اسماعیل حسنزاده، دبیر این نشست در آغاز با بیان اینکه مسئله کتاب و کتابخوانی گمشده جامعه امروز ایران است، گفت: علیرغم تمدن درخشان در سدههای پیشین، امروز کارنامه علمی ما درخشان نیست و ما در مقایسه با ملتهای نوین دچار وقفه شدهایم. برگزاری این نشستها و نشستهای مشابه میتواند فرایند کتابخوانی را آغاز کند و این پرسش را طرح کند ما چگونه میتوانیم به دوران درخشان کتابخوانی برگردیم. به عنوان مثال تمدن اسلامی خود عرضهکننده کتابهایی بوده که بخش عمده رنسانس اروپایی از استانبول به آنجا رفته بود.
زمانی که به افراد اجازه ندهیم سوال کنند مطالعه برایشان جذاب نیست
در ادامه ابراهیم افشار زنجانی، کتابدار و استادیار سابق دانشگاه اصفهان با اشاره به سابقه کتابخوانی در کشور بیان کرد: در گذشته درصد کمی کتابخوان بودند و بیشتر ارتباطات از طریق قهوهخانهها شکل گرفت. آنچه در تمدن اسلامی به عنوان شکوفایی علم مطرح است تا قرن ششم و هفتم بیشتر ادامه نداشت. از قرن هفتم و هشتم هجری به بعد ما متاسفانه تولیدی نداشتهایم. ما در قرون اولیه دانشمندانی مانند بیرونی، رازی و خیام داشتهایم و آخرین شخصیت ما در دوران کلاسیک خواجه نصیرالدین طوسی است و بعد از آنها تولید دیگری نداشتهایم که عرضه کنیم.
او با اشاره به اینکه کتاب به عنوان یک رسانه در طول تاریخ ما تقدس داشته است، گفت: جوانان ما امروز شاید مطالعه کنند ولی مطالعه کتاب نیست و بیشتر گذر کردن بر شبکههای اجتماعی است. در علوم انسانی یافتههای پژوهشی بسیاری در طول سالها در قالب کتاب منتشر شده است و در جوامع غربی رشتههای علوم انسانی جایگاه رفیعی دارد. کتاب در این سالها یک رسانه قوی بوده است، اما پرسش اینجاست کتاب چگونه شکاف بین نسلها را پر میکند؟ شکاف بین نسلی به عقیده جامعهشناسان در همه جای جهان دیده میشود. در گذشته پدران و مادران دانستههای خود را به نسلهای بعد منتقل میکردند. تکنولوژی یک عامل این شکاف بین نسلی است و در تاریخ معاصر ما مدام با دائم با این شکافها مواجه بودهایم.
استادیار سابق دانشگاه اصفهان ادامه داد: زمانی که به افراد اجازه ندهیم سوال کنند مطالعه برایشان جذاب نیست. به گفته دبیر کل نهاد کتابخانههای عمومی کشور کتابها به امانت هم نمیروند و دلیلش این است که کتابخانهها به نیاز مخاطبان خود پاسخ نمیدهند. باید اجازه دهیم جوانان سوال کنند و جواب سوالهایشان را بگیرند و اینگونه است که شکاف بین نسلی کاسته میشود.
افشار زنجانی در پاسخ به این پرسش آیا شبکههای مجازی مردم را از کتاب خواندن بینیاز کرده است؟ گفت: هیچ تفاوتی وجود ندارد توده مردم در همه جای دنیا یکسان هستند و دسترسی به اینترنت ما را از خواندن به هیچ وجه بینیاز نمیکند. من در سالهای 1998 تا 2001 در سیدنی کتابدار بودم و شاید مردم کتاب نمیخریدند اما کتاب برای همه در دسترس بود. فضای کتابخانههای آنجا برای همه باز بود و حتی کارتنخواب ها هم میتوانستند در کتابخانههای عمومی عضو شوند. در ایران ستاد کتابخانهها انبوهی کتاب میخرند ولی علایق و سلایق مردم را چندان در نظر نمیگیرند. در خارج از ایران تکلیف درسی چندان مطرح نیست و کودکان کتابهای مورد علاقه خود را خلاصهنویسی میکنند که این موضوع موجب علاقه بیشتر آنها به کتابخوانی میشود.
از فضای مجازی وارد ناآگاهی خطرناکی شدهایم!
در ادامه نشست غلامرضا امیرخانی، مشاور ریاست سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران با بیان مشکلاتی که هماکنون بر سر راه کتابخوانی وجود دارد، گفت: متاسفانه کتابهای مرجع از شکل چاپی خارج شدهاند و توجیهی ندارند. یاقوت حموی در «معجمالبلدان» میگوید: «من در یک زمان 200 کتاب امانت گرفتم در زمانی که حمله غزها نبود.» در قرن نهم هجری حلقههای علمی الغ بیگ و رصدخانه سمرقند و امثال غیاثالدین جمشید کاشانی را میبینیم. شکاف جامعه با کتاب ریشه در دوران صفویه دارد. اما چرا در دوران صفویه صنعت چاپ به ایران نیامد؟ من معتقدم کتاب در آن زمان به صورت نسخه خطی کالای لوکس بود.
او ادامه داد: مورخان در زمان پهلوی از دوره قاجار بد گفتهاند در حالیکه فیلمبرداری و عکاسی در دوره قاجار خیلی پیشرو بوده است و نخستین روزنامه هم برای آن دوره است. در آغاز قرن بیستم کتابخانه کنگره در آمریکا پا گرفت ولی در ایران بازهم از کتابخانهای مدرن خبری نبود. تا سال 1316 تاسیس کتابخانه ملی در ایران جدی گرفته نمیشود.
امیرخانی با اشاره به فضای مجازی دنیا را درگیر کرده است ادامه داد: معضلی که تمام دنیا با آن درگیرند فضای مجازی است و آن فضا برای نقل و انتقال اخبار صرفا خوب است ولی هیچکس مطالعه عمیق نمیکند و آن چه من اعتقاد دارم ما از فضای مجازی وارد ناآگاهی خطرناکی شدهایم و این آگاهی ناقص است که داعش مثال آن است با آگاهی ناکافی از اسلام داشت. این ناآگاهی را در نسل امروز که هرچه شبکههای معاند از نظام پهلوی نشان میدهند باور میکنند، در حالیکه در کتاب «ایران بین دو انقلاب» اثر یرواند آبراهامیان کاملا بیجانبه در این باره نوشته شده و اطلاعات عمیقی با خود دارد ولی کسی آن را نمیخواند.
این پژوهشگر با اشاره به این موضوع که نظام آموزش پرورش کتابگریز است، تصریح کرد: متاسفانه انتشار کتابهای تحصیلی ما با بدسلیقگی همراه شده است و مسائل سیاسی در نظام آموزشی ما کمرنگ است. همه اینها را کنار هم قرار دهیم قبول ندارم جامعه ما کتابخوان نیست. برای مثال در صدا و سیما برنامه «کتابباز» تولید شده است که برنامه بسیار خلاقی است.
امیرخانی در پاسخ به این پرسش که فضای مجازی تا چه اندازه بر روی کتابخوانی تاثیر گذاشته است؟ گفت: وضعیت کتابخوانی در سالهای اخیر وضعیت خوبی نداشته و در این اوضاع فضای مجازی کار را بدتر کرده است. دکتر همایون کاتوزیان در دیدگاهی جامعه ایران را «جامعه کلنگی» نامیده است که نمونههایی از این جامعه کلنگی را در شکاف نسلی جوانان که نسبت به گذشتگان خود آگاهی ندارند میتوان دید. برای مثال هر کشور دیگری بود که کتابفروشان خیابان مخبرالدوله را در حافظه فرهنگی خود حفظ میکرد و این کج سلیقگیها باعث شده است جوانان گذشته خود را نشناسند.
نظر شما