاحبه در مورد زندگی آدم‌های جنگ بود. سرانجام احساس کردم که می‌توانم خودم قلم دست بگیرم و بنویسم. از نوجوانی استعداد نوشتن را با خودم داشتم. خیلی وقت‌ها خاطرات زندگی‌ام را به شکل داستان می‌نوشتم. به همین دلیل، عمیق‌شدن در زندگی آدم‌های جنگ من را به این نقطه رساند که می‌توانم داستان‌هایشان را بنویسم.»

«اسارت در هور»، «یادگاران- احمدی روشن»، «حرفه‌ای»، «اولین روزهای مقاومت»، «عملیات فریب»، «شماره پنج»، «تنهای تنها»، «جلد سوم تاریخ‌نگاران و راویان صحنه نبرد؛ دوره سوم مدرسه مفید» و این آخری‌ها «متهم دادگاه old bailey» نتیجه 16 سال خاطره‌نگاری و ثبت در تاریخ است که به قلم مرتضی قاضی به زیور طبع آراسته شده‌اند.

«متهم دادگاه old bailey» عنوان کتابی است که قاضی کار تحقیقاتی آن را در سال 84 انجام داد؛ اما پس از 14 سال بنابه اتفاقاتی، دست به کار شد و داستان زندگی عبدالله نوری‌پور عضو گروه دستمال‌سرخ‌ها را با قلم توانای خود به تصویر کشید.

این اثر به گفته نویسنده، روایتی است از زاویه دید نوری‌پور از مقاطع مختلف زندگی شخصی‌اش، فعالیت‌هایش در گروه دستمال سرخ‌ها و عملیات برون‌مرزی در کشور انگلیس.

انتشار این کتاب را بهانه‌ای قرار دادیم برای گفت‌وگو با مرتضی قاضی که بخش آغازین آن فراروی شماست.

به عنوان سؤال اول، لطفاً درخصوص ایده اولیه تحقیق در مورد ‌‌دستمال‌‌سرخ‌ها و در ادامه، روایت زندگی نوری‌پور به عنوان یکی از اعضای ‌‌دستمال‌سرخ‌ها توضیح بفرمایید.
همان‌طور که در مقدمه کتاب نیز اشاره کرده‌ام، ایده اولیه تحقیق درخصوص ‌‌دستمال‌سرخ‌ها از سوی دوست بزرگوارم محمد قاسمی‌پور، مسئول وقت تحقیق انتشارات روایت فتح مطرح شد و پیشنهاد تحقیق در مورد این گروه را ارائه کردند. این ایده، قلابی در ذهن من ‌انداخت و در ادامه به تحقیق درخصوص این گروه ترغیب شدم. قرار شد در مورد شهدا و بازماندگان گروه ‌‌دستمال‌سرخ‌ها تحقیق انجام بدهم. برای شروع، مستندی که رضا رئیسی ساخته بود، به من کمک بسیاری کرد و من تمام نکات این مستند را جزءبه‌جزء یادداشت‌برداری کردم. این اتفاق مربوط به سال 84 است که آن زمان، 25 سال از ماجرای دستمال‌سرخ‌ها می‌گذشت.

با توجه به گذشت 25 سال، همان موقع هم کار سختی پیش رو داشتید؟
قطعاً بله. نکته مهمی که در خصوص دستمال‌سرخ‌ها باید به آن توجه شود، این است که داستان گروه دستمال سرخ‌ها مربوط به یک‌سال‌ونیم بعد از پیروزی انقلاب و سال اول جنگ است و تا پایان سال اول، عموم بچه‌های این گروه شهید می‌شوند. می‌دانید که در سال اول جنگ، نظمی به جهت نظامی در جنگ نداشته‌ایم. حتی ارتش، به عنوان نیروی نظامی کشور که مأموریت حراست از مرزها در مقابل تهاجم دشمن را بر عهده داشته نیز در آن برهه از تاریخ جنگ تا حدی غافلگیر شده بود. لذا بار اصلی جنگ بر دوش گروه‌هایی است تحت‌عنوان «گروه‌های مقاومت مردمی» که متشکل از بچه‌های یک مسجد، بچه‌های یک محله یا بچه‌های یک دانشگاه و ... هستند و ذیل ارتش و سپاه فعالیت می‌کنند. شاهد حضور ‌‌دستمال‌سرخ‌ها در سال اول جنگ هستیم و پس از آن اسمی از این گروه به چشم نمی‌خورد. چون با بیرون‌آمدن آبادان از محاصره در میانه سال 1360 و رفتن به سمت آزادسازی خرمشهر، کم‌کم یگان‌های نظامی و تیپ‌ها شکل می‌گیرند و دیگر بچه‌های دستمال‌سرخی وجود ندارند و همه در قالب یگان‌ها سازماندهی شده و حتی برخی محافظ شخصیت‌ها می‌شوند. در یک کلام، ما ‌‌دستمال‌سرخ‌ها را در اول جنگ، خصوصاً در سال 58 و سال 59 پررنگ می‌بینیم؛ لذا برای من به عنوان محقق، رصدکردن این گروه دشوار بود، چون در سال‌های بعدی جنگ نامی از این گروه نبود و بچه‌های این گروه پخش‌وپلا شده بودند.

علاوه بر مستند رئیسی، کتاب «خبرنگار جنگی» روایت سرکار خانم مریم کاظم‌زاده به قلم رئیسی و همچنین کتاب «تا شهادت» که خود سرکار مریم کاظم‌زاده نوشته بودند، در این مسیر به من کمک بسیاری کردند، تا جایی که با بررسی شخصیت‌های مختلف گروه ‌‌دستمال‌سرخ‌ها و یافتن یکایک آن‌ها طبق قاعده گوله‌برفی، با شخصیتی شاخص به نام عبدالله نوری‌پور مواجه شدم. سؤال بسیار مهمی که سؤال کلیدی تحقیق من نیز هست، این بود که «چرا نوری‌پور از زمانی به بعد دیگر نیست؟ چرا در یک برهه تاریخی در گروه ‌‌دستمال‌سرخ‌ها نام او پررنگ است و بعد از مدتی ردی از او وجود ندارد و به فراموشی سپرده می‌شود؟ آیا از این گروه جدا شده است؟ و ... . همین سؤال باعث شد با نوری‌پور صحبت کنم و ماجرا را از خود ایشان جویا شوم. پس از چند جلسه صحبت، متوجه شدم که ماجرای نوری‌پور به طور مجزا از گروه ‌‌دستمال‌سرخ‌ها قابلیت کتاب‌شدن را دارد. 20 ساعت اول مصاحبه من با ایشان به حضور در گروه ‌‌دستمال‌سرخ‌ها می‌پرداخت و 20 ساعت دوم به مأموریت برون‌مرزی ایشان در انگلستان، دستگیری، زندان و ... مربوط می‌شد. به همین جهت ماجرا طور دیگری رقم خورد.

در مقدمه اشاره کرده‌اید به فاصله زمانی 14ساله بین تحقیق و نگارش کتاب. آیا اگر این سوژه در همان 14 سال پیش که در ذهن شما تازه بود، نوشته می‌شد، بهتر نبود؟ و سؤال دیگر اینکه این فاصله زمانی بین تحقیق و نوشتن کتاب چقدر بر نوع قلم شما و حتی نوع روایت راوی تأثیر داشت؟
در آن سال‌ها من به عنوان محقق در روایت فتح حضور و به نوعی استقرار کامل داشتم و تمام ساعات شبانه‌روزم به تحقیق می‌گذشت. آن زمان به باوری رسیده بودم که برایم خیلی مهم بود و آن هم این بود که من هیچ وقت دست به قلم نخواهم شد. تحقیق، کشف حقیقت زندگی انسان‌ها، ورود به لایه‌های زیرین و عمیق زندگی آن‌ها، همدردی با خنده و گریه راویان و ... برایم آنقدر شیرین و جذاب بود که تصمیم گرفته بودم هیچ‌گاه دست به قلم نشوم. خب وقتی چنین باوری در شما شکل می‌گیرد، حسرت ننوشتن حتی چنین سوژه جذابی با شما همراه نخواهد بود. چون تصمیم گرفته‌اید فقط تحقیق کنید و تحقیقات شما را دیگران بنویسند. دلیل دیگری که فکر می‌کردم این کتاب نوشته نخواهد شد، موضوع اطلاعاتی امنیتی زندگی نوری‌پور بود و این موضوع بر بحث نوشتن کتاب سایه ‌انداخته بود؛ اما گذشت زمان هم از جذابیت و بکربودن سوژه کم نکرد و همچنان بعد از گذشت 14 سال که دست به قلم شدم، موضوع منحصربه‌فرد و بکری بود. شبیه خاطرات نوری‌پور وجود ندارد و این تازگی همیشه همراه سوژه خواهد بود و هر وقت آن را بگویید، داغ است.

مانند سوژه کتاب حرفه‌ای؟
بله. در این‌گونه سوژه‌ها شما می‌توانید همیشه حرف جدید و ناشنیده‌ای برای گفتن داشته باشید و یک بلیط جدید رو کنید. کتاب دیگر من، «حرفه‌ای» -که به زندگی مرحوم جواد شریفی‌راد، خنثی‌کننده موشک و بمب‌های عمل نکرده می‌پردازد- نیز این تازگی و منحصربه‌فردبودن موضوع را به همراه دارد. خاطرات نوری‌پور نیز از این جنس بود. یعنی نگرانی نداشتم که قصه از دهان بیفتد یا تکراری باشد. البته کتاب «او یک دستمال‌سرخ بود» نیز که با فاصله چندماه از کتاب متهم دادگاه منتشر شد، به‌طور ویژه به موضوع ‌‌دستمال‌سرخ‌ها می‌پردازد؛ اما در آن کتاب هیچ اشاره‌ای به عملیات برون‌مرزی نوری‌پور ندارد.

از طرفی این فاصله چندین ساله برای من به عنوان نویسنده بسیار مفید بود و تجارب زیادی را از سر گذرانده، کتاب‌های بسیاری مطالعه کردم و با آدم‌های مختلفی روبه‌رو شدم. نوری‌پور جزو اولین تحقیقات من بود و به لحاظ تحقیقی در این کار بسیار تلاش کردم، با این حال من هنگام نوشتن کتاب، تجربه‌های سال‌های بعد از تحقیق را به همراه داشتم. علاوه بر این، اسناد این ماجرا و روزنامه‌های مربوط به آن سال‌ها را از طریق دوستم جناب دکتر تفرشی خریداری کردم. همه اینها دست به دست هم داده و در تحقیق و نوشتن کتاب به من کمک کردند. نباید فراموش کرد که 9 کتاب قبلی من کمک کرد تا تمام هنرم را در این کتاب خرج کنم.

این تجربه چندین ‌ساله باعث شد چنین قالبی را برای روایت انتخاب کنید؛ استفاده از دو زمان حال و گذشته در کنار هم. البته در کنار جذابیت و زیبایی که خلق شده، باعث می‌شود در قسمت دوم هر فصل برخی از مخاطبان به لحاظ زمانی و تاریخ خاطرات دچار سردرگمی شوند.
اینکه چرا از این قالب استفاده کردم، به تجربیات من در طول این سال‌ها برمی‌گردد. ایده استفاده از دو زمان حال و گذشته یکی از تکنیک‌هایی بود که در اثر همین گذشت زمان در ذهن ایجاد شد و نتیجه سال‌ها فکرکردن به سوژه بوده است. ریسکی که در انتخاب این قالب داشتم، روایت ماجرای مأموریت برون‌مرزی و حضور در انگلستان در همان ابتدای کتاب بود. این ریسک بالایی است که یک نویسنده بهترین و مهم‌ترین و جذاب‌ترین قسمت روایت سوژه خود را همان ابتدای کتاب خرج کند. حال باید فکر کنی که به عنوان نویسنده چه برگ برنده‌ای داری تا در ادامه به مخاطب عرضه کنی؟ چطور می‌توانی مخاطب را تا انتها با روایت کتاب نگه داری؟ آیا آنقدر به لحاظ داستانی و محتوا دست‌پر هستی که اوج یک داستان و ماجرا را در ابتدای کتاب بیاوری؟ ماجرای نوری‌پور حتی اگر به شکل خطی روایت شود، جذاب و شنیدنی است. وقتی داستانی اساساً جذاب است، آن وقت است که نوع روایت‌کردن آن مهم می‌شود.

آیا از این ایده استفاده از دو زمان در کتاب دیگری هم استفاده کرده بودید؟
من در کتاب عملیات فریب قصد چنین کاری را داشتم؛ اما در متن نهایی، این ایده را کنار گذاشتم. عملیات فریب ماجرای کتابی است که براساس دفترچه یادداشت اخوی‌ام نوشته‌ام که در سال 65 و در عملیات کربلای 5 به شهادت رسید. این دفترچه روایت برادرم از عملیات والفجر 8 در جزیره ام‌الرصاص است. در این کتاب با سه روایت مواجه هستیم؛ روایت دست نوشته‌های برادرم اسدالله قاضی، روایت راویان نزدیک به برادرم مانند مادر، برادر، همرزم، فرمانده و ... و روایت من به‌عنوان نویسنده. در این کتاب قصد داشتم برای ایجاد تفاوت در روایت خودم و روایت دیگران، از دو زمان حال و گذشته استفاده کنم؛ ولی منصرف شدم. می‌خواهم عرض کنم که به این موضوع و این ایده بسیار فکر کرده بودم و تصمیم داشتم در بهترین جایی که می‌توانم از آن استفاده کنم که قسمت کتاب عملیات فریب نشد.

اما در کتاب اخیر چون دو روایت از دو مقطع زمانی وجود دارد، توانستم از دو زمان حال و گذشته برای روایت بهره بگیرم. زندان به لحاظ زمانی، حال را روایت می‌کند. در فلش‌بک‌ها نیز از زمان گذشته استفاده کرده‌ام که به نظرم چون روایت‌ها و ماجراها جاندار و قوی هستند، نتیجه کار رضایت‌بخش بوده است. اما اینکه شما سؤال پرسیدید در قسمت گذشته کتاب مخاطب دچار سردرگمی در تاریخ می‌شود، واقعیت این است قالبی که برای روایت انتخاب کرده‌ام، به‌شدت پیچیدگی به همراه دارد. در روایت زمان حال، اتفاقات نظم دارند و روی خط زمان هستند؛ اما ناگزیر بودم در زمان گذشته به لحاظ ترتیب زمانی (کودکی، جوانی، نوجوانی و ..) داستان را غیرمنظم روایت کنم و نمی‌توانستم این ترتیب زمانی را رعایت کنم و برایم امکان‌پذیر نبود. این را هم باید در نظر گرفت که «متهم دادگاه...» روایتی مستند است و هیچ مطلبی از این کتاب تخیل نیست. بنابراین فقط می‌توانستم از گزینه «تغییر چینش مطالب» استفاده کنم و لذا محدودیت‌ها در این قالب، بسیار بیشتر و متفاوت از زمانی است که شما داستان می‌نویسید. وقتی شما تصمیم به نگارش داستان دارید، ذهنتان آزاد است؛ به راحتی تخیل می‌کنید؛ جملات قلابتان را آن‌طور که دوست دارید انتخاب می‌کنید و...؛ اما در اینجا استعداد، ظرفیت و فرصت‌های من جملاتی است که راوی بیان کرده است؛ لذا از همان‌ها به بهترین شکل استفاده کردم. پس طبیعی است که در جاهایی به گذشته، به شکل غیرمنظم پرش روایی داشته باشم. باید بگویم خواندن این کتاب کار سخت و زمان‌بری است و صبوری قابل توجهی را از مخاطب می‌طلبد.

پس این سردرگمی زمانی را قبول می‌کنید؟
به من حق بدهید که چون کار مستند می‌نویسم، نمی‌توانستم در روایت حوادث گذشته روی یک نظم دقیق زمانی حرکت کنم. زمان گذشته غیرمنظم است و علت فلاش بک، قلابی است که خود راوی گفته است. در نقد این کتاب، دوستان هم به این موضوع اشاره کرده‌اند که در بعضی از بخش‌ها موفق عمل نکرده‌ام. این طبیعی است. من مستند می‌نویسم و در مستندنوشتن همه‌چیز دست ما نیست و تنها چیزی را که وجود دارد، می‌نویسیم. من ماده خامی داشتم که فکر می‌کردم این نوع روایت، خواندن این مستند را شیرین‌تر می‌کند.

نکته مهم دیگری که باید به آن اشاره کرد، پاورقی کتاب است. دلیل عدم استفاده از پاورقی چه بوده؟ برای جلوگیری از  سردرگمی که در سؤال قبل مطرح شد، در روایت گذشته بهتر نبود از پاورقی استفاده شود؟
در روایت فتح، از زمانی که در سال 79، 80 نشر کتاب‌های دفاع مقدس با انتشار کتاب‌های نیمه پنهان ماه شروع شد، بنای کار بر این بود که متن خودبسنده باشد؛ یعنی هر توضیحاتی که مخاطب نیاز دارد بداند، در متن و به روایت خودِ راوی گفته شود و نیازی به پاورقی نباشد. من کامل از این سبک و روش دفاع نمی‌کنم. اما در روایت فتح این نوع نگاه وجود داشت که مطالب پاورقی نداشته باشد؛ حتی سرنوشت افراد مانند سال شهادت، توضیح عملیات‌ها، توضیح اماکن و وقایع و ... در داخل متن بیاید. چه اشکال دارد هر آنچه که راوی گفته است در خود متن ذکر شود؟ اتفاقاً به گفته یکی از مشاوران من در یکی از کتاب‌هایم، این روش صمیمیت متن را بیشتر می‌کند، گویی که راوی روبه‌روی مخاطب نشسته و ماجرای زندگی‌اش را تعریف می‌کند؛ ولی در مقابل، برخی معتقدند که این روش، شکل پژوهشی کتاب را کمتر می‌کند. قبول دارم، در بعضی جاها همه‌چیز برای مخاطب عام واضح نبوده و گنگ و مبهم است؛ اما در بعضی جاها هم به صبر و حوصله مخاطب بستگی دارد که تا انتهای کتاب دوام بیاورد و پاسخ بیشتر سؤالاتش را بگیرد.

ادامه دارد...

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها