رحماندوست در این کارگاه با تاکید بر اینکه هر فردی میتواند قصهگو باشد، بیان کرد: ارتباط کلامی در قصههای نوشتاری 11 درصد است اما در قصهگویی این ارتباط افزایش مییابد.
قصهگویی مادر تئاتر است
شاعر «صد دانه یاقوت» با اشاره به اینکه استفاده از ابزارها به نوعی که قصهگویی را به تئاتر نزدیک کند، اشتباه است، افزود: قصهگویی مادر تئاتر است و همانگونه که مادر نباید ادای فرزندش را دربیاورد، قصهگویی نیز نباید با استفاده از ابزار و پوشش قصهگو، به شیوهای از تئاتر تبدیل شود.
این استاد دانشگاه ادامه داد: فرمول خاصی برای شروع قصه وجود ندارد و این مسئله به ابتکار قصهگو بستگی دارد. قصهگو باید به گونهای روایت کند که خودش هم تحت تاثیر قرار بگیرد. روایتگری یعنی اینکه قصهی دلت را بگویی و جان کلمه را دربیاوری. این نوع از روایت، ضعفهای قصهگو را میپوشاند.
این پیشکسوت حوزه قصهگویی تاکید کرد که شرکت کنندگان در انتخاب قصه دقت کنند و قصهای را انتخاب کنند که برای گفتنش بیتاب باشند؛ قصهای که با تمام وجود دلشان بخواهد برای دیگران تعریف کنند.
قصهگویی تعاملی؛ مبتنی بر هوشیاری و خلاقیت است
نویسنده «قصه دوتا لاکپشت تنها»، قصهگویی را نوعی تکنولوژی دانست و گفت: قصهگوییِ تعاملی یکی از انواع قصهگویی است که باید در زمان هوشیاری و محکم آن را گفت. این نوع قصهگویی مبتنی بر هوشیاری و خلاقیت زبانی است.
وی که زمان قصهگویی را همیشه میداند، توصیه کرد که شرکتکنندگان به عنوان یک هنرمند دل مخاطب را در دست بگیرند و به گونهای قصه بگویند که مخاطب لحظه به لحظه از قصه در ذهنش نقاشی بکشد.
رحماندوست افزود: کسی که شرح حال خود را مینویسد اعتماد به نفس و قدرت دارد.
آرزویم این بود معلم شوم
این شاعر همدانی که در محله امامزاده یحیی به دنیا آمده است، در حاشیه این کارگاه در گفتوگویی با خبرنگار ایبنا کمی از پیشینهاش در زادگاه خود گفت و یادآور شد: پس از اتمام تحصیلاتم در دانشگاه بسیار دوست داشتم که به همدان برگردم و معلم شوم؛ در واقع این موضوع آرزوی من بود، اما به دلیل سابقه سیاسی که داشتم، مانع معلم شدنم شدند و من مجبور شدم به تهران برگردم و تحصیلاتم را ادامه دهم و به کار مشغول شوم.
نویسنده «بچه زمین» گفت: تمام شهرها و روستاها و نقاط ایران را یکی میدانم و افزود: همانگونه که قلبم برای سیستان و بلوچستان، کرمان و کرمانشاه و کردستان میتپد، برای همدان و تهران هم میتپد.
وی ادامه داد: اگر میگویم «کاش آکادمی قصهگویی در همدان راهاندازی شود» به این دلیل است که هم در همدان علاقهمندان بسیاری وجود دارد و هم اینکه تمام ایران میتوانند از آن استفاده کنند.
رحماندوست با بیان اینکه تدریس در آکادمی قصهگویی ترکیه، فنلاند و کره جنوبی را رد کرده است، گفت: اگر این آکادمی تشکیل شود و من در آن کار کنم، برای همه ایران کار کردهام.
قصهگوهای همدان نکتهسنج هستند
این نویسنده همدانی درباره اوضاع نشر و کتاب هم عنوان کرد: ادبیات کشور فراز و فرود داشته است و اکنون با گران شدن کاغذ و پس از آن گران شدن کتاب، تیراژ کتاب نیز پایین آمده است و نویسنده و ناشر نمیتوانند درآمد مناسبی داشته باشند که این موضوع باعث میشود آثار ترجمهایی افزایش یابد. تا وضع اقتصادی مملکت خوب نباشد، وضع نویسندگی نیز خوب نیست.
رحماندوست که خالق بیش از 320 اثر است، با اشاره به اینکه از نظر او هیچ یک از کتابهایش کامل نیست، افزود: هر کدام از کتابهایم را که نگاه میکنم، احساس میکنم اگر امروز مینوشتم، تغییر بهتری در آن ایجاد میکردم. در تلاش هستم که یک اثر خوب خلق کنم و هنوز آثارم را کامل نمیدانم. همیشه حس میکنم آثارم بچههای کوچکی هستند که باید بزرگشان کنم.
این پیشکسوت قصهگویی که برای تدریس در کارگاه قصهگویی به همدان آمده بود، با بیان اینکه قصهگوهای همدان را قصهگوهای خوبی دیدم که بسیار نکتهسنج بودند، اذعان کرد: آنها در انتخاب قصه مسئله دارند و باید قصههای خوبی انتخاب کنند.
این شاعر همدانی که پس از چند سال به زادگاهش آمده است، بیان کرد: چند سال بود که به گنجنامه نرفته بودم؛ به آنجا رفتم و دیدم که بسیار زیبا شده است. در مجموعه تلکابین گنجنامه ایام جوانی و کوهنوردی خودم را به یاد آوردم.
رحماندوست در پایان با آرزوی تداوم روند زیبا شدن استان همدان گفت: امیدوارم مردم همدان همانگونه که خوشاخلاق بودند، خوش اخلاقتر شوند و گردشگر بیشتری از همدان بازدید کند و اوضاع اقتصادی شهر بهبود یابد.
نظر شما