علوم ارتباطات چه بهرهای از تئوریهای نشانهشناسی در خصوص رسانهها بردهاند؟ حتی میتوان خیلی کوتاهتر گفت هیچ. اگر برعکس نگاه شود و پرسیده شود علوم ارتباطات چه چیزی برای نشانهشناسی سینما به ارمغان آورده است، حرف برای گفتن بسیار بوده و حتی میتوان گفت که نقش برجستهای بر گسترش آن داشته است. مدتها محققان ارتباطات برنامههای تلویزیون را به گونهای بررسی کردند که گویی فیلم یا ابژههای زبانی هستند. خواه ارتباط کلامی را بر استدلالهایی که کم و بیش در یک محیط شناختی شکل میگیرند (نه بر مبنای رمز) استوار شود و خواه همانند اثری هنری (تنها به ماده محدود نشود) در نظر گرفته شود، پایههای نشانهشناسی تصویری سست میشود. اگر کیفیت ابژه یا جایگاهی که برای کیفیات قائلیم، اهمیت کمتری نسبت به مخاطبان پیدا کند، چگونه میتوان دستهبندیهایی (همچون تصویر ثابت در تقابل با تصویر متحرک؛ تصویر واحد در تقابل با توالی تصاویر) که ریشه در خصلتهای عینی آنها دارند را حفظ کرد؟
واقعیت این است که امروزه رسانهها تنها از حیث هنری مورد استفاده قرار نمیگیرند. هر ژانری برگرفته از ارتباط با جهانی است که درجه صحتش قبول یا مشارکت مخاطب را به همراه می آورد. به عبارت دیگر تولید یک سند، خواه نوشتاری یا دیداری ـ شنیداری به گونهای است که با توجه به نوع اعتقاد مسبب یا فرستنده پیام، هدفمندانه انجام میشود و بدون درنظرگرفتن پیشفرضی از ارتباط آن با واقعیت، توسط گیرنده قابل تفسیر نیست.
درواقع آنطور که گردآورگان هم تاکید دارند؛ رسانه یک ابزار است و کارکرد آن در کاربردی انسانی نهفته است؛ بنابراین به راحتی میتوان دریافت که با کاربردهای نشانهشناسی مرتبط است. توانش مفهومی رسانه قابل مقایسه با توانش صدا یا مکالمه است و نه از حیث قیاسی ساده بین برونهها بلکه درونه، به عبارتی به دلیل ارزش مفهومیش، به روح آدمی میماند. بارها شنیده شده که نشانهشناسی از گرایشهای اصلی علوم ارتباطات است. با وجود تأیید این مطلب، امروزه اکثر قریب به اتفاق محققان و دانشجویان تنها با نام بارت آشنا هستند. بارت در بیشتر مواقع رویکردی جامعهشناسانه به رسانه دارد؛ با این حال جایگاهی که به او در نشانهشناسی رسانه داده میشود، همانند سرنوشت و مطالعه زبانهای منسوخ در ادبیات، همانند گونهای در حال انقراض است. رویکردهای او چندان پاسخگوی ابزارهای نوین نیستند: تلویزیون قدیمی محسوب میشود و ترجیح داده میشود از TIC، تلفن همراه یا شبکههای مجازی صحبت شود، گویی ابزارهای نوین ارتباطی زندگی مستقلی دارند.
در چکیده مقاله «گونهشناسی، سکانسبندی و زیباییشناسی تلویزیونی» میخوانیم: «در حوزههای ادبی، زبانشناسی و سینما، دستهبندی آثار در ژانرهای متعدد میتواند منجر به تحرکبخشیدن به تمامی یا قسمتی از شش گونه اصلی شود که با سطوح برونه، درونه، ارتباط کاربردی و بافت پیوند دارد. تلویزیون همچنین لابراتواری است که سیر قهقرایی دارد؛ مکانی مملو از عرصه تجربه محدودیتها که منجر به تکرار (بازتولید و فرسودگی) میشود و در خصوص گونهشناسی به شکل خاصی عمل میکند. در حالی که نظامهای تماشاگری نمایش و بازنمایش را در هم میآمیزد؛ از طرف دیگر انواع حقیقی، تخیلی و مجازی را نیز شامل میشود. بدین شکل نظامهای کلی را که خود به میراث برده و باعث تحولش شده است را پیچیده میکند. علاوه بر آن تلویزیون نوعی قدرت تأثیرگذاری ارتباطی دارد که فرجام آن را با تکیه بر فرمهایی که سابق بر این، هنور نوپا بودند (تأثیرگذارنده ارزششناسی، حسی، نمایشی) غنا میبخشد. در پایان، تلویزیون تمامی فرمهای سکانسبندیشدهای که پیش از این شناخته و ارتباطات منطقی آنها را پذیرفته بودیم، در قالبهای ناپایدار با هدف دستیابی به تأثیرگذارندهای برتر میگنجاند».
عناوین مقالات کتاب نیز عبارتند از: نشانهشناسی رسانه و فرهنگ نوشته مارسل دانسی با ترجمه مریم مهدوی، گونهشناسی، سکانسبندی و زیباییشناسی تلویزیونی نوشته نوئل نل و با ترجمه آنیتا صالح بلوردی و محمد نجابتی، دستگاههای دیجیتالی: روندهای تعاملی و اعتقادی تالیف متئو ترلینی و ترجمه نفیسه علیپور، نشانهشناسی در تصویرسازی دیجیتال تالیف کَچَنگ لو و چِک فونگتان و با ترجمه مختار جعفری، مقدمهای بر نور و فیلمولوژی نوشته آدریانو دی آلوآ و روجرو یوجینی ـ و ترجمه سمیه چایچی، بررسی نشانه ـ کاربردشناختی فیلمهای کوتاه تبلیغاتی بردههای لوکس در اینترنت تالیف سوفی دلفا و ترجمه لیلا اجتهادی، دیالکتیک نشانهشناختی میان واژه و تصویر در ساخت اخبار تلویزیونی نوشته سلمان باقر خفاجی و ضرغان سعدی و ترجمه فاطمه جعفری و نهایتا مخاطبان، هویت و نشانهشناسی مکان نوشته الیوت گینز با ترجمه محمود کریمی علوی.
در توضیح پیشینه نشانهشناسی رسانهای نیز در کتاب آمده است: «مطالعات آکادمیک رسانه و تاثیرات آن در اشخاص و فرهنگها بر اثر رویدادی رسانهای پایهریزی شد. این رویداد که به تیتر اول اخبار بدل شد؛ برنامه رادیویی جنگ دنیاها بود که در سال ۱۹۳۸ در ایالات متحده پخش میشد. ماجرا بسیار ساده بود: اورسن ولز طراح، کارگردان و بازیگر برنامه رمان اچ.جی ولز با موضوع هجوم میان سیارهای را در قالب یک نمایش رادیویی اجرا کرد. این نمایش تقلیدی از شیوه گویندگان اخبار بود؛ بدین صورت که گزارشگران حاضر در صحنه فرود سفینه مریخیها در محدوده نیوجرسی را شرح میداند. گوینده هرازگاهی ساختگی بودن برنامه را به شنوندگان یادآوری میکرد، با وجود این بسیاری از شنوندگان با این باور که مریخیها واقعا به زمین حمله کردهاند دچار هراس شدند. حتی گروهی از شهروندان نگران پلیس و ارتش را نیز در جریان قرار دادند. این واکنشها باعث تعجب ولز شد، چراکه انتظار نداشت مردم برنامه را جدی بگیرند. سالها بعد نیز ژان بودریار فیلسوف فرانسوی با اتکا به این مثال آنچه را که تاثیر شبیهسازی میخواند تفهیم کرد. بر اساس این تعریف بازنمودههای رسانه و واقعیت به یکدیگر تبدیل شده و در نتیجه تفاوت میانشان کمرنگ و نامشخص میشود.
این برنامه رادیویی نهایتا اولین مطالعه روانشناختی رسانه را موجب شد و این سوال را به وجود آورد که چرا برخی از شنوندگان گزارشهای قلابی را باور میکنند و برخی دیگر نه.»
کتاب «نگاهی به نشانهشناسی رسانه» تالیف جمعی از نویسندگان به کوشش آنیتا صالح بلوردی و محمدمهدی فتورهچی در ۲۳۸ صفحه، شمارگان ۵۰۰ نسخه و به قیمت ۳۵۰۰۰ تومان از سوی انتشارات اندیشه احسان منتشر شده است.
نظر شما