آقای آزادی گفتوگوهایی که در کتاب «تبارشناسی جریانهای سیاسی» گردآوری شدهاند در نیمه اول دهه هشتاد انجام یافتهاند. این کتاب چرا اینقدر دیر چاپ شد؟
این گفتوگوها در دوران خود در مطبوعات منتشر شدهاند و برخیشان نیز به صورت پاورقی در روزنامه اعتماد کار شدند. وقتی که گفتوگوها به پایان رسید ما تدوینشان کردیم و تصمیم گرفتیم به صورت کتاب منتشرشان کنیم. آن زمان من و علیرضا رجایی عضو هیئت مدیره انجمن صنفی روزنامهنگاران بودیم. ایشان در آن زمان انتشارات گام نو را اداره میکرد. ابتدا بنا بود انتشارات گام نو کتاب را منتشر کند که به هر دلیل نشد. چند سال بعد پیشنهادی آمد که کتاب را در خارج از کشور چاپ کنیم که من موافقت کردم و کتاب در انگلستان چاپ شد. اما مسئلهای که وجود داشت این بود که کتاب در ایران پخش نشده بود. کسانی هم که نسخه خارج از کشور کتاب را دیده بودند همواره پرسششان این بود که چرا کتاب را در ایران منتشر نمیکنی. این بود که تصمیم گرفتیم کتاب را در ایران هم منتشر کنیم. با نشر ثالث صحبت کردیم و آنها کتاب را برای انتشار آماده کردند و کتاب به شکلی که حالا در دست شماست منتشر شد.
در چاپ تازه مصاحبه جدیدی هم به کتاب اضافه شد یا کتاب به همان شکلی که بود بازنشر شد؟
نه. کتاب دقیقاً همان نسخهای است که یک بار در خارج از کشور منتشر شده و فقط به دلیل پارهای از اصلاحات، یکی دو پاراگراف از کتاب حذف شد.
به نظر شما اینکه مصاحبهها مربوط به حدود پانزده سال پیش هستند باعث نشده است که رنگ کهنگی به خود بگیرند؟ آیا مسائل مطرح شده در کتاب هنوز مسئله روز هستند؟
از آنجا که محور اصلی کتاب تاریخ احزاب در ایران است و بر مبنای گفتوگو با کسانی تهیه شده است که خودشان در جریان تاسیس این احزاب بودهاند، مطالب آن از نوعی نیست که کهنه شود. ما در مصاحبهها بحثهای روز را مطرح نمیکردیم و تمامی مباحث درباره روند شکلگیری احزاب بوده است.
کتاب در دو بخش تدوین شده و بخش دوم آن به آسیبشناسی احزاب در ایران میپردازد. قاعدتاً مباحث این بخش تاریخی نیست و به مباحثی مانند موانع شکلگیری احزاب در ایران میپردازند. این مباحث هنوز به نظر شما بهروز هستند؟
بله. موانعی که در آن زمان وجود داشت و در کتاب بهآنها پرداخته شده در حال حاضر هم نه تنها کاهش پیدا نکرده که بیشتر هم شده است. در واقع بنیادهای سخنانی که در این بخش درباره مسائل و مشکلات تحزب بیان شده هنوز مصداقهای فراوانی دارند و در مباحث روز نیز میتوان از مطالب این بخش از کتاب بهره فراوان برد.
سیر گفتوگویی که شما مدنظرتان بود چگونه بود؟ آیا بنا داشتید به تمامی احزاب مهم ایران به صورت جامع و مانع بپردازید؟ و آیا موفق شدید این کار را انجام دهید؟
جای بعضی احزاب مهم در این کتاب خالی است. مثلاً حزب رستاخیز، حزب ایران نوین و... پرداختن به این دسته از احزاب با موانعی مواجه بود. من بسیار مایل هستم که در چاپ دوم کتاب بتوانم مباحث را با پرداختن به برخی دیگر از احزاب که در هنگام پرداختن به سیر تحزب در ایران توجه به آنها هم لازم است کامل کنم.
اتفاقی که در اینگونه از آثار میتواند رخ بدهد ارائه برآیندی کلی به صورت مقدمه یا موخره از گفتوگوهاست. به شکلی که بتوانیم مقایسهای میان دیدگاههای افرادی که از خاستگاههای فکری مختلف به مسئله تحزب توجه داشتهاند انجام دهیم. شما توجهی به ارائه چنین جمعبندیای در کتاب داشتهاید؟ میتوانید خلاصهوار برآیندی از دیدگاههای مشابه و یا متضاد در حوزه تحزب که در این کتاب طرح شدهاند ارائه دهید؟
من البته مقدمهای در ابتدای کتاب نوشتهام که سعی کردهام در آن به این موضوع بپردازم. اما آنچه مشخص است و از مقایسه مسائل احزابی که پیش از انقلاب فعال بودهاند و در کتاب به آنها پرداخته شده با مسائل احزاب پس از انقلاب میتوان مشاهده کرد این است که همان مسائل و مشکلاتی که ما پیش از انقلاب داشتهایم، پس از انقلاب هم جاری و ساری بوده است و ما پیشرفت خاصی در زمینه احزاب نداشتهایم.
این مسائل و مشکلاتی که وجود داشته را میتوانید کمی جزئیتر بیان کنید؟
به عنوان نمونه احزاب سازمان ندارند، وابسته به شخص هستند. وابسته به اتفاقات هستند. به بدنه اجتماعی پیوند ندارند. بحث مالی احزاب هنوز روشن نیست. این بحثهایی بوده که پیش از انقلاب وجود داشته و هنوز هم وجود دارد.
نگرش افرادی که با آنها گفتوگو کردید نسبت به فعالیت حزبی خودشان چگونه بود؟ آیا آنها قائل به مسائل و مشکلاتی که شما بیان کردید بودند؟
برخی از افراد که هنوز در جریان قدرت جایگاهی دارند در این زمینه رویکردشان متفاوت بود و از روند حزبی خود ابراز رضایت میکردند اما کسانی که در قدرت جایگاهی نداشتند، خودشان هم قائل به این مسائل آسیبشناختی بودند.
برای من به عنوان نمونه جای پرسش است که نگرش فردی مانند محمدعلی عمویی که فعالیت حزبی خود را در حزب توده انجام داده است، چه نسبتی با نگرش بهعنوان نمونه محمدنبی حبیبی دارد که فعالیت خود را در هیئتهای موتلفه اسلامی آغاز کرده و در حزب موتلفه اسلامی ادامه داده و به پایان رسانده است؟
البته حزب توده به قدرت نرسید تا ببینیم آیا در صورت به قدرت رسیدن به احزابی با ساخت فکری متفاوت اجازه فعالیت میدادند یا نه؟ اما برای موارد دیگری که طرح کردید مسئله اساسی این بود که طرز فکر و فلسفه سیاسی فعالان سیاسی مهم است و به هر طرز فکر و فلسفه سیاسیای نباید اجازه فعالیت داد. این را هم باید مدنظر قرار داد که از نظر حزبی حزب توده سازمانیافتهترین حزب در زمان خود بوده است و حزب موتلفه اسلامی هم از جهت ساختار و شکل و شمایل حزبی در میان احزاب موجود از دیگر احزاب پیشرفتهتر است.
شما نام بخش اول کتاب را تبارشناسی جریانهای سیاسی گذاشتهاید. «تبارشناسی» واژهای است که ریشه در نگرش فلسفی خاصی دارد و بهعنوان نمونه کسی مانند میشل فوکو قرائت خاص خود از این واژه را ارائه داده است. در نگرش فوکو تبارشناسی تحلیل ساختار اجتماعی قدرت معنا میشود. برداشت شما از تبارشناسی چه بود و چه میزان به این نگرش فوکویی نزدیک بود؟ دلیل انتخاب این نام بهره بردن از ذائقه بازار بود یا رویکرد اندیشهای خاصی پشت انتخاب این نام وجود داشت؟
من در رشته علوم سیاسی تحصیل کردهام و همواره به اندیشه سیاسی علاقه داشتهام. تبارشناسی هم در رویکرد من برخاسته از یک نگرش فلسفی و سیاسی و جامعهشناسی سیاسی بوده است. مسئله گذشتهشناسی به صورت صوری و شکلی نبوده است. بنا داشتهایم به ریشههای اندیشهای این احزاب نقب بزنیم.
اسماعیل آزادی
بحث تبارشناسی اگر بخواهد معنای واقعی خود را پیدا کند، موضوع مورد بررسی باید در یک بافتار یا کانتکست مورد بررسی قرار بگیرد، چرا که معنای تبارشناسی واشکافی ساختار اجتماعی یک مقوله است. در این کتاب چه میزان با بافت و زمینهای که احزاب در آن بروز و ظهور و رشد داشتهاند توجه کردهاید؟
از آنجا که احزاب ما هیچ کدام ریشه محکمی در بدنه اجتماعی ندارند، طبیعتاً ما از اساس نمیتوانستیم به ساختارهای اجتماعی در مباحث محوریت بدهیم. تنها حزبی که میشد به بدنه ساختار اجتماعی مرتبطشان کرد همان جمعیت موتلفه است که خودشان اذعان داشتند برآمده از بازار هستند. در واقع احزاب ما اولاً از بدنه اجتماعی برنخاستهاند و دوم اینکه نتوانستهاند آنقدر به فعالیت ادامه دهند که در بدنه اجتماعی ریشه بدوانند.
سوال محوری بخش دوم کتاب موانع شکلگیری احزاب در ایران است. شما این پرسش را به شکلهای مختلف از چهار پژوهشگری که در این بخش با آنها گفتوگو کردهاید، یعنی غلامعباس توسلی، سعید حجاریان، علیرضا علویتبار و احمد نقیبزاده پرسیدهاید. این افراد هر یک رویکرد و نگرش خاص خود را دارند. پاسخی که به پرسش شما دادند چه میزان تفاوت داشت. آیا این چهار نفر ایده و نظر مشترکی درباره موانع شکلگیری احزاب در ایران داشتند؟
تا آنجا که من فحوای کلام دوستان را به یاد دارم، نظرشان در این زمینه بسیار نزدیک بود. دلیل هم شاید این است که موانع توسعه احزاب در ایران بسیار آشکار است. مسئله آزادی سیاسی و کمبود آن و مسائلی از این دست عمدهترین مسئلهای است که در این حوزه وجود دارد و مورد توجه همه دوستان هم قرار گرفته بود.
قاعده شکلی کتابهایی از این دست، که مجموعه مصاحبه هستند این است که علاوه بر نام مصاحبهگر، نام افراد مصاحبهشونده هم بر جلد کتاب بیاید. چه شد که در کتاب شما، تنها یک نام که نام شماست بر جلد قرار گرفت؟
این سلیقه ناشر بود. در نسخهای که خارج از کشور منتشر شده بود اسامی افراد و احزاب روی جلد آمده بود و در این چاپ از کتاب هم در صفحه فهرست تمام این اسامی آمده است.
نظر شما