در بیستوهشتمین نشست از درسگفتارهایی درباره سنایی مطرح شد:
سنایی آدمالشعرای شعر عرفانی است/ برای بیان عرفان راهی جز ادبیات نیست
قربان ولیئی، عضو هیات علمی دانشگاه زنجان میگوید: سنایی آدمالشعرای شعر عرفانی است، همچنان که حضرت آدم نخستین انسان است، نخستین کسی که شعر عرفانی را آغاز کرد و پرداخت همین سنایی بزرگوار است و حقیقتا آن تعبیر شفیعیکدکنی در مقدمه کتاب «تازیانههای سلوک» که گزیده قصیدههای سنایی است، در غایت دقت است که هر چه که عرفای شاعر بعدی گفتند، در سنایی است.
قربان ولیئی سخنرانی خود را با بیان خاطرهای درباره سکوت شروع کرد و گفت: بنیادیترین، اصلیترین و اساسیترین راه برای تحول بنیادی شخصیت ساکت شدن ذهن است و کمیابترین رویداد در عالم از ابتدای بشریت تا اکنون همین سکوت ذهن است و خوش به حال کسی که یک دقیقه سکوت ذهن داشته باشد که جان آدمی را متحول میکند. هیچ چیز نیرومندتر از سکوت باطنی، ضمیر و جان در تحول شخصیت آدمی وجود ندارد و مظلومتر از این واژه و ناشناختهتر از این روش وجود ندارد و باید گفت که بزرگترین تئورستین جوانی این نظریه بی تعصب مولوی است.
سنایی آدمالشعرای شعر عرفانی است
وی با بیان اینکه درباره سکوت سخن گفتن خود یک کار پارادوکسیکال و متناقضنما است، ادامه داد: حقیقت این است که اگر من آدم توانمندی بودم باید در این جلسه به نیابت از سنایی یک ساعت سکوت میکردم. حکیم سنایی آدمالشعرای شعر عرفانی است، همچنان که حضرت آدم نخستین انسان است، نخستین کسی که شعر عرفانی را آغاز کرد و پرداخت همین سنایی بزرگوار است و حقیقتا آن تعبیر شفیعیکدکنی در مقدمه کتاب «تازیانههای سلوک» که گزیده قصیدههای سنایی است، در غایت دقت است که هر چه که عرفای شاعر بعدی گفتند، در سنایی است؛ یعنی هر چه را که مولوی، عطار و بقیه گفتهاند به نحوآشکار یا ضمنی در آثار سنایی هست و یکی از موارد همین سکوت است.
عضو هیات علمی دانشگاه زنجان در ادامه به ریشهیابی واژه سکوت پرداخت وگفت: معنای قاموسی سکوت زبان فرو بستن و اینکه تارهای صوتی حنجره شما حرکت نکند که بدیهی است اما این معنا را سکوت زبانی یا ظاهری میگوییم که پیام عرفا، قبل از آن ها اخلاقیون و قبلتر از همه اینها پیام انبیا بوده است.
از قویترین شهوتهای انسانی سخن گفتن است
وی در ادامه با قرائت احادیثی از پیامبر و اشعاری از شاعرانی چون غزالی به گناهان زبان اشاره کرد و افزود: خود فرو بستن همین زبان ظاهری موجب رستگاری فیالجمله آدمی میشود. عارف این بستن زبان ظاهری را مقدمهای برای بستن زبان ذهن میداند. یکی از قویترین و شاید قویترین شهوتهای انسانی سخن گفتن است، به همین دلیل است که زندان انفرادی هنوز سختترین مجازات است، چون کسی نیست که با او سخن بگوید.
مهمترین کارکرد عرفانی سکوت زبانی تفرد است
این شاعر با خواندن ابیاتی از سنایی در تشویق به سکوت زبانی، بیان کرد: یکی از کاردکردهای سکوت زبانی عبارت از این است که شما را تنها میکند و زمانی که تنها شدید، راهی به جز رجوع به خویشتن که غایت و هدف عارف است ندارید. بنابراین مهمترین کارکرد عرفانی سکوت زبانی تفرد است، چون با سکوت به تدریج افراد از کنار شما پراکنده میشوند. سکوت زبانی و ظاهری بعد از مدتی تمرین منجر به نوع دوم سکوت که سکوت ضمیر نام دارد، میشود. یعنی ذهن شما هم دیگر سخن نمیگوید.
ولیئی در ادامه گفت: چندین کتاب و مقاله برای تقسیمبندی سکوت نوشته شده که همه این تقسیبندیها غیر منطقی است. خود من یک تقسیمبندی برای سکوت انجام دادهام که اولا روش من برای یافتن انواع سکوت یک روش ریاضی بوده و ثانیا آنچه درباره سکوت در پیشینه فرهنگ ما وجود داشته را خواندهام و در یک مدل منطقی که آن را از مدارهای منطقی گرفتهام، ارائه کردم.
عضو هیات علمی دانشگاه زنجان با بیان اینکه ما یک دوگانه زبان و ضمیر یا ذهن داریم، افزود: با این دو منطقا و به حسب عقل چهار حالت برای گویایی و گنگی پیش میآید. حالت اول زمانی است که هم زبان و هم ضمیر گویا هستند، در حالت دوم هر دو خاموش هستند، زبان گویا و ضمیر خاموش حالت سوم و عجیبترین نوع آن است و حالت چهارم زمانی است که هم ضمیر گویا و زبان خاموش باشد. مردم بیشتر در حالت زبان گویا و ضمیر گویا هستند و بیشترین حالتی است که اتفاق میافتد اما زبا خاموض و ضمیر خاموش حالت عارف است.
خداوند از حنجره عارف سخن میگوید
وی ضمن توضیح مختصر درباره چهار حالت گویایی و گنگی و خواندن ابیاتی درباره هر کدام، اضافه کرد: خاموش بودن شرط استماع کلام مستمر، جاری و بیوقفه خداوند است. صدای خداوند یک آن هم قطع نمیشود و اگر ساکت و خاموش باشیم، حتما آن را خواهیم شنید. خداوند پیوسته در سخن است ولیذهن گویای ما آن را نمیشنود در صورتی که دینداری همین تجربه استماع صدای خداوند است و ان زمان که این سخن استماع شد، خداوند از حنجره عارف سخن خواهد گفت. بنابراین ضمیر عارف باید خاموش باشد. وقتی عارف سخن میگوید در واقع خداوند است که از حنجره او حرف میزند و عارف گوینده با مخاطبانش از جهت شنیدن سخنانی که به ظاهر خودش میگوید، یکسان است. یعنی خودش هم میگوید و هم همزمان برای اولین بار میشنود که این کیفت اسرارآمیزی است که گرچه در مولوی کامل بیان شده ولی سنایی قبل از آن بذرهای آن را پاشیده و تعبیر بسیار زیبای خاموشگویا را به کار برده است.
سخنران نشست در ادامه به ضرورت پرداختن به خود عرفان در درسگفتارهایی درباره سنایی اشاره کرد و افزود: متاسفانه عرفان تعاریف ذوقی زیاد دارد ولی اگر بخواهم خیلی خلاصه بگویم عرفان عبارت از بینش واقعیت وحدانی هستی است. پس عارف کسی است که تجربه عرفانی دارد و تجربه عرفانی، همان تجربه امر واحد است و عرفان عملی یا عمل عرفانی هم تمهیداتی است که برای حصول تجربه عرفانی صورت میگیرد.
ولیئی در ادامه به تعریف انواع عرفان اشاره کرد و گفت: سکوت عرفانی مهمترین رکن عمل عرفانی است و محور عمل عرفانی همین سکوت زبان و سکوت ذهن است. خود خاموشی ضمیر یک تجربه عرفانی است که در آن امر واحد مشهود باشد. چون شما در خاموشس ضمیر و سکوت باطنی هیچ مفهومی ندارید و این حالت، حالت شهود خداوند است. بنابراین تجربه سکوت ذهنی، اتفاق شگفتانگیزی است که همان تجربه شهود خداوند است، چون خداوند شبیه هیچ چیز نیست و رندانه بگویم که اگر به هیچ فکر کنید یعنی به خدا اندیشیدهاید.
برای بیان عرفان راهی جز ادبیات نیست
عضو هیات علمی دانشگاه زنجان با قرائت ابیاتی از سنایی درباره سکوت ضمیر و به هیچ نیندیشیدن، گفت: غایت سلوک عرفانی فنا است و فنا حالت شخصی است که ضمیر او خاموش شده است و در آن حالت هیچ چیز نمیفهمد که از نظر علمی و پزشکی نمیدانم چه اصطلاحی باید برای آن به کار برد، بنابراین لازم است که تاکید کنم راهی برای بیان عرفان جز ادبیات نیست. فنا اوج بودن است و ذهن در این حالت در اوج آگاهی است.
وی در ادامه به چند نکته روششناختی برای کسانی که دغدغه پژوهش در آثار سنایی را دارند، اشاره کرد و افزود: اولا اینکه زمانی میخواهید سنایی، حافظ یا هر کس دیگری را بررسی کنید، باید یادمان باشد که این شعر است و کارکرد اصلی شعر تخیل و ایجاد انفعال نفسانی است، یعنی باید بتواند شما را متاثر کند، ما در ایران برای بررسی یک مفهوم در یک متن ادبی، هنوز در آغاز راه هستیم. یعنی اینکه اگر ما بخواهیم دیدگاه اخلاقی یا عرفانی یک شاعر را در مورد یک موضوع به دست آوریم باید سراغ کارهای تعلیمی او برویم، یعنی برای سنایی باید به سراغ حدیقه و قصاید او برویم چون اگر به سراغ غزلهای او برویم به مشکل و تناقض برمیخوریم. چون در ژانر تعلیمی حواس شاعر جمع است و قصد تعلیم دارد ولی در ژانر تغزلی چنین نیست.
نظر شما