در چهلوچهارمین نشست از درسگفتارهایی درباره سنایی مطرح شد:
شعر سنایی از نظر نقد اجتماعی قویترین شعر فارسی است
محمود عابدی گفت: شعر سنایی از نظر نقد اجتماعی قویترین شعر فارسی است. هیچ شاعری در زبان فارسی به اندازه سنایی به مسائل اجتماعی به خصوص نقصها و نقاط تاریک و سیاهی که در بین همکاران و هم عصران اوست، نپرداخته است.
ادبیات ما به سنایی مدیون است
محمود عابدی سخنان خود را با بیان اینکه ما به سنایی شاعر بسیار بدهکاریم شروع کرد و گفت: ادبیات ما به سنایی مدیون است. اگر سنایی نبود، چه بسا که ادبیات ما به گونه دیگری بود. ابو الرجاء قمی اولین کسی است که در سال ۵۸۰ هجری درباره سنایی اظهار نظر کرده است. او در کتاب تاریخ الوزراء خود که مجموعه بینظیری از ضرب المثلهای فارسی است، سنایی را فردی گوشهگیر و منزوی معرفی کرده که مدح کسی جز دو سه امام بزرگ را نگفته است.
عابدی ضمن خواندن گوشه ای از متن ابوالرجاء قمی درباره سنایی، درباره اینکه چرا ادبیات ما به سنایی مدیون است، بیان کرد: سنایی از جهات مختلف تنها، یگانه و بینظیر بود. از نظر موضوع، شعر سنایی کمنظیر و تازه بود. موضوع شعر او تازگی داشت؛ شاعران عصر سنایی، کمتر به موضوع شعر او میپرداختند. فقط موضوع شعر کسایی مروزی و ناصرخسرو تازه بود و مانند شعر شاعران دیگر نبود. موضوع شعر سنایی به گونهای بود که در دربارها جایی نداشت و بازار شعر او دربار نبود. البته گفته شده که زندگی سنایی یک نیمه تاریک و یک نیمه روشن دارد؛ اگرچه این مطلب در جای خودش درست است اما بیشتر به این مربوط بود، آنچه که سنایی عرضه میکرد، محلش دستگاه قدرت و در پناه قدرت حاکمان نبود. آثار سنایی نشان میدهد که آموختهها و ذخیره علمی بینظیر سنایی چیزی نبود که بتوان در دربارها و در پیش امیران و حاکمان گفت.
او ادامه داد: سنایی اولین شاعر و اولین صوفی نبود، ولی اولین شاعر صوفی بود که چشمانداز تازهای برای ادبیات فارسی باز میکرد. دستاورد او عرفان بود که به جهان مربوط است و مثل هنر است نه مثل شعر درباری.
مخاطب شعر سنایی عالمان دین بودند
این مدرس ادبیات، مخاطب سنایی را یکی از جهات تمایز سنایی خواند و افزود: مخاطب شعر سنایی، یعنی آنکه شعر سنایی را میپذیرد و میفهمد، مانند مخاطب مسعود امیرمعزی، رودکی و عنصری نبود. مخاطب او عالمان دین بودند که شعر سنایی را میشنیدند و میفهمیدند؛ بنابراین مخاطب سنایی هم مخاطب تازهای بود. از جهت دیگر طبیعت در شعر بود. طبیعت قویترین عنصری است که هنر را میسازد و در خمیر مایه هنر و از جمله شعر تاثیر دارد. طبیعت در شعر سنایی با طبیعت شعر منوچهری متفاوت بود؛ شعر منوچهری باغشهر شعر فارسی است و برای شنونده طبیعت را آنچنان که هست، بازسازی میکند. اما طبیعت در شعر سنایی در خدمت اندیشههای شاعر بود و آن عنصر و جزئی از طبیعت که در شعر سنایی مطرح میشد، اصل شعر سنایی نبود، بلکه در خدمت اندیشههای وی بود؛ بنابراین طبیعت شعر سنایی با طبیعت شعر رودکی، عنصری، فرخی، مسعود سعد و انوری متفاوت بود؛ یعنی اندیشه تازه سنایی، طبیعت را به خدمت گرفته بود.
عابدی با اشاره به اینکه زبان سنایی هم زبان تازهای بود، ادامه داد: درست است که تجربه عرفانی سنایی ابتدایی و هنوز اصطلاحات عرفانی شناور و لغزان بود، اما شعر سنایی به تازگی آنها را عرضه میکرد. زبان سنایی، زبان شعر قرن پنجم و اوایل قرن ششم است و چندان از شعر رودکی و معاصرانش فاصله نگرفته، ولی در قیاس با زبان آنها و زبان محاوره، بسیار بینظیر بود؛ به خصوص زبان او در حدیقه، با زبان آنها بسیار متفاوت است . اصلا شاعری سنایی در حوزه زبان با شاعری خاقانی و نظامی بسیار تفاوت داشت؛ بنابراین از نظر زبان هم بسیار تازگی داشت.
سخنران نشست روان و روحیه حاکم بر شعر را از دیگر جهات تمایز سنایی خواند و بیان کرد: شعر دوره سنایی و قبل از او، از نظر فرمریزی متفاوت بود. شعر شاعران دوره سلطان محمود، شعر نشاط و شادی بود. در آنجا به دلیل اینکه شعر از متعلقات اشرافیت بود، ناگزیر باید به کام ممدوح میبود. غم در آنجا معنی نداشت و شاعر هر جا فرصت میکرد که پای عاشق به میان بیاید، عاشق مسلط و معشوق فرودست بود؛ اما در شعر سنایی جای عاشق و معشوق عوض شده و همه چیز با معشوق بود. حتی عشق را معشوق آغاز میکرد؛ بنابراین از این جهت هم شعر سنایی با دیگر شاعران هم عصر او متفاوت بود.
سخن سنایی مانند سعدی یا حتی از او قویتر است
وی در ادامه شخصیت سنایی را هم متفاوت از دیگر شاعران هم دوره خود خواند و افزود: برخلاف تصوری که از رابطه سنایی با ممدوحان وجود دارد، سنایی خیلی مداح نبوده و این رابطه جای تامل دارد. مثلا بخشی از حدیقه که آخرین سروده سنایی است، مربوط به بهرامشاه غزنوی است؛ سخن سنایی درباره بهرامشاه، سخن مدحی نیست، بلکه سخن معلمی است که به شاگرد خود پند میدهد. سخن او مانند سعدی یا حتی از او قویتر است.
عضو هیات علمی دانشگاه خوارزمی اظهار کرد: سنایی برای اولین بار، عرفان به معنی دوست داشتن برای زیباتر کردن زندگی! نه برای لذت! را در شعر مطرح کرد. عرفان سنایی خاص و معطوف به جامعه بود. در عین اینکه اهل انزوا و خلوت بود و عرفانی میاندیشید، اما سخن و نگاهش به جامعه، با عطار و مولوی بسیار متفاوت بود. عطار اهل خلوت است و عرفانش، عرفان تنهایی است. در آثار او اشاره خاصی به مسائل اجتماعی و واقعیت اطراف او نیست، مگر در برخی طنزهای او؛ در حالی که عرفان مولوی جهانی و بیرونی است. در فضای اندیشه مولوی، همه انسانها میگنجند. به هیچ فقیه، شاعر و دوست و همصحبت پیرامون شاعر ارتباط مستقیم ندارد و نقدی از آنها نمیکند؛ در حالی که شعر سنایی از نظر نقد اجتماعی قویترین شعر فارسی است. هیچ شاعری در زبان فارسی به اندازه سنایی به مسائل اجتماعی به خصوص نقصها و نقاط تاریک و سیاهی که در بین همکاران و هم عصران اوست، نپرداخته است. اما سنایی در شاعری قدرت دیگری هم دارد. نقدها و اخلاقیات او چنان تازگی دارد که هرگز خستگی به بار نمیآورد. مسایل اخلاقی و حکمتآمیز سنایی، همه پر از مضمون تازه است. چنانکه هیچ بیتی از ابیات قصیده صدبیتی او را نمیتوان حذف کرد. بنابراین ما به سنایی مدیونیم، چون چیزهای تازه فراوانی را آورده است.
شعر سنایی در مهمترین آثار ادبی ما به کار رفته است
عابدی در ادامه به جایگاه سنایی در بین شاعران هم عصر خود پرداخت و گفت: در شعر فارسی کمتر سراغ داریم که شاعری از همدورهها و معاصران خود مثالی بیاورد؛ این سنت روزگار است و در زمان معاصر هم دیده میشود. البته به ندرت اتفاق افتاده است، ولی عجبا که شعر سنایی در روزگار خودش، در مهمترین آثار ادبی ما به کار رفته است و این نشان میدهد که شاعران شعر سنایی را پذیرفته بودند.
وی ضمن اشاره و توضیح ابیات سنایی که درشعر عینالقضات همدانی، انعکاس یافته و بر او تاثیر گذاشته اظهار کرد: این که عینالقضات همدانی در حدود سال ۵۲۰ در تمهیدات خود این دو بیت از حدیقه سنایی را به کار برده، نشان میدهد که یا حدیقه در ذهن عینالقضات رسوخ کرده_ که نشانگر اهمیت و اعتبار حدیقه سنایی است_ یا این که ذهن گیرنده عینالقضات این شعر سنایی را به وام گرفته، که هر دو یکی است و نشان میدهد چقدر شعر سنایی نافذ بوده است.
تاثیر شعر سنایی بر مهمترین کتاب نثر فارسی
سخنران نشست ضمن آوردن نمونهای از تاثیر سنایی بر کشفالاسرار، گفت: از این نمونهها بسیار فراوان است. شعر سنایی، اثر بزرگان روزگار خود خود را آراسته و آنان با استخدام شعر سنایی سخن خود را زینت دادهاند. هیچ کس تردید ندارد که اگر در ادب فارسی، کتابی مثل حدیقه بسیار تاثیر گذار بوده و چشم انداز تازهای در ادبیات فارسی آورده؛ کلیلهودمنه نصرالله منشی هم همین تاثیر را دارد. کلیلهودمنه نثر مسجع را زیبا کرد، به آن مشروعیت داد و بازار آن را پررونق کرد. در نثر فارسی، هیچ کتابی به اندازه کلیلهودمنه موثر نبوده، تا حتی کتابهای تاریخی هم وامدار آن هستند؛ اما همین کلیلهودمنه که تقریبا همزمان با سنایی نوشته شده، از جمله آثاری است که بارها و بارها از شعر سنایی استفاده کرده است. یعنی تقریباً تمام اشعار فارسی که در کلیلهودمنه آمده، اشعار سنایی است، مگر آنکه خلاف آن ثابت شود.
عابدی ضمن خواندن شعر سنایی که در کلیله و دمنه به استشهاد آورده شده، آن را نمونهای از تأثیر شعر سنایی در مهمترین کتاب فارسی خواند و اظهار کرد: سعدی نام بوستان و گلستان را از حدیقه گرفته، اگر هم نگرفته باشد، همانند بسیار دارد. در شعر سعدی بارها از اشعار سنایی استفاده شده که البته گاهی آشکار نیست. اصولاً تأثیر یک شاعر یا عالم یا دانشمند یا کتاب در آثار دیگران به دو نوع است، یکی اینکه بخشی از آن را در آثار خود به کار میبرند که آشکار است و دیگر آن که عملا و بی آنکه چنان ظهور و بروز داشته باشد، از آن تقلید میکنند، که سنایی در این حوزه هم بسیار موفق است. مثلا عطار در عطارنامه به حدیقه سنایی توجه ریز دارد.
در طول تاریخ هیچ کتابی مثل حدیقه سنایی مطالعه نشده است
این مدرس ادبیات، نظامی را یکی دیگر از شاعرانی خواند که تحت تاثیر شعر سنایی بوده و افزود: در اینکه نظامی مخزن الاسرار را با تاثیر از شعر سنایی سروده، شک نیست و خودش به او اعتراف میکند. البته انصاف این است که بگوییم نظامی صنعتگری بیشتری کرده ولی معلوم نیست شاعری بیشتری کرده باشد، چون شاعری سنایی بیبدیل است. نظامی تحت تاثیر شعر سنایی بود و توجه زیاد او به معراج پیامبر هم برگرفته از حدیقه سنایی است.
عابدی در پایان گفت: در طول تاریخ هیچ کتابی مثل حدیقه سنایی در مراکز فرهنگی مطالعه نشده است. حدیقه را در کل قلمرو زبان فارسی می میخواندند و این کتاب به اندازهای خوانده میشد که هیچ تردیدی نداریم مثنوی مولوی شرح حدیقه سنایی است و در بسیاری از جاها مولوی سخن حکیم سنایی را آورده است.
نظر شما