غلامحسین ابراهیمیدینانی در درسگفتارهایی با سنایی مطرح کرد: درست است که شعر با قدرت خیال است. قدرت تخیل شعر را زیبا میکند شاعری که قدرت تخیل نداشته باشد، حالش خوب نیست اما حکیم سنایی ضمن اینکه قدرت تخیل شاعرانه دارد، حکیم است و عاقلانه حرف میزند.
دکتر غلامحسین ابراهیمیدینانی، سخنران جلسه، سخن خود را با خواندن بیت «عطار روح بود و سنایی دو چشم او/ ما از پی سنایی و عطار آمدیم» آغاز کرد و گفت: این شعر را یک شاعر معمولی نگفته است. این شعر سخن مولوی است، مردی که نظیر آن در جهان کم است. سنایی چشمان عطار با آن عظمت است، نام مبارکش مجدود بن آدم، و کنیه او ابوالمجد و اهل خراسان است. سنایی غزنوی متولد شهر غزنه در افغانستان است، البته آن موقع افغانستان به این معنی نبود، بلکه جزئی از خراسان بزرگ است که از نیشابور تا ازبکستان و تاجیکستان و ... را شامل میشد.
سنایی یک محدث بزرگ و در علم حدیث بینظیر است
وی افزود: سنایی اولا یک محدث بزرگ و در علم حدیث بینظیر است. شاید کمتر شعری در دیوان او پیدا شود که مستند به یک حدیثیا آیه نباشد و احاطه کامل به احادیث نبوی است. سنایی یک مفسر بزرگ است، در همین کتابهای خود گاه چنان تفسیری از آیات کریم قرآن ارائه میدهد که هیچ مفسری تا به حال به این زیبایی قرآن را تفسیر نکرده است. پس میتوانم بگویم سنایی محدث، مفسر، ادیب، فقیه، مورخ، حکیم و بالاخره شاعر است. آنچه که دنیا الان از سنایی میشناسد یک شاعر است، عیب هم ندارد، چون شاعر مقام بزرگی دارد و کم نیست، اما سنایی تنها شاعر نیست، بلکه او یک محدث، مفسر، ادیب، فقیه، مورخ، حکیم، فیلسوف و متکلم است.
نویسنده کتاب «دفتر عقل و آیت عشق» با بیان اینکه شاعران بزرگ زیادی نظیر سعدی، حافظ، مولانا و... داریم که با وجود شهرت و زیاد و دفترهای شعری غنی، حکیم نامیده نمیشوند، اظهار کرد: این سوال پیش میآید که چرا در همه شاعران بزرگ زبان فارسی و فرهنگ اسلامی حکیم سنایی گفته میشود. حکیم به اصطلاح همان فیلسوف است و در اصطلاح قرانی آن حکیم است و حکمت یعنی تعقل. فلسفه یک لفظ یونانی است. سقراط میگوید من فیلسوف و حکیم نیستم، بلکه دوستدار حکمت هستم که دوستدار حکمت معنی واژه یونانی «فیلوسوفیا» است، واژه فلسفه هم از همین کلمه استخراج شده و از آن زمان به بعد رواج پیدا کرده است، اما اصطلاح قرآنی آن حکمت است. ما به سنایی حکیم میگوییم ولی او فیلسوف است.
عضو پیوسته فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران در معرفی آثار سنایی گفت: این مرد بزرگ شعر گفته است اما هر شعر آن هم حکمت، هم حدیث و هم تفسیر است. آثار زیادی ندارد ولی همان تعداد بسیار مشهورند. «حدیقهالحقیقه» یعنی باغ حقیقت که گل و گیاه فراوانی دارد. کتاب دیگر که خوشبختانه در دسترس است «طریق تحقیق» یا همان روش تحقیق است. «سیر العباد الی المعاد» کتاب دیگر این شاعر بزرگ است. یک ادعای بزرگ اینجا میکنم که تعجب ندارد این است که هیچ بعید ندانید که اسم اسفار صدرالمتالهین یا چهار سفرنامه ملاصدرا هم از سنایی گرفته شده است.
ابراهیمیدینانی در بیان اهمیت سیری که سنایی در سیر العیاد که یک سیر درونی از طرف بنده به سمت خداست، بیان کرد: سعدی و حافظ هر دو اهل شیرازند اما سعدی تقریبا سفری نبوده که با پای پیاده و شتر و ... نرفته باشد اما حافظ معمولا از شیراز خارج نشده است ولی اگر شما به من بگویید که سیر سعدی بیشتر از سیر حافظ است، قبول نمیکنم. حافظ در شیراز ساکن بوده ولی سیر داشته و این سیر به هیچ وجه از سیر سعدی کمتر نیست. پس عیب ندارد که سفر بروید و سیر کنید اما سیر درونی مهمتر است.
وی به جایگاه قران و حدیث در شعر سنایی اشاره کرد و گفت: حکیم سنایی بیشتر به شعر علاقهمند است اما شعر و بیتی در تمام دیوان این مرد بزرگ پیدا نمیکنید، مگر اینکه به یک آیه یا به یک حدیث مستند است، یا یک حکمت یا مسئله فلسفی را بیان میکند. در واقع حرف های ابنسینا را میزند و از اشعارش هم میتوان فهمید و نشان داد که او رسما یک فیلسوف است
این استاد بازنشسته گروه فلسفه دانشکده ادبیات و علم انسانی دانشگاه تهران ضمن خواندن گزیده ابیاتی از سنایی نظیر «مکن در جسم و جان منزل/ که این دون است و آن بالا» ،«کی مکان باشدش ز بیش و زکم/ که مکان خود مکان ندارد»، «نه فراوان نه اندکی باشد/ یکی اندر یکی، یکی باشد»، « آنچه پیش تو غیر آن ره نیست/ غایت فکر توست، الله نیست» ،«در حروفی که پرده نقل است/ آخر شرع آخر عقل است» و«آدمی را میان عقل و هوا/ اختیار است شرح کرمنا» به بیان نکات فلسفی که سنایی در این اشعار استفاده کرده است، پرداخت و در توضیح آنها گفت: همه چیز در زمان و مکان است ولی مکان و زمان خود نه مکان و نه زمان ندارند، سنایی هم میگوید زمانی که مکان خود مکان ندارد، پس جای تعجب نیست که حق تعالی مکان ندارد و در مکان نیست. همه موحدین عالم به وحدت خداوند باور دارند. وقتی به خدا فکر میکنیم، آنچه به ذهن و تصور ما میآید، پایان و آخرین مرحله فکر ما است نه خداوند و اینکه آخرین مرحله و آخرین مقام حتی در شریعت عقل است که همه اینها حکمت و فلسغه سنایی را میرساند.
حرف زدن عاقلانه ضمن حفظ تخیل شاعرانه
ابراهیمیدینانی با اشاره به اینکه سنایی شاعر است اما کاملا عقلانی مسلک شعر میگوید، افزود: درست است که شعر با قدرت خیال است. قدرت تخیل شعر را زیبا میکند شاعری که قدرت تخیل نداشته باشد، حالش خوب نیست اما حکیم سنایی ضمن اینکه قدرت تخیل شاعرانه دارد، حکیم است و عاقلانه حرف میزند.
نویسنده کتاب «شعاع اندیشه و شهود در فلسفه سهروردی» از رابطه سنایی با تشیع و اهل بیت سخن به مبان آورد و گفت: سنایی ظاهرا اهل سنت است ولی خیلی به تشیع نزدیک است که یکی از نشانههای آن استناد فراوان به کلمات حضرت علی علیهالسلام است. مثلا از فرمایشات حضرت امیر(ع) است که وای به حال کسی که دو روز از عمرش مثل هم باشد که سنایی این را در قالب شعر اینگونه بیان میکند که : « صفت کاهلان دین در راه/ هست لفظ من استوی یوماه»
عضو فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران در اثبات فلسفه سنایی بیان کرد: حکیم سنایی شعری دارد که تمام فلسفه، حتی فیلسوفان امروز را در برمیگیرد. در تعریف انسان از سه هزار پیش تا حالا اکثر اوقات انسان را حیوان ناطق میگویند، یعنی انسان حیوانی است که تعقل میکند و سخن میگوید، پس امتیاز انسان بر حیوانات توانایی سخن گفتن است. امروزه تعبیرات حیوان اقتصادی، حیوان سیاسی، حیوان اجتماعی و... نیز برای تعریف انسان به کار برده میشود اما بهترین تعریف همان حیوان ناطق است. فیلسوف معروف آلمان، مارتین هایدگر انسان را حیوان مائت میداند، یعنی حیوانی که میداند که میمیرد. برخی هم گفتهاند انسان حیوان ناطق المائت است. در مجموع این حرفهایی است که فلاسفه در طول سه یا چهار هزار سال گفتهاند اما سنایی در شعر خود میگوید: « از دل و جان و نیروی فائت حد او حی ناطق مائت» ، یعنی انسان حیوانی است که سخن میگوید، فکر میکند و میداند که میمیرد و این خصلت نه در جماد، نه در نبات و نه در حیوان است.
وی در ادامه برای بیان حکمت و فلسفه سنایی ابیات دیگری از سنایی را قرائت کرد و فلسفه عمیق سنایی را با اوردن مثالهایی آورد، به تاثیر سنایی بر ملاصدرا اشاره کرد و در مجموع سنایی را فیلسوف نامید.
نظر شما