بازنشر گفتوگوی ایبنا با مجید مددی به مناسبت درگذشتش
هایدگر در چند دهه صرفا لقلقه زبان ایرانیها بود
در سری هایدگرخوانی ایرانیان، ایبنا برای اولین بار به سراغ مجید مددی نخستین مترجم آثار مارتین هایدگر به زبان فارسی رفته بود. این گفتوگو به مناسبت درگذشت مرحوم مددی بازنشر میشود.
تا دهههای متمادی تفسیر عرفانی مرحوم فردید از فلسفه هایدگر به عنوان یگانه مرجع شناخت هایدگر در ایران معرفی میشد، تا اینکه پس از انتشار ترجمه مددی از «فلسفه چیست؟» اندیشمندان و مفسران دیگر نحلههای فکری در ایران نیز به ترجمه و شرح و تفسیر فلسفه هایدگر اقدام کرده و کتابهای متنوع و مفیدی را منتشر کردند. همچنین بحث و بررسی درباره هایدگر در نظام آکادمیک و محافل روشنفکری ایران جنجالهای بسیاری را نیز موجب شد که به نزاع کلامی مشهور طرفداران پوپر و طرفداران هایدگر در دهه 60 مشهور است.
در جدیدترین مجموعه گفتوگوهای تخصصی ایبنا به تاریخ شفاهی هایدگرخوانی در ایران پرداختیم. در نخستین گفتوگو به سراغ مجید مددی رفتیم که عنوان نخستین مترجم آثار هایدگر به فارسی را با خود یدک میکشد. مددی دکترای فلسفه سیاسی از انگلستان دارد و از میان دیگر ترجمههای او میتوان به «علم و ایدئولوژی» لوئی آلتوسر، «هایدگر» پل استراترن، «مارکسیسم و اخلاق» یوجین کامنکا، «فلسفه هنر از دیدگاه مارکس» میخاییل لیف شیتز، «از خود بیگانگی انسان مدرن» فریتس پاپنهایم و... اشاره کرد.
شما از مقطع کارشناسی تا دکتری را در دو دانشگاه منچستر و اسکس در انگلستان تحصیل کردهاید. گویا در این دو دانشگاه از دیرباز تاکنون به حاکم بودن تفکرات چپ بر نظامشان شهرهاند. از طرفی هم میدانیم که هیچگاه ارتباط مارکسیستها با هایدگر خوب نبوده و یک تنفر دوجانبه میانشان حس میشد. حال چه شد شما که در آن دانشگاهها تحصیل کردید و قاعدتا نباید میانه خوبی با فلسفه هایدگر داشته باشید، نخستین ایرانی مترجم آثار هایدگر هستید؟
برای بیان دلایل این ترجمه نیاز به ذکر مقدمهای هستم. ببینید در ایران عدهای هایدگر را به عناوینی چون مهمترین و پیشرفتهترین فیلسوف جهان یا فیلسوف قرن آینده معرفی کردهاند و حتی گفتهاند که تا جهان باقی است، هایدگر هم باقی خواهد ماند. همانطور که گفتید من سالها در انگلستان و در دو دانشگاه معتبر این کشور یعنی منچستر و اسکس درس خواندم. به همین دلیل باید بگویم که در نظام آکادمیک فلسفه در انگلستان به هیچ عنوان اسمی از هایدگر در میان نیست و آثار او را نمیخوانند. ما در ایران هایدگر را به این شدت تقدیس کردیم اما در کشور فلسفهخیزی مانند انگلستان با تفکر او میانه خوبی ندارند. فقط آلمانیها و کمی هم فرانسویها هستند که به فلسفه هایدگر توجه نشان میدهند و این در صورتی است که از مرگ هایدگر سالهای چندانی نگذشته است. بنابراین بیتوجهی به فلسفه هایدگر برای ایرانیها که بسیاری او را میپرستند شاید باورکردنی نباشد.
این بیتوجهی دلایلی دارد. تا جایی که من در پیرامون زندگی هایدگر مطالعه کردم، این شائبه وجود دارد که او برخی از نطقهای هیتلر را نوشت. حتی اگر در نگارش این نطقها شک وجود داشته باشد، اما در اینکه هایدگر از حکومت فاشیستی هیتلر حمایت کرد و پست ریاست دانشگاه از طرف آنها به هایدگر داده شد هیچ شک و شبههای نیست و این طرفداری برای یک فیلسوف مشهور عجیب است. فراموش نکنیم که هایدگر پیش از هیتلر هم به عنوان یک فیلسوف مشهور بود. حال به اصل سوال شما بپردازیم. بله شما حق دارید متعجب باشید برای منی که در سنت تفکر مارکسیستی درس خواندهام، به ترجمه آثار هایدگر بپردازم. نخستین کتابی که از هایدگر به زبان فارسی منتشر شده ترجمه من بود از کتاب what is Philosophy.
انگیزه شما از ترجمه آثار هایدگر در ایران چه بود؟
پیش از اینکه من این کتاب را ترجمه کنم هیچکس در ایران بهجز سیداحمد فردید حتی یک خط نیز از هایدگر ترجمه نکرده و یا درباره او ننوشته بود. فردید هم صرفا در سالهای جوانیاش مقاله مختصری درباره هایدگر نوشته و از آن سال تا سال 67 صرفا درباره هایدگر حرف میزد و برداشتهای خود را مطرح میکرد و طرفدارانش نیز او را صاحب دکان هایدگر در ایران میدانستند و صلاحیت دیگران در صحبت از هایدگر را نفی میکردند. حتی فردید به عنوان پدر فلسفه ایران هم خوانده میشد. بنابراین هایدگر تا سالها صرفا لقلقه زبان ایرانیها بود و بسیاری با وجودی که هیچ کتابی از او نخوانده بودند، اما عاشقش بودند و درباره فلسفهاش صحبت میکردند. من به نظرم رسید این طیف چون چیزی از هایدگر نخواندهاند و صرفا تفسیر عرفانی فردید از او را شنیدهاند، عاشق او شدهاند و اگر کتابی از هایدگر ترجمه شود از این طرفداری دست برخواهند داشت. بنابراین what is Philosophy را ترجمه کردم.
کتاب را در کجا تهیه کردید؟
پیش از اینکه به ایران بیایم «what is Philosophy» را از یک کتابفروشی که در لندن کتابهای دسته دوم میفروخت، خریدم. در همان لندن نیز کتاب را خواندم و در عین اینکه آن را به خوبی درک کردم، اما ارتباطی با آن برقرار نکردم، چون مباحث کتاب در راستای علایق من نبود. با این اوصاف آن را به ایران آوردم و بعد نیز به همان دلیلی که گفتم آن را ترجمه کردم و صرفا برای یکبار چاپ آن را در اختیار نشر تندر گذاشتم.
استقبال از کتاب چگونه بود؟
کتاب پس از انتشار در عرض چند هفته نایاب شد. پس از آن نیز ناشر بارها به منزل من آمد و درخواست کرد که آن را تجدید چاپ کند، اما من به شدت با اینکار مخالفت کردم. به ناشر گفتم که این ترجمه برای من یک بازی بود و علاقه به ماندگاری نام خود بر این کتاب ندارم. همچنین با مطالب و نقدهایی که نشریات نوشتند متوجه شدم که منتقدان نیز به این کتاب اقبال نشان دادهاند. بسیاری از پژوهشگران از نسل بعد که امروزه به هایدگری بودن شهره هستند، با مطالعه این کتاب هایدگرین شدند، چرا که این ترجمه به عنوان کتاب درسی دوره دکتری فلسفه در دانشگاه تهران معرفی شد.
هنوز هم این ترجمه تجدید چاپ نشده است. دلایلتان برای این مخالفت چیست؟
دو برنامه برای تجدید چاپ داشتم که فعلا توانستم یکی از آنها را محقق کنم. برنامهای که محقق شده نوشتن مقدمه مفصلی در نقد هایدگر بر ترجمهام از کتاب «مارتین هایدگر» پل استراترن است. برنامه دیگرم باز نوشتن مقدمهای بر همین کتاب «فلسفه چیست؟» است تا در آن به نقد دستگاه فلسفی هایدگر و همچنین تفکرات احمد فردید بپردازم. اگر این مقدمه را بنویسم و به کتاب ملحق کنم قطعا برای تجدید انتشار آن برنامهریزی خواهم کرد. البته قطعا دیگر با نشر تندر نخواهد بود، چرا که فعالیت این نشر سالهاست متوقف شده است.
زبان ترجمه شما ساده و همه فهم است، در صورتی که هایدگر به سخت بودن گزارههای فلسفیاش شهره است؟ سخنرانیهای مرحوم فردید درباره هایدگر نیز معمولا همهفهم نیست. نظر مرحوم فردید درباره این ترجمه چه بود؟
یکی از شاگردان فردید در پژوهشگاهی که من عضو هیات علمی آن بودم، کار میکرد. همین شخص زمینه ارتباط من با فردید را برقرار کرد. مدتی پیش از انتشار کتاب فردید با من تماس گرفت. من به او گفتم که پیش از این تماس نیز در فکر آن بودم که ترجمه را به دست شما برسانم تا آن را مطالعه کرده و مقدمهای بر آن بنویسید و آن دسته از اصطلاحات مخصوص هایدگر را که من نمیدانم و شما به انتخاب معادلهای فارسی آن شهره هستید، یادآوری کنید تا به کار ببرم. فردید با این درخواست مخالفت کرد و با لحن بد و نامناسبی من را از انتشار کتاب برحذر داشت. در پاسخ گفتم که هرچند دکترای من در فلسفه محض نیست، اما این کتاب را خوب فهمیدهام و هیچ علاقهای هم به فلسفه هایدگر ندارم، اما چون هیچ کتابی از هایدگر منتشر نشده و با این اوصاف همه جا صحبت از اوست چه شما بخواهید چه نخواهید آن را منتشر میکنم.
آقای فردید تا زمان انتشار هر روز تقریبا به من زنگ میزد و مباحثه میکرد. من بارها درخواستم را تکرار کرده، اما او مخالفت میکرد. حتی پس از انتشار کتاب نیز به من گفت که با نقدهایش ترجمه من را بیآبرو خواهد کرد. با این اوصاف اما در نهایت شنیدم که گویا در خلوت و در حلقه نزدیکانش از سادگی زبان این ترجمه تمجید کرده بود.
نظر شما درباره هایدگری که از زبان مرحوم فردید به ایرانیان معرفی شد چیست؟
فردید ادعا میکرد که با هایدگر همسخن است، اما به نظرم هایدگر فردید با واقعیت هایدگر تفاوت چشمگیری دارد. فردید میخواست که فلسفه هایدگر را با عرفان اسلامی پیوند بزند؛ برای اینکار او باید ابتدا فلسفه هایدگر را خوب میفهمید و بعد چیزی از آن ترجمه میکرد و در نهایت به تلفیق آن با عرفان میپرداخت. به نظر من اگر چیزی از هایدگر میفهمید، حتما درباره آن کتاب مینوشت یا سعی در ترجمهاش میکرد.
شخصیت فردید نیز با هایدگر زمین تا آسمان تفاوت دارد. هایدگر هرچند که با فلسفهاش مخالفم اما صاحب یک دستگاه فلسفی دقیق است و کتابهای مهمی را هم در شرح منظومه فکری خود نوشت و سخنرانیهای مهمی هم داشت، اما فردید بهجز سه مقاله در دوران جوانی خود دیگر هیچ ننوشت و فکر منسجمی هم نداشت. متاسفانه چیزی که فردید طرح کرد یا با تعریف و تمجید احمقانه روبهرو شد و یا با نقد بنیانکن. خود او و طرفدارانش نیز اینگونه بودند، اگر حرفهای او به معنای علمی کلمه نقد میشد، شاید اکنون وضعیت هایدگرخوانی ایرانیان کمی تفاوت میکرد. متاسفانه در جامعه ما همیشه اینگونه بوده و ما اصلا نقد به معنای واقعی کلمه نداشتیم.
نظر شما