یکشنبه ۸ بهمن ۱۳۹۶ - ۰۰:۴۷
خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)_فرشته نوبخت:«می‌خواهید بدانید من چرا آشپزی می‌کنم؟ چون این کار را دوست دارم... آشپزخانه مکانی است که با مکانِ نوشتن، در بیشترین تعارض قرار دارد و در عین حال همان قدر که آدمی در هنگام نوشتن تنهاست به وقت آشپزی نیز تنها می‌ماند و همان خلوت را برای خلق‌کردن در اختیار دارد... نویسنده باشی و املت ویتنامی درست کنی.... درست از همین‌جا آغاز می‌شود، خیلی‌ها به من گفته‌اند که این بهترین چیزی بوده که در زندگی‌شان خورده‌اند! باورتان می‌شود؟» (صفحه 20)

آشپزخانه‌ دوراس، کتابِ کوچکِ بسیار شگفت‌انگیزی است. یادداشت‌های روزانه‌ زنی فرزانه، فرهیخته و نویسنده درباره‌ آشپزی و سرهم‌بندی کردن غذاهایی با دستورِ پختِ ویژه.

دوراس در این کتاب که مجموعه‌ دل‌انگیزی از تصاویر آشپزخانه و اسباب و لوازمِ آشپزیِ او را نیز گردآورده، همچنان که غذا می‌پزد، حرف می‌زد، فلسفه‌بافی می‌کند و درباره‌ همه‌‌ی چیزهایِ تلخ یا جذابِ جهان، از جمله غذاپختن سخن می‌گوید. در این کتاب خواندنی، با چهره‌ی تازه و شاید کم‌تر شناخته‌شده‌ از زنی روبرو می‌شویم که همان‌گونه که می‌نویسد، همان‌گونه که فکر می‌کند و همان‌گونه که تماشا می‌کند، غذا می‌پزد. غذا پختن برای او جزئی از جهانی است که در مجموعه‌ی آن می‌اندیشد. جهانی سیال، بی‌مرکز و اعوجاج‌گونه. 

آشپزخانه‌ی مارگریت، ما را با چنین زنی، نفس به نفس روبرو می‌کند. این فرصت را داریم تا در صفحاتی از کتاب، دست خط او را همراه نوشته‌ها، ببینیم. روی بعضی کلمه‌ها، خط نازکِ سیاهی کشیده و از واژه‌ای تازه را جایگزین کرده است. گاهی منظم و مرتب و گاهی بی‌حوصله؛ درست همان‌گونه که در یادداشت‌هایش درباره‌ی امکان آشپزی می‌نویسد:«... ولی من تنها آن‌قدر وقت دارم که فقط آشپزی‌ام را تمام کنم، همین.... من نمی‌توانم چهارساعت وقت بگذارم و یک خوراک تاس‌کباب با گوشت گاو درست کنم. حوصله‌ی چنین کاری را ندارم ... اما با این‌حال خوراک تاس‌کباب من بسیار خوشمزه است ... شاید هم خوشمزه‌تر از این حرف‌ها ...» (صفحه 36)

فرشته نوبخت/عكس: حميد جاني‌پور

دوراس، آشپزی‌کردن و پختن غذا را نوعی آئین و مناسک برایِ دور هم جمع شدن و گریز از تنهاتر شدن آدم‌ها می‌داند. اعتراض می‌کند که چرا نباید در خانه‌های امروزین، خبری از دم کردن قهوه و عطر و بویِ سکرآورش باشد و آشپزخانه‌ها تنها مکانی برای درست کردن تند تندِ استیک و سیب‌زمین سرخ‌کرده؟ دوراس از شتابی که همه‌ی مردم را عاقبت یک روز در خود می‌بلعد، شکایت می‌کند و ما را دعوت می‌کند به پناه‌بردن به حسِ خوب و خوش‌آیندِ ‌‌عطرِ بخارِ آبِ جوشیده‌ درونِ آشپزخانه‌ها....

«اگر چیزی برای خوردن نداشتیم... اگر سوپ آماده نبود... انگار هیچ چیز نداشتیم.... بنابراین کاری دیگری برای انجام دادن نبود جز پاک کردن سبزی ها، بارگذاشتن سوپ بر روی آتش و نوشتن...» (صفحه 50)

و گویی پس از آن دیگری کاری در جهان وجود نداشت...

این کتابِ کوچکِ دوست‌داشتنی، با ترجمه‌ی مریم قرسو و به همت انتشارات بهجت به تازگی منتشر شده است.
 
 «آشپزخانه‌ مارگریت»،یادداشت‌های روزانه مارگریت دوراس، انتشارات بهجت، چاپ اول، 1396

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • الميرا حسابي ۰۰:۵۲ - ۱۳۹۶/۱۱/۰۸
    مثل رمان هاي تان خواندني است.
  • ۰۱:۲۹ - ۱۳۹۶/۱۱/۰۸
    یکی از بی اهمیت ترین کتابهای دوراس.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها