کوتسی برای این رمان که نسخه اصلی آن در سال 1994 انتشار یافته و داستان آن بر زندگینامه فئودور داستایفسکی مبتنی است، برنده جایزه بینالمللی «آیریش تایمز» و جایزه «کامن ولث» شده است که هم داستان رمان و هم این جوایز بر اهمیت رمان افزوده است.
محمدرضا ترکتتاری، مترجم کتاب «استاد پترزبورگ» در گفتوگو با ایبنا درباره این کتاب و چرایی انتخاب «استاد پترزبورگ» به جای «ارباب پترزبورگ» برای عنوان این کتاب، گفت: در داستان، جایی هست که یکی از شخصیتها داستایفسکی را استاد خطاب میکند و واژه Master به معنای «استاد» در متن اشاره میشود و ما هم با این استدلال کلمه «استاد» را انتخاب کردیم. ضمن اینکه ارباب بار حاکم گونهای دارد و چندان مناسبتی در این کتاب نمیتوان برای آن یافت. در عنوان کتاب «استاد پترزبورگ،» به نظر میرسد کوتسی به پترزبورگ با آن ویژگیهایی نظر دارد، که داستایفسکی در یادداشتهای زیرزمینی به آن پرداخته است.
«استاد پترزبورگ» نه واقعیت است و نه قصه
وی در ادامه درباره قصه «استاد پترزبورگ» گفت: روایت این کتاب نه واقعیت است و نه قصه. درواقع یکسری واقعیتها از زندگی داستایفسکی گرفته شده و در قالب قصه پرورده شده است، بنابراین نه داستان واقعی است، نه کاملا پرداخته ذهن نویسنده است. مثلا در «استاد پترزبورگ» پسر داستایفسکی در حادثهای در شهر پترزبورگ کشته میشود، ولی در واقعیت پسر یا در واقع پسرخوانده داستایفسکی هیچ وقت به این شکل نمیمیرد.
کوتسی معتقد است که رمان باید وارد رقابت با تاریخ شود. یعنی اسلوبهای خودش را بسازد و به نتایج خاص خود منتهی شود، که لزوما نیازی ندارد با تاریخ همخوانی داشته یا یکسان باشد. یعنی این طور نباشد که در رمان به دنبال حقایق تاریخی بگردیم و صحت آن را مورد سوال قرار دهیم. مثلا بگوییم در سال فلان، این اتفاق تاریخی افتاده است.
کوتسی میگوید وقتی رمان چنین رویهای را پیش میگیرد، به رقیب تاریخ تبدیل میشود، خودش اسطورهسازی میکند و با این اسطورهسازی به نوعی دشمن تاریخ میشود؛ چون آن وجهه اسطورهبودن تاریخ را آشکار کرده و به این ترتیب از آن اسطورهزدایی میکند. کوتسی خودش طرفدار این نوع رقابت است و رمان «استاد پترزبورگ» رمانی است که این دیدگاه را در آن پیاده کرده است. یعنی در آن یک رقابتی با تاریخ ایجاد کرده است. این دیدگاه تاثیرگذاری بود که به نظر من بعدها نه تنها روی ادبیات بلکه در سینما هم اثر گذاشت. ببینید رمان در سال 1994 نوشته شده است و در سینما میتوانیم ببینیم که مثلا حدود 10سال بعد در فیلم «ارازل بیآبروی» تارانتینو، هیتلر در پاریس کشته میشود، در صورتی که هیتلر هیچ وقت به این شکل نمرده است.
او ادامه داد: از منظر دیگری هم که میتوان این کتاب را مورد بررسی قرار داد، ارتباط کتاب با رمان «شیاطین» داستایفسکی است؛ در «استاد پترزبورگ» انگار کوتسی به نوعی دارد به ما نشان میدهد، کتاب شیاطین چطور نوشته شده است. ممکن است میلیونها راه وجود داشته باشد که داستایفسکی چگونه به ایده نوشتن کتاب «شیاطین» برسد. کوتسی اینجا یکی از راههایی که ممکن است به نوشتن «شیاطین» ختم شده باشد را در برابر ما قرار میدهد؛ «استاوروگین» که عنوان فصل آخر کتاب «استاد پترزبورگ» است، شخصیت اصلی کتاب «شیاطین» است.
ترکتتاری که عکاس هم هست و ترجمه یک کتاب عکاسی هم در کارنامه ترجمه خود دارد، درباره تجربه خود در ترجمه کتاب و ادبیات داستانی گفت: کتاب «استاد پترزبورگ» دومین ترجمه کتاب داستانی من است که در سال 95 آن را ترجمه کردم. قبل از این هم در سال 94 کتاب «استونر» را در این حوزه ترجمه کردم، اما در دست چاپ است. البته کتابهای دیگری هم هستند که بعد از آن کتاب ترجمه شدهاند و در دست بررسیاند.
وی درباره چرایی انتخاب «استاد پترزبورگ» برای ترجمه گفت: من از کودکی به ادبیات علاقهمند بودم و از سالها پیش ترجمه هم میکردم؛ اما ترجمهها به صورت کتاب نبود و بیشتر ترجمه داستان کوتاه بود. در هر صورت علاقه مرا به این سمت کشاند. نمونه کار را برای نشر ماهی فرستادم و شادروان نازنین دیهیمی و مهدی نوری که الان دوست من هم هستند، نمونه را پسندیدند و قرار شد با هم کار کنیم. این کتاب را مهدی نوری به من معرفی کرد، من هم خواندم و پذیرفتم. یعنی در واقع از قبل کوتسی را میشناختم، اما قطعا وقتی مترجم میخواهد کتابی را ترجمه کند، باید با نویسنده اثر آشنایی داشته باشد. من هم قبل از ترجمه این «استاد پترزبورگ»، کتاب «در انتظار بربرها» و «زندگی و زمانه مایکل کی» را از کوتسی خوانده بودم و تا حدودی با نثرش آشنایی داشتم.
زبان کوتسی شبیه زبان داستایفسکی است
مترجم کتاب «استاد پترزبورگ» درباره نثر و زبان نویسنده در این اثر بیان کرد: در مورد این اثر کوتسی میتوانم بگویم که نه فقط درباره داستایفسکی است، که از جنبههای مختلفی به داستایفسکی مرتبط است. یکی اینکه چالشهایی که برای شخصیتهای رمان پیش میآید، داستایفسکیوار است. حتی من جایی خواندم که یک منتقد اعتقاد داشته است که زبانی که کوتسی انتخاب کرده، زبانی شبیه به ترجمه است. البته ما به عنوان غیر انگلیسیزبانها، شاید خیلی نتوانیم درباره زبان کوتسی صحبت کنیم؛ ولی یک منتقد به این اعتقاد داشت که زبان کوتسی شبیه زبان داستایفسکی است (در ترجمه معروف انگلیسی) و میگفت این طبیعی است که کوتسی برای اینکه داستایفسکی را برای مخاطب این زبان تداعی کند، زبانی هم که انتخاب کرده، زبان ترجمه یا شبیه به ترجمهی آثار داستایفسکی باشد.
ترکتتاری در بیان ویژگی نوشتههای کوتسی عنوان کرد: در کل کوتسی نویسندهای است که میتوان گفت متنهای او از جهاتی شبیه آثار کافکا هستند. در نوشتههای او، فضاهای سرد و بیروح و انسانهای تنهایی هستند، که معمولا روبهروی یک نظام ایستادهاند؛ هیچ پشتیبان و کمکی هم ندارند و باید فقط خودشان تنها با نظام پیش رو مواجه شوند. حداقل در کتاب «زندگی و زمانه مایکل کی» و «در انتظار بربرها» این خیلی مشهود است. کلا شخصیتهای آثار کوتسی این ویژگی را دارند که معمولا در جامعهای استبدادی زندگی میکنند و با وجودی که خود زاویهای با نظام حاکم ندارند، ناخواسته در مواجهه با دیکتاتوری قرار میگیرند و درگیرش میشوند.
جی.ام.کوتسی
در یکی از مصاحبههایش هم گفته، زمانی که کتاب را به ناشر نشان دادم، از من خواست دقیقا مشخص کنم که این کتاب اتوبیوگرافی است یا داستان. در پاسخ به او گفتم نمیتواند هر دو اینها باشد؟ ناشر هم گفت میشود، اما کتاب باید برای قفسههای کتابفروشی یک ردهبندی داشته باشد؛ یعنی یا جزو خود زندگینامه نوشتها باشد، یا جزو داستانها. خود کوتسی گفته این کتابش در آمریکا در قفسه کتابهای خودزندگینامه نوشتها و در انگلیس در قفسه کتابهای داستان فروخته میشود. کتاب دیگری هم به نام «یادداشتهای سال بد» دارد که قصه یک استاد ادبیات انگلیسی اهل افریقای جنوبی است که در استرالیا زندگی میکند. در واقع سخت نیست تشخیص اینکه شخصیت اصلی این داستان خود کوتسی است و موقعیت داستان، موقعیتی است که خود او در آن قرار گرفته است. یا همین «استاد پترزبورگ» داستان مردی است که پسرش کشته شده و پسر کوتسی هم واقعا کشته شده است. یعنی در واقع باز هم یک واکنش به موقعیتی است که خود آن را زیسته است. بنابراین یکی دیگر از ویژگیهای کوتسی همین نوشتن درباره خود و تجربه زیستهاش است و آن چیزی هم که درباره خودش مینویسد را حقیقت اعلام نمیکند.
قصه «استاد پترزبورگ» گونهای اعتراف است
وی افزود: داستان «استاد پترزبورگ» درباره یک پدر ستمکار یا همان داستایفسکی است که نسبت به پسرش مهربان نبوده و حالا میخواهد جبران کند، اما هیچ راه جبرانی وجود ندارد؛ چون پسرش مرده است و مرگ فرصت هرگونه جبرانی را از او گرفته است. الان آنچه هست فقط حسرت است و آدمی که در حق دیگری کم لطف بوده و فرصت جبران ندارد. اگر بخواهیم جایگاه کوتسی را نگاه کنیم، یک سفیدپوست اهل افریقای جنوبی است که همنوعانش در نظام آپارتاید در حق رنگین پوستها و نژادشان ظلم کردهاند و به نظر میرسد که قصه «استاد پترزبورگ» بازسازی یک موقعیت مشابه با این وضعیت و گونهای اعتراف باشد.
ترکتتاری درباره اینکه کوتسی چگونه بدون تجربه زندگی در روسیه توانسته کتاب «استاد پترزبورگ» که در روسیه اتفاق میافتد را بنویسد، گفت: داستان «استاد پترزبورگ» در روسیه میگذرد، اما در زندگینامه کوتسی جایی اشاره یا عنوان نشده که او در روسیه زندگی کرده است. اگر هم زندگی میکرد، روسیه معاصر با روسیه قرن نوزدهم تفاوت زیادی دارد. لزومی هم ندارد نویسنده برای نوشتن درباره جایی حتما زندگی در آنجا را تجربه کرده باشد. در واقع فضاهایی که او در این داستان به آنها پرداخته، همه برگرفته از آثار داستایفسکی است که در کتاب به آن اشاره هم میشود. داستایفسکی در زندگی واقعی خود حدود 4 سال به سیبری تبعید میشود و طی این مدت با مجرمین و جنایتکارها در ارتباط بوده است. رمان «خاطرات خانه اموات» را بر اساس خاطرات همبندیهایش در این دوران نوشته است.
این اتفاقاتی که برای همبندیهای داستایفسکی افتاده است، روی خود او تاثیرات زیادی داشته است. مثلا داستان «جنایت و مکافات» را از روی این شخصیتها و جرم و جنایتها الهام گرفته و در واقع زندگی این جنایتکارها یک خوراک مناسب برای نوشتن داستایفسکی بوده است. این مسئله یا ویژگی در تمام داستانهای داستایفسکی فضایی ایجاد کرده که خاص خود اوست. که اگر به آثار او نگاه کنیم، متوجه وجود این فضای کلی در آثار او میشویم. فضایی هم که کوتسی در «استاد پترزبورگ» ایجاد کرده، فضایی است که از رمانهای داستایفسکی قرض یا الهام گرفته است.
محمدرضا ترکتتاری
مشخصه این رمان به نظرم همان رقابتی است که با تاریخ دارد و ویژگی دیگری هم که دارد، لحن اعترافگونه آن است. ما نمیدانیم بین نویسنده و پسرش یا راوی و پسرش چه اتفاقی افتاده است، اما خودش در تمام نوشته این را اعتراف میکند و به نوعی این نوشته هم یک خود زندگینامه نوشت است. حتی کوتسی در مقام ناقد ادبی در مقالهای اعترافات نویسندههایی مانند روسو، تولستوی و داستایفسکی را بررسی کرده است. در واقع «استاد پترزبورگ» رمانی است که جنبههای مختلفی دارد که فرصت مفصلی میطلبد که هر کدام را با جزییات بررسی کرد. در پایان کتاب، دوست خوبم سپاس ریوندی موخرهای نوشته که به درک بهتر کتاب کمک شایانی میکند.
ترکتتاری در پایان گفت: ترجمه این کتاب تجربه جالبی بود، چون ترجمه به نوعی مطالعه دقیق و جزء به جزء اثر است و مترجم در واقع یک کتاب را موشکافانه میخواند و ماهها با آن کتاب و شخصیتها به نوعی زندگی میکند.
لازم به ذکر است چاپ نخست استاد پترزبورگ، اثر «جی.ام. کوتسی»، با ترجمه محمدرضا ترک تتاری در ۲۵۶ صفحه، با شمارگان 1500 نسخه و بهای ۳۸هزار تومان از سوی انتشارات ماهی، روانه بازار کتاب شده است.
نظر شما