بسیاری از صاحبنظران «متنبی» را تاثیرگذارترین شاعر عرب میخوانند و با توجه به اینکه زمان زیست او قبل از بسیاری از شاعران بزرگ ما چون سعدی، حافظ، مولوی و... است و با توجه به مراودات فرهنگی و نزدیکی زبان عربی و فارسی، معتقدند که این شاعر عرب بر شعر و ادبیات ما تاثیر قابل توجهی داشته است. شما چقدر این مسئله را صحیح میدانید و دلیل شما بر تایید آن چیست؟
شاید سخن گفتن درباره اهمیت جایگاه متنبی در تاریخ ادبیات جهان، از سختترین کارهای دنیا باشد، چرا که آنقدر شرقیان و مستشرقان درباره عظمت او گفته و نوشتهاند که حیرتانگیز است. چنانکه نیکلسون مترجم و شارح معروف مثنوی میگوید: «متنبی ویکتورهوگوی مشرق زمین است». البته محمدرضا ترکی، استاد ادبیات فارسی دانشگاه تهران معتقد است که باید گفت: «ویکتورهوگو، متنبی مغرب زمین است!». جالب است که نیکلسون که چنین اعترافی کرده، خود جزو مستشرقانی چون رایسکی، دوسامی و بروکلمان و بوهلین است، که از متنبی انتقاد کردهاند و بر شعر او نقد نوشتهاند.
البته شاید ما در خصوص بیان عظمت متنبی و اثرگذاری او بر ادبیات پارسی و از آنجا بر ادبیات کلاسیک جهان، نیاز به گفتار و بیان کسی نداشته باشیم، چرا که عالیترین سند نثر پارسی، تاریخ بیهقی، در ارائه نمونهای از سخنی عالی، به هفده بیت از یک قصیده متنبی یکجا تمثل جسته و گفته تا دنیا دنیا است، سخن متنبی هر روز تازهتر است. جالب است که همین تاریخ بیهقی به نقل از شاعری عربیسرا به نام «مظفر قاینی»، دو بیتی در رثای متنبی آورده است که حق مطلب را ادا کرده: «مردم دنیا برای متنبی دومین ندیدند! مگر برای بکر زمانه دومین هست؟/ او در شعر و شاعری پیامبری بود، ولی معجزاتش در معانی ظهور نمود».
پیکره متنبی در خیابانی در بغداد به نام خودش
در بیان اهمیت و عظمت شعر و شاعری متنبی همین بس که او تقریبا همزاد ادب پارسی است -چرا که وی در سال 303 هجری در کوفه زاده شد و حدودا ربع قرن از شاعر نامدار ایرانی، فردوسی بزرگتر است- و شاید بتوان گفت که همه بزرگان شعر و ادب پارسی، از عنصری و فرخی گرفته تا سعدی و مولوی، از او مضمون و مطلب گرفتهاند و به دیوان وی نظر داشتهاند. جالب است که استاد ما سید امیرمحمود انوار فرمود: «متنبی واسطه العقد ادب و عرفان است». شفیعی کدکنی هم در جایی گفته که: «میگویند عرفا از متنبی مطلب و مضمونی گرفتهاند».
البته یادمان باشد که نوابغ شعر و ادب و عرفان پارسی دو زبانه و به هر دو ادبیات فارسی و عربی مسلط بودهاند و طبیعتا دایره فرهنگ و اندیشه آنان وسیعتر بوده است. گفتنی است که هیچ شاعری همچون مولوی، نام و سخن متنبی را در تاریخ ادبیات پارسی احیا نکرده است، چنان که در «مثنوی»، «کلیات شمس» و «فیهمافیه»، گاهی به نام متنبی، گاهی به مضمون شعرش یا حتی به عین سخنش برمیخوریم. به عنوان مثال در کلیات شمس میسراید:
«جواب آن سخن که گفت شاعر/ بقائی شاء لیس هم ارتحالا»
مصراع دوم عین شعر متنبی است، که مولوی آن را تضمین کرده است و بدین معناست که «این دلبران نبودند که بار بستند و رفتند، این عمر و جان من بود که از دست رفت»
برخی صاحبنظران بر این عقیدهاند که سعدی و صائب تبریزی در شعر حکیمانه از متنبی تاثیر پذیرفتهاند؛ همانطور که اشاره کردید، در کتابهایی هم که درباره متنبی در ایران تالیف شده، مقایسه او و سعدی مد نظر بوده؛ شما این قیاس را چگونه میبینید و این تاثیر چقدر صحت دارد؟
بله. از لحاظ علمی باید تاثیر متنبی را بر همه شعرای بزرگ پارسی، از جمله سعدی و صائب بررسی کرد. بنده میتوانم لیست بلندی از شعرای بزرگ پارسی را ارائه دهم که تاثیر اشعار متنبی بر آثار آنان را باید مورد مطالعه قرار داد؛ اما متاسفانه امروزه نه به این پژوهشها اهمیت زیادی داده میشود و نه اساسا متخصصانی را پرورش دادهایم که علاوه بر تسلط بر دیوان متنبی، قدرت قرائت متون ادب پارسی را داشته باشند. به هر حال از آنجا که متنبی شاعری است که برخی او را حکیم نامیدهاند و نظر به شهرت و اهمیت اشعار او، طبیعی است که حِکَم دیوان وی، بر برخی اشعار حکمی سعدی و صائب اثر کرده باشد.
با این تفاسیر و توصیفها در اهمیت متنبی و تاثیر او بر شعر شاعران نامی ما، آیا متنبی چنان که باید و شاید در ایران شناخته شده است؟
درباره اینکه آیا متنبی چنان که باید و شاید در ایران شناخته شده است، باید بگویم که چگونه ممکن است متنبی شناخته شده باشد، در حالی که یک ترجمه از دیوان او در طول تاریخ ادبیات ایران وجود ندارد! البته جای تعجب نیست، چرا که ما حتی از ادبیات انگلیسی و فرانسه که زبانهای رایج دنیای امروزند، نیز یک دیوان کامل برگردانده شده به فارسی، از شعرای بزرگ نداریم و هر چه هست، گزیده و selection است. گرچه مجموعه غزلیات شکسپیر چند بار ترجمه شده، که حجم زیادی هم ندارد. حال بنگرید که از آن طرف اروپاییان در سدههای اخیر و عربها در دهههای اخیر چه ترجمههایی از آثار و دواوین شعر و ادب پارسی انجام دادهاند!
در پایان پاسخ به این سوال شما باید بگویم که در خصوص شناخت شعر متنبی، دو کتاب معروف هست؛ یکی «متنبی و سعدی» اثر مرحوم حسینعلی محفوظ و دیگری «سعدی و متنبی» اثر استاد ما سید امیرمحمود انوار.
محققین حوزه ادبیات مبالغه و اغراق را شاخصه اصلی شعر متنبی میدانند؛ به نظر شما به عنوان کسی که در دو کتاب به متنبی و شعرش پرداختهاید، ویژگی بارز شعر متنبی که آن را متمایز میکند چیست؟
بله. متنبی را از غلاه (غلوسرایان) شعر عرب میدانند. از لحاظ بلاغی یکی از ویژگیهای برجسته شعرای بزرگ exageration است، چنان که معنی خرد را کلان مینماید. البته شعر متنبی مختصات سبکی فراوانی دارد، که از آن جمله، عبارت است از خلق معانی و مضمونآفرینی. به دیگر سخن، متنبی را میتوان خلاقالمعانی شعر عرب دانست. جالب است که برخی شاعران نامدار پارسی را از این لحاظ با متنبی مقایسه میکنند. به عنوان نمونه، میرزا محمدعلیخان تربیت میگوید: «به عقیده نگارنده مولانا صائب را اگر متنبی ایران بخوانیم، سزاست؛ زیرا مانند وی مغلق و نکته سنج و باریک بین بود. صائب میسراید:
«تلخ کردی زندگی بر آشنایان سخن/ اینقدر صائب تلاش معنی بیگانه چیست؟»
این بیت صائب برای متنبی، صائب است.
اگر بخواهیم مقایسهای بین شعر عرب جاهلی و شعر بعد از متنبی داشته باشیم، چه تفاوتهایی میبینیم؟
شعر متنبی به لحاظ آغاز عاشقانه قصاید و وصف بادیه، در واقع ادامه شعر جاهلی است، اما برخی جنبههای شعر او را میتوان نقطه عطفی در تاریخ ادبیات عربی محسوب کرد. از جمله به لحاظ اشارات عرفانی و تعبیرات فلسفی.
یک مسئلهای که درباره متنبی مطرح است، این است که در برخی منابع، متنبی متهم به سرقت ادبی است، ماجرای این سرقت چیست و چقدر صحت دارد؟
این مطلب از مباحث بسیار قدیمی درباره شعر مباحث بسیار قدیمی درباره شعر متنبی است که بسیاری از ادیبان و ناقدان نامدار فرهنگ و ادب مشرقزمین به ان پرداختهاند. باید توجه داشت که بسیاری از ابیات حافظ نیز برگرفته از سعدی، خواجوی کرمانی، سلمان ساوجی، عماد فقیهکرمانی و... است، ولی کسی حافظ را به سرقت اشعار متهم نمیکند؛ چرا که عمدتا فرم و ساختار شعر است که سطح ادبی آن را تعیین میکند و ربایش لفظ و معنا در خصوص بزرگانی چون حافظ و متنبی همانی است که شاعر بزرگ ادیب پارسی، جمالالدین اصفهانی سروده است:
«معنی ربودهایم ولیکن تفاوت است آهنربا عزیزتر آخر ز کهربا»
پس چه بسا شاعری چون حافظ و متنبی لفظ و معنای شاعر دیگر را اخذ نمایند، اما چنان جامه زیبا و زیبندهای به آن بپوشانند که اصل شعر را تحتالشعاع قرار دهند.
مختصری هم درباره کتاب «عاشقانههای متنبی» بفرمایید. اینکه اساسا به چه چیزی پرداخته و شعر متنبی به چه صورت آورده شده است؟
بنده حدود نیمی از دیوان متنبی را در دو مجلد به زبان فارسی ترجمه و شرح کردهام که سالهاست نشر زوار آن را به چاپ رسانده است. نام این دوره دو جلدی «ترجمه و تحلیل دیوان متنبی» است که در تالیف آن از چند شرح مهم شعر متنبی به زبان عربی استفاده شده است. اما در سال گذشته، حرکت جدیدی را آغاز کردیم و کتاب «عاشقانههای متنبی» را در همین نشر زوار به چاپ رساندیم.
«عاشقانههای متنبی» برگزیدهای از جلد نخست «ترجمه و تحلیل دیوان متنبی» است که مقارن با نمایشگاه کتاب سال 1397 در دو ویرایش عرضه شد. یکی «عاشقانههای متنبی» بدون شناختنامه و دیگری «عاشقانههای متنبی با شناختنامه». کتاب اخیر حاوی مقدمه مفصلی در شناختف زندگی و شعر متنبی و پیند او با شعر پارسی است. ناگفته نماند که نسخههای هر دو کتاب در پاییز به مصرف رسید و دو کتاب را با ویرایش دوباره، جهت چاپ به ناشر سپردیم.
شما علاوه بر دو کتاب «ترجمه و تحلیل دیوان متنبی» و «عاشقانههای متنبی»، مقالهای هم دارید که به ساختارهای پارادوکسی در شعر متنبی پرداخته، منظور شما از این ویژگی چیست؟
«بحر آتشین شعر متنبی» عنوان مقالهای از بنده است که در مجله «زبان و ادب» دانشگاه علامه طباطبایی در پاییز سال1385 به چاپ رسیده بود. مراد از «بحر آتشین» که برگرفته از شعر حافظ است، تعابیر پارادوکسی بهکار رفته در دیوان متنبی است. کاربرد چنین ترکیبات متناقضنما از اشتراکات سبکی حافظ و متنبی است. «امرسون» میگویدپارادوکس زبان شعر است. مثلا متنبی چنین سروده:
«چون زیبارویی پیمان شکند، به تمام و کمال به عهدش وفا نماید، چرا که از جمله پیمانهای او این است که بر هیچ عهدی نپاید».
چنان که میبینیم، متنبی بیوفایی و پیمان شکنی را وفاداری خوانده است و تعبیری متناقضنما به کار برده است.
در پایان اگر نکته یا نظری ناگفته ماند، بفرمایید.
در بیان اهمیت شعر متنبی و ضرورت پرداختن به آن، از سویی و بیتوجهی و تنآسائی جامعه ادبی ما در عدم توجه و معرفی دیوان او، فقط به یک جمله از «کازیمیرسکی» مستشرق شهیر لهستانیالاصل فرانسه در قرن گذشته بسنده میکنم:
«کلیه محققینی که بخواهند مبادی شعر فارسی را جدا مورد مطالعه قرار دهند، اثار متنبی را باید بخوانند».
نظرات