در نشست نقد و بررسی «زخم شیر» در اصفهان مطرح شد؛
صمد طاهری: به نامگذاریهایی مثل «مکتب ادبی جنوب» اعتقادی ندارم
صمد طاهری در نشست بررسی «زخم شیر» گفت: من به مکتب اعتقاد چندانی ندارم؛ هر نویسندهای ار بوم خودش مینویسد. درواقع حتما هر نویسندهای از مکانی که شناخت بیشتری دارد، بیشترمی نویسد.
صمد طاهری، نویسنده خونگرم این اثر که پس از داوری جایزه ادبی بوشهر برای این نشست به اصفهان آمده بود، متولد ۱۳۳۶ در آبادان است و فارغالتحصیل از دانشکده هنرهای دراماتیک تهران است. او در آبادان داستانهایش را در مطبوعات و مجلات منتشر میکرد و در شعر نیز دستی دارد. مجموعه شعر «قلبهای کوچک شهر بزرگ» و مجموعه داستانهای «سنگ و سپر» و «شکار شبانه» از دیگر آثار این نویسنده هستند. صمد طاهری با مجموعهداستان «زخم شیر» موفق به دریافت جوایز ادبی احمد محمود و جلال آلاحمد شده است.
در ابتدای این جلسه علی خدایی در سخنانی گفت: صمد طاهری یکی از موفقترین نویسندگان معاصر ما در به کاربردن کلماتی است که فضا ایجاد میکنند. امیدوارم اگر هنوز داستانهای او را نخواندهاید، بخوانید و آرزو کنید که گاهی اتفاقات ناخوشایند در آخر داستانها نیفتد. این واقع بین بودن نویسنده را میرساند که مخاطب دلش میخواهد پایان داستان اتفاقات بد نیفتد. حتما «زخم شیر»، بخصوص «مهمانی»، «خروس» و «کبوتر» را دو بار و سه بار بخوانید تا ببینید صمد طاهری با کلمات چه میکند.
گلشیری: پرداختن به جزئیات از ویژگیهای داستاننویسی در مکتب جنوب است
پس از آن سیاوش گلشیری تکهای ار یکی از داستانهای صمد طاهری را خواند و گفت: صمد طاهری دقت نظر زیادی در جزئیات دارد که در داستانهایش هم مشخص است. اصلاً از ویژگیهای داستان مکتب جنوب پرداختن به جزئیات است. ما پرداختن به طبیعت و جزئیات و کشمکش انسان و طبیعت را بهنوعی در آثار داستاننویسان جنوب میبینیم. درواقع نویسندگان نسل سوم تجربههای متفاوتی داشتند و متفاوت مینوشتند.
در ادامه این نشست، صمد طاهری خود نیز در سخنانی با اشاره به اینکه تجربه زیسته در نوشتن برای نویسنده خیلی مهم است، گفت: بیش از هر چیزی اعتقاد من این است که دقت کردن باعث میشود ما فضا را درست ببینیم و بسازیم و بنویسیم. نویسنده بدون دقت نمیتواند فضا را بسازد. تا فضا برای خودمان ساخته نشود، برای خواننده هم قطعاً ساخته نمیشود. دقت به محیط و اطراف و اشیا و شناخت آنها باعث میشود بهتر بنویسیم.
این نویسنده سپس در پاسخ به سوال یکی از مخاطبان که به فضای تلخ «زخم شیر» برای زنها اشاره میکرد، گفت: من تنها خواستم روایتگر رنجی باشم که بر زنان سرزمینم وارد شده و میشود و در واقع فقط روایتگری بودم که از مظلومیت زن در «زخم شیر» صحبت کردم که از فضای مردسالار برمیآید.
وی درباره آشنایی خود با هوشنگ گلشیری نیز گفت: در سال 57 من در دانشکده هنرهای دراماتیک تهران از طریق دوستانی مثل محمدعلی طالبی با ناصر زراعتی که در کانون پرورش فکری کار میکرد، آشنا و دوست شدم. کارهای من را آن اوایل او میخواند. یک بار درباره یک روستای اطراف کرمانشاه که ندیده بودم، نوشتم لابهلای حرفهایش گفت از روی داستان خیال کردم کُرد هستی چون جزئینویسی کردهای. سال بعد (58) نخستين داستانم توسط آقای زراعتی منتشر شد و از طریق او با هوشنگ گلشیری آشنا شدم. 8 داستان را گلشیری همانجا از جلسات داستان خوانی ما 8 نفری که در جلسات بودیم، منتشر کرد تا نهایت سال 68 «نشر ماریه» کتاب «سنگ و سپر» از من چاپ کرد. بعد «شکار شبانه» از من منتشر شد تا رسیدم به «زخم شیر» که در نیماژ چاپ شد و اکنون به چاپ چندم رسیده است.
نسل چهارم داستاننویسان ما خیلی خوب مینویسند و نسل قبلی را پشت سر گذاشتهاند
طاهری درباره رشد داستان نویسی در ایران و نسل چهارم نویسندگان گفت: من اخیراً در جایزه داستان بوشهر داور بودم و آنچه در آنجا متوجه شدم، این بود که داستان کوتاه رشد بسیار خوبی در بین جوانان داشته است. هر داستانی را که در مراحل نهایی خط میزدم، با حسرت خط میزدم. نسل چهارم ما خیلی خوب مینویسند و حتی فکر میکنم نسل قبلی را پشت سر گذاشتهاند. فکر کنم نویسندگان نسل من در خواب هم نمیدیدند که کسی از نسل بعدی ما و جوانها کاری مثل «راهنمای مردن با گیاهان دارویی» را بنویسد. فکر میکنم ترجمهها و کتابهایی که درباره نوشتن است، اینها همه به کمک این نویسندگان آمده است.
وی در ادامه در پاسخ سیاوش گلشیری که گفت «تحلیل من این است که گویا مکتب جنوب فقط قبل از انقلاب را خواسته به تصویر بکشد و البته تا جنگ هم میآید ولی دیگر، آنطرفتر نمیرود. چرا نویسندگان مکتب جنوب از پیش از انقلاب جلوتر نمیروند؟»، گفت: من به مکتب اعتقاد چندانی ندارم؛ هر نویسنده از بوم خودش مینویسد.
طاهری در توضیح بیشتر پاسخ خود به این سوال افزود: در واقع حتماً هر نویسندهای از مکانی که شناخت بیشتری دارد، بیشتر مینویسد؛ مگر اینکه خلاقیت داشته باشد جای ندیده را بنویسد؛ دولت آبادی از خراسان و کیوان خانجانی از رشت مینویسد و هر یک مشخصههایی در داستانهایشان دارند. ما که جنوبی هستیم، از نخلستانها و دریا و شرجی بودن مینویسیم که فضای جذابی در داستانها ایجاد میکند. احمد محمود و یا بخشی از نویسندگان جنوبی مثل من، دوسوم زندگیمان قبل از انقلاب بوده است و طبیعی است که ترجیح ما این است که درباره چیری بنویسیم که دیدهایم.
انتخاب پایان باز یا بسته، بستگی به ترجیح خودم در زمان نوشتن داستان دارد
وی درباره رمان «برگ هیچ درختی» که آن نیز در نشر نیماژ منتشر شده است، گفت: دو سال درگیر نوشتن این رمان بودم. یک بار راوی عمو عباس بود. بعد دیدم او نمیتواند معصومیت و بیطرفی آدمها را روایت کند، باز زاویه دید را به یک زن تغییر دادم. بعد دیدم او در خیلی صحنهها حضور ندارد. بعد به سیامک رسیدم. در فصل آخر وقتی همه آدمها میروند، ناخدا میگوید تو همسفر ما نیستی. همان صحنه مرگ ذهنی این آدم یا عمو عباس است.
صمد طاهری در پایان سخنان خود در این نشست ادبی، درباره پایان باز در برخی داستانهایش گفت: پایان باز و بسته برای من بستگی به این دارد که زمانی که داستانی را مینویسم، کدام برایم ترجیح دارد. در داستان «خروس» برای نمونه یک پایان بسته را میخوانید و کار با پایان داستان تمام میشود. در زمان نوشتن خود داستان نویسنده به این تفکر میرسد که پایان داستان باز باشد، بهتر است یا بسته و همه چیز به خود نویسنده بستگی دارد. در آخر مهم این است که آن شخصیتها و داستان در ذهن مخاطب بماند.
نظر شما