«پسر» دومین رمان مستقل یونسبو است که در سال 2014 منتشر شد.
یو نسبو، نویسنده سرشناس داستانهای جنایی نروژی و موسیقیدان است. تا سپتامبر ۲۰۰۸ بیش از یک و نیم میلیون نسخه از رمانهای یونسبو در نروژ به فروش رفت و نوشتههای او به بیش از چهل زبان ترجمهشدهاست. مجموعه رمانهای جنایی «هری هول»، اثر یو نسبو، درباره مردی است که همیشه درحال گفتگو با ترسهایش است. انتخابی هم در این مورد ندارد. در تمام مدت پلیدیهای درونیاش آنجا هستند و او نیازی به گشتن دنبال آنها ندارد.
مترجم در معرفي يو نسبو و رمان پسر مينويسد: «ادبیات کارآگاهی و پلیسی ـ جنایی همیشه به خاطر ذات هیجانانگیز و معماییشان موردتوجه بودهاند. کتابهای این ژانر با زیرمجموعهای گسترده بر اهمیتش نیز افزوده. در این کارها شخصیتپردازی اهمیت ویژهای دارد و در این رمان هم یونسبو، شخصیتپردازی جالبی ارائه داده و تلفیقی که در این زمینه به کار برده را در نهایت به شکلی تأملبرانگیز تمام میکند. پرداختن به جنبههای خیر و شر وجود آدمهایی که ظاهری متفاوت با درونیاتِ غالبشان دارند، و روبهرویی شخصیتها با هم و در عین حال با خودشان خصوصا در پرداخت مجرم و پلیسِ این کتاب بهشکل معقولی بیان شده است. نویسنده برای ایجاد و حل معما از فلاشبک بهره جسته و در عین حال برای پرکدن جای خالیها از کشف و شهود شخصیتها نیز طفره نرفته. از شیوههای کلاسیک برای ایجاد فضا و شخصیتهای مرموز استفاده کرده، توصیفاتش را مدرنیزه کرده و هم زمان نقدهایش را هم مستقیم ادا کرده. قهرمانپردازیهایش یونسبو در این اثر مسیری کمی متفاوت داشته و برای همراه کردن و پیگیری خواننده از جابهجایی صحنهها به وقت ضرورت استفاده کرده است.»
قسمتی از متن:
سیلوستر صندلی راحتی را طوری قرار داده بود که بتواند در جلویی و در بیرون را ببیند. در بیرونی با نور تیر چراغبرق روشن شده بود، ولی اگر کسی میآمد خیلی وقت داشت که بشنود؛ از سنگریزههای پخش شده فهمیده بود بُوکی رفته.
شاید شبی طولانی میشد پس باید به چیزی فکر میکرد تا کمک کند بیدار بماند. قفسه کتاب را چک کرد و چیزی که دنبالش بود را یافت: آلبوم عکس خانوادگی. چراغ مطالعهای روشن کرد و روی آن را از پنجره برگرداند تا نور از بیرون دیده نشود. به آهستگی عکسها را نگاه کرد. مثل خانوادهای شاد به نظر میرسیدند. خیلی با خانواده خودش فرق داشت. شاید همین وسواسش را نسبت به عکس آدمهای دیگر توجیه میکرد. دوست داشت آنها را نگاه کند و مجسم کند که چطور بودهاند. معلوم بود که میدانست این عکسهای خانوادگی کل حقیقت را نمیگویند، ولی مطمئناً حقیقتی را نشان میدادند. سیلوستر روی عکس سه نفرهای مکث کرد، احتمالا در طول تعطیلات عید پاک گرفته شده بود. آنها لبخندزنان و آفتاب سوخته شده جلو تل سنگی ایستاده بودند. زن وسط بود؛ سیلوستر از روی عکسهای دیگر به نظر آمد او مادر است. سمت چپش پدر، همان آب لوفتوس بود. و سمت راستش مردی با عینک بدون قاب.
رمان «پسر» نوشته یونسبو با ترجمه از نروژی شارلوت بارسلاند و ترجمه زهرا نیچین در 547 صفحه با تیراژ 500 نسخه به بهای 38هزار تومان از سوی نشر نفیر راهی بازار کتاب شد.
نظر شما