دوشنبه ۹ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۲:۲۷
جذابیت فیلم نتوانسته‌ از کشش مطالعه اثر پیشی بگیرد

زهرا طرواتی که به تازگی ترجمه رمان «انجمن شاعران مرده»، نوشته ان.اچ کلاین‌بام را راهی بازار کتاب کرده معتقد است: آماری منتشر شده است که طبق آن اکثر مردم جهان به‌خصوص در کشورهای پیشرفته خواهان مطالعه خود اثر هستند تا فیلمی که از روی آن ساخته شده است؛ چراکه حتی بهترین فیلم‌های اقتباسی هم هرگز نتوانسته‌اند دنیای زیبای قصه را که خالقش قلم زده است، به تصویر بکشند.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): فیلم سینمایی «انجمن شاعران مرده» به کارگردانی پیتر ویر یکی از بهترین فیلم‌های ساخته شده در سینمای جهان است که در همان سال‌های ابتدایی پخش توانست بسیاری از جوایز سینمایی مانند اسکار را کسب کند. این فیلم اقتباسی از رمان ان.اچ کلاین‌بام است و به همین دلیل کتاب و فیلم تا مدت‌ها در بسیاری از کشورهای دنیا در صدر پرفروش‌ها قرار داشت، به طوری که هرکس فیلم را می‌دید به دنبال خرید کتاب و هرکس کتاب را می‌خواند به دنبال خرید فیلم بود. رمان «انجمن شاعران مرده»  با ترجمه زهرا طراوتی و توسط انتشارات نیماژ راهی بازار نشر شده است. همین موضوع بهانه‌‌ای شد تا گفت‌وگویی را با مترجم این اثر انجام دهیم که در ادامه می‌خوانید.
 
از دلایل ترجمه این اثر برای ما بگویید.
طبق روال معمول، ناشر پیشنهاد ترجمه این اثر را داد و از آنجا که فیلم «انجمن شاعران مرده» را دیده بودم و تمام قصه تاثیرگذار آن در ذهنم ثبت شده بود و نیز ارتباط دنیای قصه با شعر و ادبیات و تدریس که از دغدغه‌های دوست‌داشتنی من هم است در آن به شدت وجود داشت، درجا پذیرفتم و با دنیایی از عشق و هیجان و علاقه ترجمه کلمه به کلمه‌اش را شروع کردم.
 
این کتاب پیش از این هم در ایران ترجمه شده است اما هیچ‌وقت نتوانست مانند فیلمش موفق باشد. به نظر شما برای ترجمه شما اتفاقی می‌افتد؟
این اثر پیش از این توسط زنده‌یاد حمید خادمی منتشر شده بود که بسیار ترجمه ارزشمندی ا‌ست اما تا مدت‌ها تجدید چاپ نشده و به نوعی در بازار کتاب دسترسی به این اثر دشوار بود. تمام سعی‌ام این بوده ترجمه مقبولی ارائه دهم و امیدوارم نسل جوان ما با ترجمه متفاوت‌تر و به روز این اثر ارتباط برقرار کنند. بی‌شک امیدوارم اتفاق‌های خیلی خوبی برای این اثر که شاهکاری ماندنی و خواندنی ا‌ست، رخ دهد.
 
فیلم «انجمن شاعران مرده» برنده جایزه اسکار بهترین فیلمنامه شد. کتابی که تام شولمن بر اساس رمان «انجمن شاعران مرده»، نوشته کلاین آن را به تحریر درآورد. به اعتقاد شما چه جذابیت‌هایی در متن این اثر وجود دارد که علاوه بر دیدن فیلم مخاطب را وادار به خواندن اثر می‌کند.
آماری منتشر شده است که طبق آن اکثر مردم جهان به‌خصوص در کشورهای پیشرفته خواهان مطالعه خود اثر هستند تا فیلمی که از روی آن ساخته شده است. حتی بهترین فیلم‌های اقتباسی هم هرگز نتوانسته‌اند دنیای زیبای قصه را که خالقش قلم زده است، به تصویر بکشند. با اینکه دنیای فیلم به خصوص برای من که فیلم‌های مطرح دنیا را دنبال می‌کنم، بسیار جذاب است اما هرگز این جذابیت نتوانسته‌ است از زیبایی و کشش مطالعه خود اثر پیشی بگیرد. و اما درباره اثر «انجمن شاعران مرده»، خود کتاب نسخه کامل‌تری از دیالوگ‌ها و اتفاقات به مخاطب ارائه می‌دهد. ما در داستان با تحول شخصیتی کامل‌تری روبه رو هستیم. دیالوگ‌هایی که بین معلم و بچه‌ها در کتاب ردوبدل می‌شود هرکدام نقل‌قولی به یاد ماندنی ا‌ست. ضمن اینکه شعرهای بیشتر و کامل‌تری در خود اثر می‌خوانیم که در فیلم بسیار اندک به آن اشاره شده است و باز لذت خوانش اثر هرگز جای تماشای فیلم را نخواهد گرفت.
 
به نکته خوبی اشاره کردید. در کتاب با شعرهایی همراه هستیم که شاید کار را برای مترجم سخت کند؛ چراکه مترجم با دید ترجمه متن به سراغ کتاب می‌رود؛ اما در ترجمه با شعرهای کلاسیک روبه‌رو می‌شود که بدون شک این موضوع کار را برای مترجم سخت می کند. از این تجربه سخت برای ما بگویید.
با شما هم عقیده هستم. بخش جذاب اما سخت این اثر شعرهای کلاسیکی‌ است که در کتاب آمده است. شعرهای زیبایی از والت ویتمن، هنلی، تنیسون، لیندسی و... که دنیای قصه را با شعر آمیخته است و جذابیتش را دو چندان کرده است. وسواس و وقت زیادی صرف ترجمه این شعرها شده است و تجربه‌ دست و پا شکسته‌ام از شعر و علاقه فراوانم به دنیای شعر را به خدمت گرفتم تا شعرها به زیبایی نسخه‌های اصلی‌اش باشد. بعضی شعرها آهنگین بودند و بنا بر وفاداری در زبان مبدا و اندکی خلاقیت سعی کردم آهنگ و ضرباهنگ شعرها هم در زبان مقصد اتفاق بیفتد؛ اما در مجموع باید بگویم که کار سخت اما لذتبخشی بود و امیدوارم که مخاطبان از خواندن شعرهای این رمان لذت کافی را ببرد.
 
 
شما در کنار کار ترجمه به تدریس در مدارس نیز مشغول هستید. جان کیتینگ معلمی که سرنوشت بچه‌های کالج را عوض می‌کند، شکل تازه‌ای از ادبیات و دنیای آن را به بچه‌ها نشان می‌دهد. آیا این نگاه در حوزه آموزش ما وجود دارد؟
جان کیتینگ شخصیت اصلی قصه همان‌طور که برای تک تک دانش‌آموزانش جذابیت دارد برای مخاطب این کتاب هم سراسر جذابیت است. او تک‌تک پسرهایی که غرق در روزمرگی‌شان روزگار می‌گذرانند و تحت نظام آموزشی سخت و طاقت فرسا و راکد حاکم بر مدرسه صبح را شب می‌کنند و اشتیاقی برای دنبال کردن رؤیاهای‌شان ندارند، دنیایی تازه می‌آفریند. او جوری از ادبیات و شعر با بچه‌ها حرف می‌زند که چشم تک‌تک‌شان از امید و عشق برق می‌زند. جوری برای‌شان شعر می‌خواند که قلب‌شان به تپش می‌افتد و روح‌شان به پرواز در می‌آید. می‌گوید، «شما شعر می‌خوانید چون عضوی از نژاد بشر هستید. چون بشر، سرشار از شور و عشق و احساس است! پزشکی، قانون، بانک‌داری، این‌ها همه برای حفظ و ادامه بقای زندگی لازم‌اند. اما شعر، ادبیات، عشق و زیبایی چه؟ این‌ها چیزهایی‌اند که ما به‌خاطرش زنده‌ هستیم و نفس می‌کشیم!» و این‌گونه عشق و شعر را به دنیای سرد بچه‌های مدرسه ولتون تزریق می‌کند و زندگی‌شان را متحول می‌کند. متاسفانه جای معلمانی چون کیتینگ در دنیای آموزشی ما بسیار اندک است، کاش معلمان ما این کتاب را بخوانند و از او الهام بگیرند. قطعا دنیای زنده و پویاتری خواهیم داشت.
 
توجه به نقش انسان‌ها و تاثیرگذاری روی آینده افراد موضوعی است که در کتاب به شکل جدی به آن پرداخته شده است. دغدغه نویسنده از پرداختن به این موضوع چیست؟
خب این نگاه جامعه شناسی و نقادانه نویسنده است که این طور هنرمندانه در قالب جامعه‌ مدرسه به قلم درآمده است. شما می‌توانید این شکل تربیتی را در جوامع کوچک‌تر و حتی بزرگ‌تر تصور کنید و پیام مربوط به آن را دریافت کنید. پدر و مادرها، معلم‌ها، سیاست‌مداران و رهبران جامعه هرکدام به نوعی به جامعه کوچک ولتون می‌مانند و هر کدام در آینده فرزندان، شاگردان و مردم یک کشور تاثیرگذارند.
 
ما در فیلم متوجه تیپ فکری افراد داستان نیستیم و در یک لحظه با این اتفاق مواجه می‌شویم که همه در حال پیروی از معلم ادبیات هستند. این تیپ‌ها در داستان آمده است و مخاطب با شخصیت‌ها روبه‌رو می‌شود؟
بله، قطعا همین نکته می‌تواند از جذابیت‌ها و تفاوت قصه با فیلم باشد. همان‌طور که عرض کردم تحول شخصیتی تک‌تک آدم‌های داستان بهتر و کامل‌تر در کتاب توصیف شده است. حسادت‌های کمرون، بلندپروازی‌ها و رویاهای بزرگ نیل، تنهایی و انزوای تاد، شخصیت تک بعدی معلم لاتین، شخصیت سخت و سنگی مدیر... همه و همه را بی‌هیچ توصیف اضافه‌ای از نویسنده و به شکلی سینمایی‌وار از دل دیالوگ‌ها و اتفاقات داستان درمی‌یابیم و تحول شخصیت‌ها کاملا برای‌مان ملموس و پذیرفتنی ا‌ست.
 
ما در ابتدای داستان با یک محیط خفقان روبه‌رو هستیم. محیطی که به خودکشی بچه‌ها برای فرار از آن اوضاع منجر می‌شود؛ اما به یکباره شرایط تغییر می‌کند و همه برای رسیدن به آرزوهای خود تلاش می‌کنند. نویسنده با تصویر کردن چنین فضاهایی به دنبال چیست؟
همیشه هر اتفاق و تحول و انقلاب بزرگی، بهایی دارد. بهای این انقلاب بزرگ در مدرسه ولتون اتفاقی‌ست که برای بهترین شاگرد این مدرسه رخ می‌دهد. هرچند تا پیش از این، اتفاق، انقلاب بزرگ رخ داده بود. هر مخاطبی به فراخور دنیا و دغدغه‌هایش می‌تواند تعبیری از فضای قصه داشته باشد و رهایی و آزادی و رستگاری آدم‌های قصه را در محیط فکری و کاری و زندگی شخصی‌ خود احساس کند. قطعا ما هم بعد از خواندن این کتاب نسخه قبلی خودمان نخواهیم بود و جان کیتینگ با جادویش ما را هم متحول خواهد کرد.
 
هر فردی با خواندن یک داستان، آدم‌های مختلفی را جای کاراکترهای آن داستان می‌گذارد. شما در پایان داستان با دیدن شخصیت جان کیتینگ یاد صمد بهرنگی، نویسنده و معلم دوست داشتنی ایرانی نیفتادید؟
جان کیتینگ معلم تمام عیاری‌ است و می‌تواند برای هرکسی نماد معلم‌های متفاوت زندگی‌اش باشد. اکثر ما در زندگی‌مان انسان‌هایی را داشته‌ایم که نگاه‌مان را به زندگی عوض کرده‌اند؛ حالا یا معلم بوده‌اند یا دوست یا حتی رهگذری که در ایستگاه اتوبوسی برای دقایقی با او همکلام شده‌ایم. و برای شما هم این‌قدر خوب و به‌جا، یادآور صمد بهرنگی ا‌ست، معلم و نویسنده دوست‌داشتنی که چون جان کیتینگ نه تنها در رشد و تحول ادبیات ما بلکه در جریانات فکری و روشنفکری مردم عصر خود نیز تاثیر بزرگی داشته ‌است. همان ماهی سیاه کوچولو که به عشق آزادی و رهایی خطر می‌کند و به رستگاری می‌رسد.
 
مطالعه این کتاب را به چه افرادی توصیه می‌کنید.
این کتاب جدا از ارزش ادبی و ماندگاری‌اش در دنیای ادبیات، از آن دسته آثاری ا‌ست که بی فوت وقت باید خواند، چيزی شبيه هانتا شخصيت بی‌هياهوی هرابال(کتاب تنهایی پر هیاهو) که به گفته خودش وقتی چيزی می‌‌‌‌‌‌‌‌خواند، در حقيقت نمی‌خواند، جمله‌های زيبا را به دهان می‌اندازد، مثل آب‌نبات می‌مکد، يا مثل ليکوری می‌نوشد، تا آن‌که انديشه در وجودش  حل شود، در دلش نفوذ کند، در رگ‌هايش جاری شود، و به ريشه هر گلبول خونی برسد. این کتاب را هم این‌گونه باید خواند.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 6
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • ۱۳:۱۰ - ۱۳۹۶/۱۱/۰۹
    ترجمه حمید خادمی واقعا درخشان است و خوشبختانه تجدیدچاپ هم شد.
  • خشایار ۱۳:۴۲ - ۱۳۹۶/۱۱/۰۹
    چه خوب که کتابهای ارزشمند دوباره و دوباره ترجمه می‌شوند و تبریک برای انتشار این آثار ارزشمند
  • ۱۵:۲۰ - ۱۳۹۶/۱۱/۰۹
    با عرض ادب. ترجمه آقای خادمی شاهکار است و نیازی به ترجمه مجدد نبود. ترجمه ای که ایرج کریمی فقید ویرایشش کرده بود.
  • ایمان نسب ۱۹:۱۶ - ۱۳۹۶/۱۱/۰۹
    ترجمه فوق العاده‌ای دارد این رمان. کاش این قدر شاهد ترجمه‌های تکراری و بی دلیل نباشیم. شنیدم دبیر تحریریه نیماژ اصغر نوری است. از ایشان بعیده که چنین اشتباهی را بکند.
  • هانیه ۱۱:۲۲ - ۱۳۹۶/۱۱/۱۲
    چه خوب که میشه ترجمه های شمارو خوند زهرا جان عزیزم،مطمئنا ترجمه ی روان و گیرایی خواهد بود
  • ۱۵:۰۳ - ۱۳۹۶/۱۱/۱۲
    ترجمه جناب خادمی در قلب کتابخانه ام می درخشد. با احترام به این خانم به اشتباه کردند که این رمان را ترجمه مجدد کردند

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها