پروین عزیز، راحت بخواب، این افکار خام، هرگز از قوه به فعل نمیآیند. آسوده و آرام بخواب ای بزرگ بانو ادب پارسی.
سعید نیکو خصلت روز چهارشنبه [چهارم تیرماه] در آیین افتتاح طرحهای عمرانی فرهنگی شهرداری منطقه یک از جمله پیادهراه کوچه پروین اعتصامی اظهار کرد: شورای شهر در طول سال اول شورا، پیگیر بررسی انتقال آرامگاه پروین اعتصامی به تبریز بوده است.
وی با بیان اینکه اگر بتوانیم هویت واقعی پروین اعتصامی را به مردم معرفی کنیم، میتوانیم تبریز را به مرکز برگزاری همایشها و فستیوالهای مرتبط با بانوان در سطح ملی و بینالمللی تبدیل کنیم، افزوده: جایگاه ادبی پروین اعتصامی بسیار بیشتر از آن چیزی است که ما میشناسیم.
وی با تأکید بر این که امروز توانمندیهای شهرها را در حوزه فرهنگ افزایش پیادهراهها و فضای سبز میسنجند، گفت: شهرهای خلاق پیادهراهها را افزایش داده، از هویت و فرهنگ خود مراقبت میکنند و بزرگترین جشنوارهها را برای نمایش فرهنگ خود به جهانیان برگزار میکنند.
دبیر شورای شهر تبریز اضافه کرد: باید سعی کنیم قدر داشتههای فرهنگی خود را بدانیم تا در آینده از آنها به نحو احسن استفاده کنیم.
وی با اشاره به این که اندکی از خاک مقبره دوکمال تبریز را به کشور تاجیکستان برده و به محلی توریستی و زیارتگاه تبدیل کردهاند، گفت: ما نیز باید قدردان داشتههای فرهنگی خود باشیم، چون که این داراییهای فرهنگی آینده ما را رقم خواهد زد.
نیکو خصلت، با بیان اینکه: پروین در آن زمان با وجود خفقان این چنین شگفتآفرینی کرده و مفاهیم عمیقی را در اوج زیبایی سروده است، ادامه داد: واجب است تا مقام فرهنگی این بانوی شاعره را به جهانیان بشناسانیم.
وی با بیان اینکه تبریز شهری است که متعلق به صد سال آینده است، افزود: اگر بتوانیم شمس، شهریار، مقبره العرفا، هنر، تاریخ و میراث فرهنگی تبریز را به دنیا بشناسانیم، این شهر در گردشگری و ثروتآفرینی نقش بزرگی را ایفا خواهد کرد». پایگاه خبری تحلیلی انتخاب، شبنه هفتم تیر 99، کد خبر 557788 تاریخ انتشار 59: 20 ـ تیر 1399.
چندین و چندبار، این خبر را خواندم، و با خود گفتم: حتماً اشتباه میکنم. انتقال باقیمانده پیکر بزرگ بانوی ادبیات فارسی، از شهر قم به تبریز؟ به چه منظور و با کدامین دلایل و بینّات؟ خبر را پیگیری کردم و در خبرها آمده بود: «رضا صالحی مدیرکل روابطعمومی و امور بینالملل استانداری قم روز پنجشنبه [پنجم تیرماه 99] ضمن هرگونه طرح، یا پیگیری برای انتقال مقبره پروین اعتصامی از قم به تبریز، از طریق استانداری قم را تکذیب و تاکید کرد: هیچگونه پیگیری از استانداری قم درخصوص موضوع انتقال انجام نشده است.
مدیر روابطعمومی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی قم گفت: ادعا انتقال مقبره پروین اعتصامی از قم به تبریز موضوع مهمی است که چنین کاری بدون هماهنگی متولیان فرهنگ استان غیرممکن است.
حسین محمودی، افزود: این موضوع نه تنها در اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی تاکنون هرگز مطرح نشده، بلکه تمام اعضای شورای فرهنگی از آن بیاطلاع بوده و به طور کلی، چنین موضوعی اصلاً تاکنون مطرح نشده است.»
(همشهری آنلاین، پنجشنبه پنجم تیرماه 1399، ساعت 12: 12، کد خبر 525347)
دهها سال پیش، افغانها، برای این که ثابت کنند سیدجمالالدین اسدآبادی، اسعدآبادی است، بقایای استخوانهای او را از ترکیه به افغانستان بردند، تا بگویند: سیدجمالالدین افغانی است و نه ایرانی و در تعجبم، چرا به دنبال مولانا نرفتند و ابراز نکردند، باید از قونیه به بلخ منتقل شود، چراکه این شهر، یکی از اصلیترین شهرهای افغانستان است و تنها 20 کیلومتر با مزار شریف فاصله دارد و «مولانا جلالالدین رومی» کاملاً غلط است و باید به او بگوییم: مولانا جالالالدین بلخی.
چه افغانستان و چه ترکیه، به دنبال هویتسازی برای خود بوده و هستند و تخریب مجسمه بودا در بامیان، توسط گروه بَدَوی طالبان، بخشی از هویت تاریخی این شهر و کشور را از بین برد و ترکیه نیز که هر سال به دنبال قال و مقال و برپایی کنفرانس و نشست فرهنگی و کارهایی از این دست، برای مولاناست، آیا جز این است که میخواهد بگوید: مولوی مالِ ماست و ایرانی نیست؟!
مسئولین شورای شهر تبریز، برچه اساس، به این نتیجه رسیدهاند که اگر بقایای پیکر مرحومه پروین را به تبریز منتقل سازند، میتوانند «هویت واقعی پروین اعتصامی را به مردم معرفی» کنند؟ و همچنین تاکید داشته باشند: جایگاه ادبی پروین اعتصامی بسیار بیشتر از آن چیزی است، که ما میشناسیم. از کدامین دادهها و ستاندهها، تشخیص دادهاند، جایگاه پروین بسیار والاتر از این است که باید باشد و آنها اِشراف ندارند؟ اگر احاطه و اطلاع کامل را ندارند، چگونه چنین ادعایی را مطرح میکنند؟ مثل این امر میماند که من از موضوعی اطلاعی نداشته باشیم، اما ادعا کنم، آن امر بسیار رفیع و بلند مرتبه باید باشد. هرچند که پروین، بدون شک اختر چرخ ادب ایران است.
از سوی دیگر، مگر قم، در چهارچوب مرزهای ایران قرار ندارد که این بزرگان میخواهند چنین کنند؟ پدر پروین، قبل از فوتش، این محل را ابتیاع و آن را تبدیل به مقبره شخصی و خانوادگی کرد و علاوه بر پروین و پدرش، چند تن دیگر ـ از جمله بانو اخترالملوک فتوحی تبریزی ـ در این محل به خاک سپرده شدهاند و اگر غیر از این میبود، یوسف اعتصامی وصیت میکرد او را در تبریز به خاک بسپارند و به یاد داشته باشیم، نیای خانوادگی آنها از آشتیان بود و چون شغل آنها در دیوان استیفای آذربایجان آن روز، معلوم شده بود، به تبریز رفتند و تبریزی شدند.
اگر کشور، تاجیکستان، بخشی از خاک دوکمال [کمال خجندی و کمالالدین بهزاد نقاش سده دهم] را به این سرزمین برده و به آنها مینازد، اگر قرار باشد، پیکر پروین را به تبریز ببریم، میباید به آنها حق بدهیم، چرا که خجند، هم اکنون در چارچوب این کشور است و بماند که روزگاری در پهنه ایران و خراسان بزرگ جای داشتهاند، هرچند نمیدانم چرا کمالالدین بهزاد هروی، که در هرات به دنیا آمده و در تبریز از دنیا رفته و در کنار کمال خجندی و در بیلان کوه تبریز به خاک سپرده شده است، باید سر از تاجیکستان درآوَرَد؟! از کشورهای همسایه ما بعید نیست و سخت به دنبال هویتسازی برای خود هستند، مسئولین شورای شهر تبریز به دنبال چه هستند؟
اگر چنین است، چرا مقبره ستارخان از باغ طوطی شهرری، به تبریز منتقل نشده است؟ مگر ستارخان تبریزی نبوده و نیست؟
تبریز، بزرگان بسیاری را به خود دیده و خواهد دید، و به همراه تهران «شهر اولین»هاست و بازار بینظیر این شهر، در تمام جهان، همتا ندارد و بخش مهمی از هویت تبریز، آذربایجان و ایران عزیز است.
کندوکاو راجع به شخصیت و شعر پروین، مگر منافاتی با محل دفن او دارد که مسئول شورای شهر تبریز فرمودهاند: قدر داشتههای فرهنگی خود را بدانیم. این «خود» کدامین «خود» است. خودی در چهارچوب ایران، و یا زبانم لال در چارچوب آذربایجان؟ مگر این سرزمین زرخیز بخشی از مام میهن نیست؟ و هموطنان آذری، جان ایران نیستند؟
دو سه سال پیش، در شهر باکو، برای پروین بزرگداشتی برپا کردند و تعدادی از اساتید دانشگاههای تبریز و فرهیختگان این شهر، به این بزرگداشت دعوت شدند و در آن، برخی از آنها شرکت کردند. به جمهوری آذربایجان ـ بخوانید اران البانیای قفقاز ـ چه ربطی دارد که برای پروین بزرگداشت بگیرد؟ حکایت نظامی گنجوی و شهریار و حیدربابا، مستمسک آنها شده است و حالا به سراغ پروین آمدهند و بماند که پروین حتی، یک بیت شعر به زبان آذری و ترکی ندارد، تا این نازنین بانو را مصادره مطلوب کنند.
گویند شخصی بیکار بود و با جوالدوز به پشت دست خود میزد و فریاد میکشید. شخص دیگری به او نزدیک شد و پرسید، این چه کار عبثی است که میکنی وچرا فریاد میکشی؟ جواب داد: از بیکاری!
آیا در شهر تبریز، کارهای مهمتری وجود ندارد و تنها مانده است که مزار بزرگ بانوی ادب پارسی را پس از هشتاد سال بشکافند و بقایای جسد او را به تبریز ببرند؟ حالا که این چنین است، یوسف اعتصامی را نیز به تبریز ببرید و بانو فتوحی را که از خاندان نجیب فتوحی تبریز است، چه محلی بهتر از تبریز و کل مقبره را «کن فیکون» سازید، شاید بخش افتاده از هویت شهر تبریز، با این افکار مشعشع تکمیل گردد.
خدا را شکر که مقامات شهر قم، این امر را تکذیب کردهاند و آنچه که از ظواهر امر برمیآید، گاهی برای شهره شدن، میباید راهی را رفت، که اخوی نه چندان محترم حاتم طایی رفت! آخر یکی در استان آذربایجان نیست که بپرسد: آقاجان! عزیز نازنین! همه کارها را انجام دادهاید و فقط مانده است نبش قبر پروین؟ خدایا اینجا کجاست و چرا باید این همه عذاب از دست مسئولینی کشید که جز گفتههای خام و نسنجیده، و ابراز آنها در رسانهها، هنر دیگری ندارند؟ پروین عزیز، راحت بخواب، این افکار خام، هرگز از قوه به فعل نمیآیند. آسوده و آرام بخواب ای بزرگ بانو ادب پارسی.
نظرات