«یادنامه همایون صنعتیزاده» به کوشش علی دهباشی از سوی انتشارات کتاب آمه منتشر شد.
حادثه دوم که مسیر زندگی صنعتیزاده را تا پایان عمر تغییر داد، آشنایی او با عبدالصمد کامبخش بود. ابراهیم گلستان تنها کسی است که به این آشنایی و اهمیتش در زندگی صنعیتزاده اشاره کرده است. تاثیری که کامبخش در او گذاشت ـ البته حزب توده هم بود ـ از همایون صنعتیزاده یک عضو مخفی ساخت که تا پایان عمرش ادامه یافت. همایون صنعتیزاده از آرمانهای آن دوره حزب توده تفکرات استالینی را نگرفت. دفاع از شوروی را نگرفت. بلکه عدالتخواهی و دفاع از طبقه زحمتکش در او درونی شد. به همین مناسبت تا پایان عمر اعتقاداتی شاید سوسیالیستی به شکل بومی و درونی خودش داشت. همایون صنعتیزاده ایدئولوژی را با خود از حزب توده همراه نیاورد. او وفادار به آرمان عدالتخواهی به سبک خودش باقی ماند. در هر کاری که دست زد با ظرافت غیرقابل عیان و به صورت نامحسوس آموزههای عدالتخواهانهاش را پی میگرفت.
حادثه سوم دوران زندگی او در سالهای پس از انقلاب است که نمیدانیم بر او چه گذشت. هنگامی که آزاد شد به سرعت خاصی به پروژههای خود پرداخت. حجم کارهای همایون صنعتیزاده پس از آزادی تا خاموشیاش حیرتانگیز است. انگار میدانست که فرصت اندک است و روزگار سختیگر. این بار نیز نقطه اوج کار او ایجاد کار و تربیت بیش از پانصد نفر در محرومترین نقاط کرمان در بلندیهای لالهزار بود. آنجا که کشت تریاک میکردند و حالا از آن جلوگیری شده بود و عده کثیری بیکار و نیازمند و صنعتیزاده همچون فرشته نجات بر آنان نازل شد.»
مطالب این کتاب در قالب 6 بخش ارائه شده است. بخش اول با عنوان «مقالهها» شامل: همایون ـ تک (ابراهیم گلستان)، خدمات فرهنگی صنعتیزاده (احسان یارشاطر)، مرگ چنین خواجهْ نه پایان اوست (ابراهیم مکلّا)، تا جایی که «بیلخور» دارد «پابیل کن» (محمدابراهیم باستانی پاریزی)، جور دیگر میدید (سیروس علینژاد)، مقصدش پیداست (مسعود بهنود)، ادای حق صحبت (محمدجواد حجتی کرمانی)، نماید یک کارآفرین واقعی (هرمز همایونپور)، شمع معطر (زهرا دولتآبادی)، یگانه مردِ مبارزِ میدانِ کشمکشِ زندگی (منوچهر ستوده)، بالاخره من هم فیلم صنعتی ساختم (مجتبی میرتهماسب)، سرنوشت در را میکوبد (پرویز کلانتری)، راهِ گلِ محمدی (مایکل گریفین، ترجمه لیلا کافی)، یکی مهتری بود گردن فراز (مهدخت صنعتیزاده)، مردِ کار، مردِ اثرگذار و پُرخروش، خاموش شد (رضا یکرنگیان)، خاطراتی از همایون صنعتیزاده (مجید روشنگر)، همایون صنعتی زاده مردی که در رساندن کتاب به میان مردم نقشی اساسی بازی کرد (لیلی ایمن)، نگاهی کوتاه به چند پینوشته و کتیبه از میان رودان (شیرین صنعتی)، گلی با عطر عشق (بتول ایزدپناه)، به یاد شادروان شهین صنعتیزاده (توران شهریاری [بهرامی]) و در سوگ شادروان همایون صنعتیزاده (توران شهریاری [بهرامی]) است.
در بخش دوم با عنوان «مصاحبهها» نیز مطالبی مانند کار در فرانکلین/ گفتوگوی سیروس علینژاد با نجف دریابندری، چاپخانه افست چگونه درست شد؟ / گفتوگوی محمدحسین دیزجی با همایون صنعتی زاده، زمان مهلت نداد (تورج دریایی) به چشم میخورد.
بخش سوم شامل دلنوشتههای همایون صنعتیزاده است که در قالب دو قسمت دشواری راه زندگی و زنگی مطرح شده است.
بخش چهارم به شبِ همایون صنعتیزاده (از شبهای بخارا)، گزارش شبِ همایون صنعتیزاده (زهرا ناطقیان)، خاطراتی از همکاری با موسسه فرانکلین (سیروس پرهام)، نابغه (سیروس علینژاد)، با میراث او چه کردهایم؟ (محمود آموزگار)، آن جوری که کوک شده بود (ابراهیم گلستان)، شاعری نه با کلمات (منوچهر انور)، برو یک مدیر خوب بیاور، کارت راه میافتد (میلاد عظیمی) و وقت ندارم به پشت سرم نگاه کنم (مجتبی میرتهماسب) پرداخته شده است.
بخش پنجم شامل نامههای همایون صنعتیزاده به ایرج افشار و چند نکته (پرویز اذکایی) است.
ابراهیم گلستان در بخشی از این کتاب به بیان خاطرات و نظراتش درباره صنعتیزاده پرداخته و مینویسد: «برخورد اولم با همایون در دفتر روزنامه رهبر بود که من در آنکار میکردم. در این روزنامه، که ارگان حزب توده بود، تدوین و نوشتن گزارش و تفسیرهای سیاسی خارجی به عهده من بود اما به اینکه دلبستگی به سینما دارم هم میشناختندم، که از زمان فیلمهای بیصدا و شش هفت ساله بودنم، هر هفته بیشتر از یک بار فیلم دیده بودم و میدیدم. همایون نقدی درباره فیلمی نوشته بود و آورده بود برای چاپ در روزنامه. یادم نیست چه فیلمی، یا چه چیز در آن نوشته بود، اما همین که از فیلم و از سینما نوشته بود جالب بود برایم. و جالب شد که از شباهت اسمیاش که پرسیدم از پاسخش فهمیدم که او فرزند آن کسیست که داستان رستم در قرن بیشت و دوم را نوشته است. من این داستان را بیشتر از یک بار خوانده بودم و از همان اول به فکر افتاده بود که آیندهبینی خیالیاش شباهتی دارد به داستان فیلم صامت متروپولیس که همان وقتها پیش، در 12 ـ 1311، در شیراز دیده بودم، و بعد، چهل پنجاه سالی پیشتر از امروز، میدیدم که جا برای حرفهای بیشتری، اساسیتری، دارد و عجب امکان میدهد برای ساختن یک فیلم منفجرکننده و نقاد اجتماعیِ «ملی» در ایران، از آن روز تا امروز.»
احسان یارشاطر نیز در بخش دیگری از این کتاب به خدمات فرهنگی صنعتیزاده و رابطه او با کامبخش اشاره کرده و نوشته است: «همایون، چنانکه بعد دانستم، پیک پنهانی کامبخش بود برای بردن و آوردن نامه و پیغامهای مهم مخفی او به طرفهای با اهمیت و مؤثر سری که داشت در اصفهان و یزد و کرمان و فارس ـ و از همه حساستر ـ فارس.
کامبخش فرد سادهای نبود. تمام کارهای حزب که ربط داشت به ایلها و عشایر، تمام کارهای برگزینی و پروردن و سازماندهیهای نظامی که، واضح است، سری بود بهطور انحصار در اختیار و اداره او بود که از آنها، تنها، هرچه را خود صلاح میدانست به هیئت عالی حزبی خبر میداد. کامبخش پاسخگوی جدی و فعال منحصر به یک هیئت و مقام حزب تودهای نبود؛ ربط اساسی و جهت اصلی کارش از نوع دیگر بود. همایون دستیار دستچینشدهای بود در گوشه تاریکی از صحن ناشناس کارهای کامبخش. و این هم به روحیهاش میخورد هم کمک به رشد خاص و روحیهاش میکرد، که گویا کرد.
نخستین خدمات فرهنگی صنعتیزاده در موسسه فرانکلین آغاز شد. با لیاقت و کاردانی وی این موسسه در ایران موفق شد که عده بسیاری از کتابهای سودمند به زبان انگلیسی را به فارسی درآورد و با کمک ناشران مختلف منتشر سازد. همچنین صنعتیزاده در تسهیل انتشار دانشنامه فارسی معروف به «دایرةالمعارف» مصاحب موثر بود. هم او بود که انتشار کتابهای درسی را با کمک سازمان خدمات اجتماعی به صورتی مطلوب درآورد.
طبع پویا و خصلت کوشای صنعتیزاده او را در سامان دادن موسسات سودمند مختلف کامیاب کرد. از آن جمله بود چاپخانه افست که به صورتِ مجهزترین چاپخانه ایران به مدیریت جعفر صمیمی درآمد.»
انتشارات کتاب آمه، کتاب «یادنامه همایون صنعتیزاده» به کوشش علی دهباشی را با شمارگان هزار نسخه و قیمت 50 هزار تومان منتشر کرده است.
نظر شما