برای شروع ابتدا کمی درباره روند نوشته شدن این کتاب بگوئید.
اواخر تابستان سال 1394 من و خانم پورتقی موفق شدیم با استاد خالقی مطلق ارتباطی برقرار کنیم و با ایشان دیداری داشته باشیم. در این دیدار ما ایدههایی در حوزه پژوهش در شاهنامه را با ایشان مطرح کردیم و ایشان هم همراهی با ما را پذیرفتند.
یعنی این کتاب را بنا بود با همراهی آقای خالقی مطلق بنویسید؟
قرار بود یک پروژه بزرگ را با همراهی ایشان انجام بدهیم، فرهنگ مفصلی در رابطه با شاهنامه. متاسفانه جناب خالقی مطلق از چند ماه بعد از شروع تدوین طرح اولیه کار دچار کسالت شدند و همین باعث شد که پس از مدتی ایشان اعلام کنند به دلیل شرایط جسمانی امکان همراهی با ما در این پروژه را ندارند. پیشنهاد ایشان این بود که یا پروژه را کنار بگذاریم و یا آن را بدون حضور ایشان پیش ببریم. من دلم نمیآمد که از این پروژه بگذرم ولی در عین حال پروژه عظیمی بود و نوعی نظارت و همراهی ایشان را حداقل در بخشی از کار میطلبید. از همین رو به این نتیجه رسیدم که بهتر است کار را تقطیع کنم و فرهنگهای موضوعی گوناگونی را در مورد شاهنامه شکل بدهم. برای شروع کار به آقای خالقی مطلق پیشنهاد کردیم کشفالابیاتی برای شاهنامهشان ترتیب بدهیم و ایشان موافقت کردند و این کشف الابیات برای ویرایش دوم شاهنامه ایشان که نشر سخن منتشر کرد آماده شد.
این کشفالابیات کار اول شما در حوزه شاهنامهپژوهی بود؟ از شما ترجمههایی هم البته در این حوزه منتشر شده.
در واقع کار اول ما همان کشف الابیات بود اما انتشار آن دو سال و نیم طول کشید و کتاب سوم یا چهارمی بود که از ما درآمد. علاوه بر این کتاب، ما برای ترجمه کتاب «زنان شاهنامه» که رساله دکترای استاد خالقی مطلق بوده است هم با ایشان صحبت کردیم. ایشان گفتند که یک مترجم دیگر مشغول ترجمه آن اثر است. بعدها آن کتاب را انتشارات مروارید منتشر کرد که آن ترجمه خوب و علمی نبود و ما از استاد برای ترجمه مجدد آن اجازه گرفتیم و ترجمه کردیم و انتشارات نگاه معاصر آن ترجمه را تابستان امسال منتشر کرد. همچنین مجموعه مقالات دکتر خالقی مطلق در حوزه شاهنامه که در دانشنامه ایرانیکا منتشر شده بود را هم گردآوری و ترجمه کردیم. ایده این کار از همسرم خانم پورتقی بود و در مقدمه اثر هم به این موضوع اشاره کردهام. آن مجموعه مقالات تبدیل به کتاب «شاهنامه و فرهنگ ایران» شد و توسط بنیاد موقوفات دکتر افشار به انتشار رسید. همچنین کتاب دیگری که از ما توسط بنیاد موقوفات منتشر شد ترجمه کتاب «بوطیقا و سیاست در شاهنامه» نوشته دکتر محمود امیدسالار بود که با اجازه ایشان منتشر شد. بعد از همه اینها من احساس کردم که جای یک جشننامه برای دکتر خالقی خالی است. با ایشان موضوع را مطرح کردم و گفتم آیا پیشنهاد چنین کاری صورت گرفته؟ ایشان گفتند نه و اگر هم مطرح شود من اجازه نمیدهم. چند ماه که گذشت تصمیم گرفتم دوباره ایشان را وسوسه کنم و گفتم اگر اجازه بدهید من تصمیم دارم این کار را انجام بدهم و ایشان هم موافقت کردند. آن اثر تبدیل به کتاب «ارج خرد» شد که انتشارات مروارید آن را چاپ کرد. حدود چهل نفر از اساتید در کتاب مقاله داشتند که علاوه بر مقالات فارسی چند مقاله به زبان انگلیسی هم در آن چاپ شده است. سوگیری این کتاب هم به این صورت بود که اکثر مقالات در رابطه با شاهنامه و حماسه و اساطیر ایران باشد تا فضای مقالات با کارهای استاد خالقی هماهنگی داشته باشد. در نهایت بعد از این پنج کتاب به همین کتاب هفت اقلیم رسیدیم که عملا اولین بخش از همان فرهنگی است که صحبتش را با استاد خالقی مطرح کرده بودیم. این کتاب بخشهای دیگری هم دارد که به مرور آماده و منتشر خواهد شد.
کارهایی که در حوزه فرهنگنامه نویسی جغرافیایی برای شاهنامه تدوین و منتشر شده چنانکه شما در مقدمه کتاب نوشتهاید محدود به دو مورد است، کمی درباره این دو اثر و دلایلی که این آثار را بسنده ندیدید و به تدوین اثری تازه در این حوزه پرداختید بگوئید.
اولین کتابی که در این موضوع پدید آمده کتاب «فرهنگ شاهنامه» نوشته آقای شهیدی مازندرانی است. این کتاب فرهنگ نام افراد و جایها به ترتیب الفبایی و به صورت در هم بود. نیمی از آن نام افراد و نیمی نام جایها. چاپ اول آن کتاب مربوط به سال 77 است و مقدمه کتاب هم به سال 70 مربوط میشود. چیزی حدود سه دهه از چاپ کتاب گذشته و علاوه بر این، آقای شهیدی مازندرانی نسخه واحدی را برای کار انتخاب نکرده و از نسخ خطی و چاپهای گوناگون برای کار خود بهره برده که معروفترین آنها چاپ بروخیم است. یعنی علیرغم در دسترس بودن چاپهای مسکو و ژول مول در آن زمان، از این چاپها هم بهره نبرده است. از سوی دیگر وجود نام افراد در کار باعث میشود این فرهنگ چندان تخصصی محسوب نشود. از طرف دیگر در این کار بندهای پیاپی و بلند از متون جغرافیایی کهن به عنوان شاهد مثال ذکر شده است، شاید این ایراد نباشد و به سلیقه شخصی من باز گردد اما من این نقل قولهای بلند را نمیپسندم. البته در مقدمه هم اشاره کردهام که شاید چنین نقلهای بلندی برای اولین کار در این حوزه مناسب باشد ولی مثلاً اگر برای مدخل سیستان حدود سه صفحه نقل از تاریخ سیستان بیاوریم، امروزه دیگر چندان شایسته و پذیرفتنی نیست، به این خاطر که متون این کتابها امروز در دسترس است.
بعد از این کتاب مقالاتی هم در این حوزه منتشر شد اما کتاب دیگری که به این موضوع اختصاص دارد در سال 1392 منتشر شده است. کتابی با نام «نمایه جایها در شاهنامه» که آقای ظروفچی آن را تدوین کردهاند. آرزوی من این بود که این کتاب به گونهای دیگر تدوین میشد تا من به بخشهای دیگری از آن فرهنگ بزرگ که مدنظرم است بپردازم و کمی از سنگینی آن بار برداشته شود. اما این کتاب هم ایرادات زیادی دارد و بزرگترین آنها این است که اثری که در سال 1392 منتشر میشود توجهی به تصحیح استاد خالقی مطلق نداشته است. به گمان من با توجه به اهمیت تحقیقات خالقی مطلق درباره شاهنامه، حق این است که هر تحقیقی در این باب، با توجه ویژه به آثار او در این زمینه و دو ویرایشی که از شاهنامه ارائه داده است صورت بگیرد. دیگر ایراد آن کتاب این بود که در بخش استفاده از منابع و تحقیقاتی که بعد از کتاب شهیدی نوشته شده بودند بسیار کمکار بوده است. به عبارت دیگر منابع ایشان در عمل و با تفاوتهایی اندک همان منابع کتاب مرحوم شهیدی مازندرانی است و آثاری نظیر یادداشتهای استاد خالقی مطلق که در حال حاضر به نوعی مهمترین شرح شاهنامه محسوب میشود در این کتاب نادیده مانده است.
با توجه به آنچه که درباره آثار دیگر گفتید، مزیت کار خود را چه میدانید؟
اولین مزیت کار این است که بر اساس ویرایش دوم استاد خالقی مطلق از شاهنامه که در نشر سخن منتشر شد، تدوین شده است. از سوی دیگر سعی من این بوده است که از بعد کتاب شهیدی تا زمان تحویل کتاب به ناشر که تابستان سال گذشته بوده است، هر آنچه درباره جغرافیای شاهنامه منتشر شده است را در تحقیق لحاظ کنم. البته این را باید توجه داشت که گستره پژوهش در حوزه شاهنامه آنچنان وسیع است که احتمال نادیده ماندن برخی از منابع را نمیتوان رد کرد.
بخش عمدهای از مباحث کتاب شما بر پایه منابع دیگر شکل گرفته است. در این میان تاملات استنباطی خودتان درباره مبحث جغرافیای شاهنامه چه میزان در کتاب منعکس شده است؟
سنگینی کار روی تحقیقات جدید شاهنامهپژوهی است و شاید کمتر از پنج درصد آن را بتوان مبتنی بر استنباطهای پژوهشی دانست. دلیل هم این است که در اکثر مباحث جا برای تحقیق تازه و اظهار نظر وجود ندارد و تنها برخی مباحث هستند که چنین خصوصیتی دارند. البته راست این است که در فرهنگنویسی نمیتوان گفت کار تمام شده است و هنوز هم چند مدخل وجود دارد که همچنان نتوانستهایم درک کنیم جایگاه جغرافیاییشان کجا میتواند باشد و امیدواریم در آینده شاهنامهپژوهان دیگر بتوانند در این زمینه شفافسازی کنند یا در تحقیقات میانرشتهای نظیر تحقیقات باستانشناسی بتوان مباحث را به نتیجه رساند. البته این را هم باید بگویم که من خودم را شاهنامهپژوه نمیدانم. در جایی که کسی مانند استاد خالقی را میتوان شاهنامهپژوه نامید، من چنین جرئتی به خودم نمیدهم که چنین نامی را بر خودم بگذارم.
ما در پژوهشهای تاریخی حوزه شناختهشدهای داریم به نام جغرافیای تاریخی که پژوهشگران شناخته شدهای در سطح جهان به آن مشغول هستند. پژوهش شما تا چه میزان از مباحث روششناختی حوزه جغرافیای تاریخی بهره گرفته است؟
در دو بخش بهرهگیری از این مباحث بیشتر محسوس است. یکی اسامیای که امروز نیز به مانند گذشته باقی ماندهاند. در این موارد من ارجاعاتی برای اطلاع بیشتر به مقالات مختلف در حوزه جغرافیای تاریخی دادهام. بخش دیگر پژوهش در حوزه نامهایی است که وارد شاهنامه شده است. به ویژه در دوره ساسانی این نامها تا حد زیادی جنبه جغرافیای تاریخی دارد و البته پیش از آن جنبه اساطیری آنها قوی تر است. در این موارد من سعی کردهام تا جایی که ممکن بوده از بهروزترین منابع متخصصان حوزه ساسانیپژوهی بهره ببرم.
در مورد فرهنگهای دیگری که در دست تدوین دارید و تداوم این کار محسوب میشوند هم توضیح دهید.
فرهنگی زیر چاپ است که ناشر سعی دارد آن را به نمایشگاه کتاب برساند «فرهنگ امثال شاهنامه» است. این کتاب با نگاه تطبیقی ـ مقایسهای تدوین شده و صد شاعر فارسیزبانی را ملاک قرار داده و هر آنچه از قبل تا بعد از شاهنامه، مشابه با امثال درون شاهنامه وجود دارد در آن ذکر شده است. از میان فرهنگهای در دست تدوین شاهنامهای، این اولین کتابی است که منتشر خواهد شد. فرهنگهای دیگری هم در دست تدوین است و البته چون آماده نیستند ترجیح میدهم درباره آنها فعلاً صحبت نکنم. این را هم میتوانم بگویم که به حوزههایی غیر از شاهنامه هم ورود کردهایم و از جمله در همین حوزه فرهنگ امثال به دیگر بزرگان ادب فارسی هم خواهیم پرداخت.
نظر شما