عشق به پدر و زادگاه پدری، يعني شهر تفرش و همچنین حفظ میراث علمی پدر و ارائه خدمات اجتماعی و عامالمنفعه از اولویتهایی بود که میشد عطر عشق را در سراسر گفتوگوهای زندهياد غلامرضا سحاب حس کرد.
«منظور خردمند من آن ماه که او را
با حسن ادب شیوه صاحب نظری بود
یکی از فرهیختگان و از ستارگان پرنور آسمان صنعت چاپ ایران خاموش شد؛ استاد غلامرضا سحاب در حیات پربار خود، محقق و پژوهشگر علوم جغرافیا و از شخصیتهای مبرز صنعت چاپ ایران بود و در حیات دنیوی و ابدی فرزند یکی از نیکوسرشتترین چهرههای علمی معاصر ایران، پدر علم کارتوگرافی، استاد عباس سحاب.
افتخار آشنایی با ایشان را به لطف مرحوم پدرم (محمد كلاري) و در حدود بیست و اندی سال قبل پیدا کردم اما مؤانست و مصاحبت با این استاد فرهیخته بعد از دست دادن پدر و طی یکسال گذشته بسیار پررنگ بود و برگ زرینی در حیات اینجانب است.
درگذشت ایشان باعث حسرت و افسوس بسیاری برای بنده است چراکه طی همین مدت کوتاه صمیمیت بسیاری بین ما برقرار شد و بنا به دعوت حضرتشان و به کرات توفیق مجالست و هم صحبتی با ایشان را در دفتری زیبا و روحانگیز و پر از کتابهای علوم جغرافیا پیدا کردم.
ناگفته پیدا بود كه وي سرشار از دانش و تجربه و گفتنیهای بسیار بودند و با حسن خلق که نشات گرفته از سرشت و سیرت نیک ایشان بود، ساعتها گفتوگو، گذر زمان احساس نمیشد. انسانی وارسته که سرشار از دغدغههای علمی، اجتماعی و صنفی بودند.
عشق به پدر و زادگاه پدری، يعني شهر تفرش و همچنین حفظ میراث علمی پدر و ارائه خدمات اجتماعی و عامالمنفعه از اولویتهایی بود که میشد عطر عشق را در سراسر گفتوگو هایشان حس کرد. در خاتمه هر دیدار هم کتابی از تالیفاتشان را به رسم هدیه و یادگار به بنده عنایت میکردند که برای بنده ار حیث وجود استاد، بسیار با ارزش است.
افسوس و هزار افسوس که نتوانستم و نتوانستیم آنطور که شایسته جایگاه رفیع علمی و شخصیتی ایشان است از وجودشان بهرمند شویم و این خسران بزرک و غیرقابل جبرانی است. امیدوارم خداوند تبارک و تعالی در ازای این رهتوشه معرفت من از درک حضور والایشان را پربارتر کند و خداوندگار خالق علم و ادب و فضیلت،زندهیاد استاد غلامرضا سحاب را در آرامش ابدی در سرای باقی مورد عنایت خویش قرار دهد.»
نظر شما