در ابتدای جلسه علیاصغر محمدخانی، معاون فرهنگی موسسه شهرکتاب از نویسندگان خواست تا آموختههای خود را از سه بخش گلستان، بوستان و غزلیات سعدی و همچنین چگونگی استفاده از آنها در زیباییشناسی و داستاننویسی بیان کنند.
زهرا زواریان، نویسنده در این باره گفت: من همیشه به محققان ادبیات کلاسیک غبطه میخوردهام و دوست داشتم که نویسنده نبودم تا مجبور نباشم صدای زمانه خود شوم. خواندن گلستان و بوستان سعدی به زمان مدرسه بازمیگردد اما غزلیات عاشقانه سعدی را در مدرسه نخواندیم و به ما یاد ندادند. در زمان نوجوانی که عشق را تجربه کردم، آن غزلیات را خواندم. در این دنیای مدرن این کنج خلوت شهرکتاب خلوت شیرینی است که احساس لذتبخش و خوبی به ما دست میدهد. اما من نویسنده چه نسبتی میتوانم با این سنتها برقرار کنم. آیا از این ویژگیهای سنتی چیزی در جهان آنتولوژیها وجود دارد یا نه؟ احترام و تکریم شکوهمندانه آثار کلاسیک باعث میشود ما ما خودمان را فراموش کنیم.جهان ما و عشق ما با جهان و عشق سعدی تفاوت زیادی دارد. در روزگاری که غلبه نیهیلیسم روزبه روز بیشتر میشود و عقلانیت مدرن همه جا را فرا میگیرد و دوره دینداری هم به نوعی سپری گشته، من نویسنده چقدر میتوانم با این جهان سنتی ارتباط بگیرم؟ من حرفهایم را با این پرسش به پایان میبرم و میپرسم که شعر با من زن نویسنده چطور باید ارتباط برقرار کند؟!
زواریان در انتهای صحبت خود شعری از هولدر لین خواند و محمدخانی در ادامه بحثی که زواریان مطرح کرد، گفت: اتفاقا بحث من هم همین است که چگونه میتوان از سعدی و امثال او آموخت. من این پرسش را با نسل جوان دیگر کشورها نیز مطرح کردهام و شاعرانی مانند پترارک و هوراس در بلاد خود کمتر شناخته شدهاند اما در ایران حتا یک راننده تاکسی هم حافظ و سعدی را میشناسد و اشعاری از ایشان را از حفظ است. من هدفم دانستن محدوده ارتباط نسل امروز با شاعران کلاسیک است.
نویسنده بعدی این میزگرد، فرشته نوبخت،نویسنده و روزنامهنگار بود. او آشنایی نویسندگان معاصر را با ادبیات کلاسیک یک ضرورت خواند و گفت: سوای نکته سنجیها و طنازیها و ایجازی که در کلام سعدی نهفته است، سعدی برای من در قدرت تخیل و آفرینش ادبی معنا پیدا میکند. بسیاری از سخنان سعدی که در قالب گلستان و بوستان و در قالب داستانهای حکیمانه روایت شدهاند و در قالب واقعیت بازتاب داده شدهاند، چیزی نیست جز تخیلِ شاعرانهای که به سخن آمده است. سعدی با ابزار زبان و خیال، اندیشههایش را در مرز شگفتآوری میان واقعیت و تخیل آفریده است. اصلا خودِ زندگی سعدی چنان با مبالغه آمیخته که شکستن این مرز را ناممکن میکند. کسی نمیداند سخنان حکیمانه و سفرها و روایتهایی که او بیان میدارد، چقدر واقعیت و چقدربرآمده از خیالِ شاعر است. مهم این است که آنچه واقعیت است که هست و آنچه نیست، آنقدر حقیقی روایت شده که هرگز نمیتوان در واقعی بودن آن تردیدی روا داشت. به نظر من سعدی یکی از بزرگترین داستان نویسهای کلاسیک ما بوده استکه با همین شیوه دقیقترین گزارشهای ادبی را در بارهی جامعه زمان خود ثبت کرده است و ثابت کرده که ادبیات آینهای تمامنما از جامعه روز است و هر داستاننویسی که در مرحلهای از زندگیاش با او در رابطه بوده، به نوعی وامدار سخن و تخیل او است. سعدی زمان و مکان را در وقت نوشتن از آنِ خود کرده و این بزرگترین رویایی است که میتواند برای یک داستاننویس به حقیقت بپیوندد، چنانکه مخاطب ما را باور کند، همچنانکه در همه تاریخ، سعدی را باور کرده است. سعدی خیالورزانه، زمان را و واقعیتهای عینی در روایتهایش را به بندِ کلمه کشیده است و مادامی که داستاننویس بتواند به چنین مرتبهای برسد و خیالورزانه و عاشقانه بنویسد، میتواند ایمان داشته باشد که کارش را به درستی به انجام رسانیده است.او بخش مهمی از داستانِ سفرهایش را میسازد. چرا که مهم سفری است که ذاتِ نوشتن و شاعریکردن است. من هم در این مسیر، دانشآموخته سعدیام و تخیلِ نابِ او میراثی جادویی است که قدرش را میدانم.
وی افزود: نکتهی دیگر؛ فروتنی و نگرشی برآمده از ادبِ تعلیمی در وجود سعدی است که اندیشههای بی بدیل فراوانی را برای کمالِ انسان در قالب داستانهای حکیمانه بیان میدارد. سعدی به ما اخلاق و انسانیت را یادآوری میکند. او همواره از صلح، عشق و از ضرورتِ عاشقی در همهی ابعاد و جنبههای انسانی میگوید. اما از منظرِ نثرنویسی، شعر و قصهگویی آنچه اهمیت دارد نلغزیدنِ سعدی در دامِ شعارزدگی به رغمِ بیان وجوهِ اخلاقی و نکتهسنجیها است. نلغزیدنِ او در ورطهی پندواندرزگوییِ سطحی و در کنار همه این هنرها، ایجاز در کلام که به زیباییِ هرچه تمامتر، مفاهیمِ انسانی، اخلاقی و حکیمانه را در قالب روایتهایی ساخته و پرداخته کرده است. سعدی هوشمندانه اینکار را به لطایفالحیل به کار میبندد. طنزی که سعدی در اشعار و حکایتهایش به کار میبرد یک تکنیک عالی برای پرداختِ داستانی است.
نویسنده «زمستان فصل مردن نیست» در ادامه عنوان کرد: اما مهمترین میراثی که سعدی برای ما داستاننویسان به ارمغان گذاشته است، زبانِ سلیس و روان و قدرتِ بیان است. محمدعلی فروغی در مقدمهای که بر گلستان آورده مینویسد همهگان تصور میکنند که سعدی هفتصد سال پیش به زبان امروز ما سخن میگفته است، حال آنکه این ما هستیم که امروز به زبان سعدی سخن میگوییم چرا که میراثی درخشان و پربار برای ما ودیعه گذاشته است. واقعیت این است که ادبیات کلاسیک، حلقه مفقودهی ادبیات معاصر ما است و مادامی که این حقیقت را باور نکنیم، دچار خسران و فقدان خواهیم بود. سعدی به ما میگوید برای شناختِ خود، باید از خود بیرون بیایید و به جهان بنگرید؛ با همه شکوه و عظمتش. ترکیبِ سعدی با بزرگانی همچون حافظ و مولانا و عطار و نظامی، در بسترِ غنیِ ادبیات کلاسیکِ ایران، چشمهای جوشان و بیپایان برای خیالورزی و داستانگویی و شاهکلیدِ بیانِ ادبی است. حافظه جمعیِ ما ایرانیان با این گنجِ بیبدیل سرشار است. سرشت ما با قصه و حکایت آمیخته است. به عنوان یک داستاننویس ایرانی وقتی به مقایسهی این بزرگان با همتایانِ دیگرشان در جهان مینگرم، سرشار از غرور میشوم. اما میدانم که به قدر کفایت از این چشمه ننوشیدهام.
این منتقد ادبی در ادامه گفت: اهمیتِ سعدی در مقایسه با دیگر بزرگان ادبیات کلاسیک ما در این است که واقعگرایانه و زمینیتر به مسائلِ جهان مینگرد. بسیاری از ادیبان ما تحتِ تاثیر اندیشههای هندوایرانی، در جستجویِ حقیقت در ورای زمین بودهاند. مولانا به ما میگوید حقیقت در پسِ نظمِ علیت است و برای دست یافتن به آن باید زنجیرِ زمان و مکان را گسست. حافظ به نوعی دیگر ما را به درون ارجاع میدهد و مسیری دیگر برای دستیافتن به حقیقت، نشان میدهد. اما سعدی، با فاصلهای معرفشناسانه از همتایان خود، نگرشی دیگر به جهان دارد. سعدی میگوید حقیقت اتفاقا در بطنِ علیت است. او پای ما را روی زمین محکم میکند و به نرمی وادارمان میکند به تامل. سعدی اینکار را از طریق توجه به جزئیاتِ مهم در عملِ انسانی انجام میدهد. حکمتِ عملیِ سعدی، ایجازِ او در سخن، قدرت ترکیبِ نظم و نثر و بیانِ رسای او در انتقال مفاهیم، یک آکادمیِ بزرگ است که بهرهمندی از آن برای هر داستاننویسی غنیمت است. و همین مسئله، برگزاریِ چنین همایشهایی، ضرورت و اهمیتِ مقایسهها و توجهِ ما داستاننویسان را به ادبیات کهن و تطبیقِ آن با جهان یادآور میشود.
فرشته نوبخت سخنان خود را با خواندن غزلی از سعدی به پایان برد:
چه فتنه بود که حسن تو در جهان انداخت/که یک دم از تو نظر بر نمیتوان انداخت
بلای غمزه نامهربان خون خوارت/چه خون که در دل یاران مهربان انداخت
ز عقل و عافیت آن روز بر کران ماندم/که روزگار حدیث تو در میان انداخت
نه باغ ماند و نه بستان که سرو قامت تو/برست و ولوله در باغ و بوستان انداخت
تو دوستی کن و از دیده مفکنم زنهار/که دشمنم ز برای تو در زبان انداخت
به چشمهای تو کان چشم کز تو برگیرند/دریغ باشد بر ماه آسمان انداخت
همین حکایت روزی به دوستان برسد/که سعدی از پی جانان برفت و جان انداخت
سپس الهام فلاح، رماننویس در بحث غزلهای سعدی عنوان کرد: در بحث غزلهای سعدی برایم مهم است که به آنچه یادگرفتهام نزدیک شوم. این روزها مشغول نوشتن بخش پایانی رمانی هستم که یک سال و اندی است به نگارش آن مشغولم. در این روزهایی که به خواندن غزلیات سعدی گذشت به عنوان یک نویسنده زن حسرتی به دلم ماند که منِ نویسنده برای پرداختن به مضمونی عاشقانه هرگز اجازه ندارم و قادر نیستم از زبان توصیفات و تشبیهات سعدی در نوشتههایم استفاده کنم. ما انقدر از این نوع ادبیات فاصله گرفتهایم که به مانند مضامین ممنوع به نظر میرسند. من همیشه از مضمون عشق در کتابهایم استفاده کردهام و به نظرم عشق جانمایه اصلی روایت است و داستان زمانی اتفاق میافتد که عشقی در میان باشد. اما ما هرگز آن آزادی که سعدی داشت را نداریم.
نویسنده «خونمردگی» در ادامه از خصوصیات آثار سعدی صحبت کرد و گفت: مشخصه بارز سعدی سهل و ممتنع سخن گفتن است. هر کس به وسع خود میتواند از اشعار سعدی توشه بردارد. هر اندازه قدرت تامل و تعمق خواننده بیشتر باشد به مضامین عرفانی سعدی نیز بیشتر پی میبرد. رمز موفقیت سعدی این است که طیف مخاطب خاصی برای خود تعریف نکرده است. به نظرم دلیل اصلی جاباز نکردن ادبیات معاصر امروز ما این است که نویسندگان ما با استفاده از بازیهای فرمی و زبان پیچیده و صناعات ادبی، طیف خاصی از مخاطب را برای خود تعریف میکنند. درک موضوعاتی که سعدی در غزلیات خود میآورد، نیاز به سواد آنچنانی ندارد. مهمترین چیزی که بعد از خواندن آثار سعدی برای من نویسنده پیش میآید حسرتی بزرگ برای نوشتن عشقی زمینی است که اهل عرفان هم از آن عشق به آنسوها برسند و آن زمان شاید مردم با نویسنده و کتاب آشتی کنند.
در انتهای این میزگرد، علی اصغر محمدخانی، معاون فرهنگی شهرکتاب جمعبندی خود را از صحبتهای این سه نویسنده ارائه و عنوان کرد: مساله اصلی این است که چرا آن چیزهایی که در روزگار سعدی و مولانا مینوشتند، اگر یک نویسنده امروزی بنویسد، اجازه چاپ و انتشار نمیگیرد و به نظرم این مساله بسیار مهمی است.
گفتنی است این میزگرد عصر چهارشنبه ساعت 18 در مرکز فرهنگی شهرکتاب بهشتی برگزار شد.
نظر شما