«ونگوگ: مردی که جامعه او را خودکشی کرد» از دو جهت بسیار مهم است. نخست اینکه درباره ونگوگ است و دیگر اینکه به قلم آرتوست. این کتاب از معدود منابع مهم در تحلیل روانکاوانه هنرمندان است، اما صرفا یکبار منتشر شد و هرگز رنگ تجدید انتشار را به خود ندید.
جدال و محاجه این هنرمندان با اختصاص دو اتاق روبهروی هم به آنها که پردهای را از هم جدا میکند، آغاز میشود. چینیان رنگهای بسیاری گرفته و دیوارها را رنگ میکنند، اما رومیان فقط زنگار دیوار را صیقل میزنند: «در فرو بستند و صیقل میزدند*همچو گردون ساده و صافی شدند» کار که تمام میشود چینیان شادی میکنند. پادشاه میآید و نقاشی چینیان را میبیند: «میربود آن، عقل را و فهم را»، اما پرده را که بالا میکشند اتفاق عجیبی رخ میدهد «عکس آن تصویر و آن کردارها*زد بر این صافی شده دیوارها» و در ادامه «هرچه آنجا دید، اینجا به نمود*دیده را از دیدهخانه میربود».
مولانا صوفیان را همان رومیان در این داستان میداند که با صیقل زدن سینهها به همه چیز دست یافتهاند. هنر اصلی همین صیقلزدن سینههاست و کار مهم هنرمندان برجسته در تاریخ بشری در همین صیقل زدن خلاصه بوده است. این صیقل زدن راه هنرمندان را از سایر انسانها جدا میکند. عنصر «تنهایی» و «سکوت» بدل به دو ویژگی و «ژست» میشود که برای هنرمندانگریزی از آنها نیست.
در کنشها و روابط غالب در جوامع انسانی معمولا هنرمندان به صورتی خودخواسته جایی ندارند و در بسیاری از مواقع تقابلی بین این دو شکل میگیرد. هنرمندان اگر بتوانند مسیر جامعه را به سمت فرهیختگی عوض کنند، جان خود را خریدهاند، اما اگر نتوانند، چاره در عذاب آنهاست. این عذاب نیز خودخواسته است تا مانند مسیح بار نافهمی جامعه را خود به دوش کشند. بدن آنها در این میانه قربانی مقدسی است که بدل به میدان نبردی در جنگ هستی (جنگ میان گوشت و روح) میشود. این نبرد مقدس برای تغییر راه جامعه، اما با واکنش مناسبی از سوی عامه مردمان مواجه نمیشود. آنها از آیینهای که هنرمندان در مقابلشان میگیرند، متوحش شده و به مقابله برمیخیزند و چاره را در طرد هنرمندان و تبعید آنها میبینند. محل این تبعید در جوامع مدرن، تیمارستانها و درمانگاههای رواندرمانی است. شاید دانش روانکاوی هنری از دل این تبعیدها به وجود آمده باشد.
اما منابع درباره این هنرمندان و همچنین در موضوع کلی «روانکاوی هنرمندان» به زبان فارسی بسیار اندک است و چندان معلوم نیست که چرا همین منابع اندک صرفا یکبار فرصت نشر پیدا کرده و دیگر رنگ تجدید چاپ را به خود نمیبینند. یکی از این منابع کتاب «ونگوگ: مردی که جامعه او را خودکشی کرد» اثر آنتونن آرتوست. این کتاب برای نخستین و آخرین بار در سال 1383 منتشر شد.
کتاب در 32 صفحه به همراه تصاویر رنگی برخی از آثار ونگوگ مانند تابلوهایی چون «مردی با گوش بریده»، «شکوفههای درخت گلابی»، «کافه شبانه»، «دختری بر زمینه صورتی» و... در دسترس مخاطبان قرار گرفت. هم حجم و هم بهای این کتاب بسیار اندک بود و عدم تجدید انتشار آن مبهم است.
«ونگوگ: مردی که جامعه او را خودکشی کرد» از دو جهت بسیار مهم است. نخست اینکه درباره نقاش مشهور و اثرگذاری چون ونگوگ است که هنرمندان مدرنیست از بسیاری جهات مدیون او هستند و دیگر اینکه این متن به قلم آنتونن آرتوست که نظریاتش درباره تئاتر و فرهنگ بر هنرمندان پس از خود بسیار تاثیر گذاشت؛ البته نباید فراموش کرد که آرتو این متن و تکنگاری کم حجم را در شرایط خاصی نوشت که در ادامه به آن اشاره میشود.
آنتونن آرتو (در گذشته در سال 1949) هنرمند و نظریهپرداز مشهور فرانسوی هم برای اهالی تئاتر و هم برای اهالی سینما چهره شناخته شدهای است. علاقهمندان سینما بازی درخشان او در فیلم «مصائب ژاندارک» ساخته شده در 1928 به کارگردانی کارل تئودور درایر را از یاد نخواهند برد. همچنین فیلمنامه «صدف و کشیش» به کارگردانی ژرمن دولاک، بانوی فیلمساز فرانسوی نیز به قلم اوست.
نظریات آرتو در حوزه تئاتر که به «تئاتر خشونت» مشهور است آغازگر راهی شد که بعدها بزرگانی چون یرژی گروتفسکی و پیتر بروک آن را با درخشش هرچه بیشتر ادامه دادند. نمیتوان هنرمند تئاتری را پس از آرتو پیدا کرد که تحت تاثیر نظریات او نبوده باشد. کتاب او با عنوان «تئاتر و همزادش» با ترجمه نسرین خطاط از سوی نشر قطره به فارسی منتشر شده است. همچنین جلال ستاری نیز با تالیف کتاب «آنتونن آرتو، شاعر دیدهور صحنه تئاتر» و ترجمه «فرهنگ، تئاتر و طاعون» تلاش بسیاری در بسط و شرح نظریات آرتو در میان جامعه تئاتر ایران داشت. از میان آثار ادبی آرتو نیز نمایشنامه «خاندان چن چی» او با ترجمه بهزاد قادری فرصت نشر به زبان فارسی را پیدا کرده است.
آرتو از سال 1943 به دلیل بیثباتی روانی مکرر تحت معالجه پزشکی به نام گستون فردیر قرار گرفت که خود کلکسیونر هنرهای روانپریشی بود. به دلیل خواص درمانی نقاشی دکتر فردیر آرتو را تشویق به این کار کرد و به این ترتیب اشکال نوشتاری و تصویری برای بیان فردی، در نظر آرتو تبدیل به دو شکل جدایی ناپذیر شدند. متن بلندی که گزیده آن در این کتاب ترجمه شد، در واکنش به نمایشگاهی که در ژانویه و مارس سال 1947 از آثار ونگوگ در پاریس برگزار شد، نوشته شده است. این متن در سپتامبر 1947 در تعداد محدود 630 نسخه که شامل تصاویر چاپی آثار ونگوگ نیز بود در پاریس به چاپ رسید.
«ونگوگ؛ مردی که جامعه او را خودکشی کرد»، در تبعید نوشته شده است. آرتو در این متن جامعهای را که در آن گوشت بر روح غلبه کرده به محاکمه میکشد. آرتو اعتقاد دارد در جامعهای که گوشت حرف اول را میزند و فضاحت غلبه گوشت به قدری فراگیر است که بدل به سرنمون جامعه شده، میتوان از سلامت روانی ونگوگ سخن گفت که در تمام عمرش فقط یک دستش را پخت و بجز بریدن گوش چپش کار دیگری نکرد. او در این متن میگوید: «جامعهای گندیده، روانپزشکی را ابداع کرده تا از خود در مقابل تحقیقات برخی از خردمندان بلندپایه که قدرت پیشگوییشان میتواند مسالهساز باشد، دفاع کند.» مثال مهمی که آرتو در این میان میزند ژرار دو نروال، شاعر، رماننویس و نمایشنامهنویس قرن نوزدهمی فرانسه است. او مینویسد: «نروال دیوانه نبود، اما جامعه او را متهم به دیوانگی کرد تا برخی از افشاگریهای بسیار مهمی را که میخواست انجام دهد بیاعتبار کند و علاوه بر متهم شدن بر سرش هم ضربهای وارد شد. در شبی خاص واقعا بر سرش ضربهای زدند تا حافظهاش از واقعیات مخوفی که میخواست افشا کند، پاک شود.»
و آرتو میخواهد با نقل این سخنان، درون خود را توصیف کند. سوزان سانتاگ درباره آرتو میگوید: «پیامد این حکمِ آرتو درباره خودش – یعنی سرزنشِ خود نسبت به روندِ روبهتزایدِ خودبیگانگی او از آگاهیاش- این است که مستقیم یا غیرمستقیم پریشانی روحیاش تبدیل به موضوع همیشگی و پایانناپذیر نوشتههایش میشود. خواندن برخی روایتهای آرتو از رنجهای ذهنیاش بسیار زجرآور است. او احساساتش را بسیار کم تشریح میکند – چیزهایی مانند دهشت، سردرگمی، خشم و هراس. رهآورد او نه فهمی روانشناسانه (که با آن چندان سر سازش ندارد و آن را بیاهمیت میشمارد) بلکه تشریح دستاولی از حالات و وضعیتهای خودش است. نوعی پدیدارشناسی روانشناسانه از ویرانی بیپایانِ خودش.»
به باور آرتو ونگوگ به دلیل دیوانگی از دنیا نرفت، بلکه مرگ او به خاطر این بود که جسما تبدیل به میدان جنگی برای مبارزه با مسالهای شد که روح شیطانی بشر از ابتدا در حال نزاع پیرامون آن بوده است: مساله غلبه گوشت و خون بر روح، یا جسم بر گوشت و خون یا روح بر هر دوی آنها. مساله آرتو این است که در این روان آشفتگی جای خویشتن انسان کجاست؟ ونگوگ به باور آرتو در تمام طول زندگیاش با عزمی راسخ و انرژیای غریب به دنبال خویشتن خود گشت. او مینویسد: «ونگوگ به دلیل طغیان یک جنون، یا ترس از عدم موفقیت خودکشی نکرد. برعکس زمانی که خودآگاهی جمعیِ جامعه برای تنبیه او به دلیل فرار از چنگالش او را خودکشی کرد، او تازه به موفقیت رسیده بود و به اینکه «کیست» و «چیست» پی برده بود.» نکته اینجاست که تمامی این توصیفات درباره خود آرتو نیز مصداق دارد و این ویژگی تمامی هنرمندان راستین در طول تاریخ بشری است.
«ونگوگ؛ مردی که جامعه او را خودکشی کرد» نوشته آنتونن آرتو و ترجمه مریم مجد با شمارگان سه هزار نسخه در 32 صفحه قطع جیبی و بهای 600 تومان در سال 1383 از سوی نشر دیگر روانه کتابفروشیها شده بود.
نظر شما