فرشیدراد، نویسنده کتاب «کشور هفتم» مطرح کرد
آیا روزگاری سرزمین قطب شمال اقیانوسی یخ زده بود یا قارهای بهشتگونه؟
فرشاد فرشیدراد، نویسنده کتاب «کشور هفتم» معتقد است: برای اولین بار در متون ایرانی این موضوع را کشف کردم که روزگاری در هزارههای بسیار دور، سرزمین قطب شمال اقیانوسی یخ زده نبوده بلکه قارهای بسیار آباد و بهشتگونه در مرکز همه تمدنهای جهان بود که جایگاه ویژهای داشته است.
در کتاب کشور هفتم از کتابهای نویسندگانی چون ویلیام وارن و تیلاک بسیار سخن گفتهاید. کمی از کتاب بهشت پیداشده ویلیام وارن و میهن قطبی در وداها و از تیلاک که مرجع اصلی شما در کتاب کشور هفتم بودهاند بگویید؟
باید بگویم، در ابتدای تحقیقاتم با افکار ویلیام وارن و تیلاک آشنا نبودم. پس از تدوین کتاب «جغرافیای کهن و سرزمینهای گمشده» به جغرافیای هفت کشوری و ایرانی پی بردم و برای اولین بار در متون ایرانی این موضوع را کشف کردم که روزگاری در هزارههای بسیار دور، هفت قاره زمین مشخص شده بوده و حتی سرزمین قطب شمال در آن روزگاران اقیانوسی یخ زده نبود بلکه قارهای بسیار آباد و بهشت گونه در مرکز همه تمدنهای جهان بود که جایگاه ویژهای داشته است. تا قبل از این بسیاری از ایرانشناسان و تاریخدانان که روی متون پهلوی کار میکردند چندان به این موضوع دست نیافته بودند و به راز متن بسیار مهمی در کتاب بندهشن و اعلاق النفیسه ابن رسته اصفهانی که بنا بر آن تعریف دقیقی از قارههای زمین با نمودار تابش آفتاب شده بود پی نبرده بودند.
پس از مطالعات بسیار به این نتیجه رسیدم که منظور متون کهن از جغرافیای هفت کشوری همان تقسیمات نصفالنهاری زمین است که کاملا با تقسیمات مداری و هفت اقلیمی (یونانی) و ربع مسکونی شناخته شده متفاوت است. در واقع همین موضوع باعث شد تحقیقاتم را در این زمینه بیشتر کنم و بعدها به منابع دیگری چون کتاب وارن و تیلاک برخوردم و خلاصهای از این دو کتاب را هم برای تکمیل نظریه خود ترجمه کردم که به نگارش کتاب «کشور هفتم» انجامید. منابعی که برای گردآوری این کتاب از آنها استفاده کردم علاوه بر کتابهای یاد شده در ابتدا بسیاری از متون کهن ایرانی بود. اسنادی که در این متون آمده است گویای برخی اطلاعات تاریخی است که تاکنون فردی در ایران آن را در مطالعاتش بازگو نکرده یا توجه کافی به آن نشده است.
در این پژوهشها برای نخستین بار از نقشههای کهن نیز استفاده کردم و نقشههایی که نشاندهنده وجود سرزمین نیلوفرگون و به شکل چلیپا در قطب شمال است را درکتاب «کشور هفتم» منتشر کردم. شاید این نقشهها با بسیاری از باورهای تاریخی که تاکنون نگارش یافته است، مغایر باشد. اما مسلما دریچههای نوینی را به روی تاریخ مبهم هزارههای دور میگشاید. ترسیم این نقشهها بر مبنای جغرافیای هفت کشوری به ما نشان میدهد که روزگاری همه گیتی از آمریکا تا چین و از قطب شمال تا قطب جنوب با هم در ارتباط بودهاند و برخلاف تصور امروز، بشر کهن با جغرافیای زمین نا آشنا نبوده و چه بسا صاحب دانشهای بسیار پیشرفتهای بوده است.
بعدها این نقشههای اسرارآمیز به طریقی که معلوم نیست اساس کار اروپاییان شد و از روی آن نقشههای جهاننما ترسیم شد که حتی به کشف آمریکا انجامید. اما امروز اصل نقشههای ایرانی جز یکی که از سرنوشت آن هم اطلاع نداریم در دست نیست که نشان میدهد احتمالا نقشهکشان اروپایی اصل نقشهها را بعد از ترسیم از بین بردهاند! از دیگر سو شباهتهای آثار و نقوش باستانی، اسطورهها، باورها، مراسم مذهبی، لباس و بسیاری دیگر ما را بر این باور مطمئنتر میکند که روزگاری تمدنهای جهان به هم پیوسته بوده است.
بر مبنای این پژوهشها به طرح و دیاگرامی رسیدم که ثابت میکند ایرانیان به هفت کشور گیتی احاطه داشتهاند و نیز بر پایه متون کهن، قطب شمال زادگاه آنان بوده و طبق اوستا اینجا کشور هفتم یا همان ایرانویج کهن بوده است اما ظاهرا بعدها انسانهای نخستین با تغییرات آب و هوا به عرضهای جغرافیایی پایینتر مهاجرت کردند و در قارههای دیگر پراکنده شدند سپس تمدنهای بشری را شکل یا تکامل دادند. تیلاک و ویلیام وارن نیز در کتابهای «میهن قطبی در وداها» و «بهشت پیدا شده» به همین موضوع اشاره مستقیم داشتند اما از نقشهها و دیاگرام هفت کشوری در متون کهن ایرانی بی اطلاع بودند و در حقیقت نتوانسته بودند موضوع را در عصر خود اثبات کنند از اینرو پژوهش آنان خاموش ماند اما بهخوبی مشاهدات زمینشناسی، دیرینشناسی، ستارهشناسی و تطبیق اسطورهای را در کتابهای خود پیش برده بودند.
در کتاب «کشور هفتم» در جایی آمده است که «روزگاری سرزمین قطب شمال اقیانوسی یخزده نبوده است» تا چه حد زمینشناسان و اقلیمشناسان دیرینه به این موضوع اعتقاد دارند و از نظر علمی ثابت شده است؟
پس از انتشار کتاب «جعرافیای کهن» و «کشور هفتم» بیش از 200 جلد آن را به استادان دانشگاهی و علمی مربوط هدیه کردم و سمیناری هم در دانشگاه اصفهان برگزار کردیم و با بیشتر این افراد جلسه نقد و بررسی برگزار شد. تا کنون مطلبی در بنیان علمی این نظریه از سوی استادان دانشگاهی در این حوزهها که مشتمل بر رد موضوع مطرح شده باشد، دریافت نکردم. اما در مورد سوال به کوتاهی عرض کنم که کره زمین همواره شرایط ثابتی ندارد و دورههای گرمایشی و سرمایشی هر از چند هزار سال وجود دارد که در کتاب به گستردگی گفته آمده اما اشاره لازم اینکه موضوع گرمایش قاره کهن قطبی تنها مربوط به تابش خورشید و دورههای فلکی یا زمینشناسی نبوده و احتمالا روزگاری انرژیهای زمین گرمایی چون جریان آبهای گرم در این مکان وجود داشته که حیات را تداوم میبخشیده مانند اینکه امروز هم در ایسلند این آبهای گرم منابع انرژی هستند.
به جز منابع مربوط به جغرافیای کهن، به چه منابع و مراجع علمی در کتاب «کشور هفتم» مراجعه کردید و اقلیمشناسی این منابع در مورد زادگاه ایرانیان باستان در قطب شمال چه بوده است؟
فرشیدراد: به جز دو کتاب تیلاک و ویلیام وارن در قرن 19 تا کنون پژوهش جدی از سوی تاریخنگاران بر مبنای وجود قاره کهن قطب شمال، انجام نشده و هنوز به طور آکادمیک و دانشگاهی به این مسئله دقت و توجه کافی نشده البته شاید کسی هم احتمال وجود تمدنهایی را در این نواحی نمیداده است اما همانطور که پیشتر هم اشاره کردم اقلیم قطبی همیشه سرد و یخزده نبوده حداقل هنگامی که کره زمین به تدریج سرد میشود طبیعتا اولین مکانهایی که زودتر سرد میشوند و مناسب سکونت و زندگی میشود مناطق قطب شمال یا جنوب بوده است و همین برای رشد نخستین گیاهان و بالطبع جانوران در این مناطق کافی بوده است. البته کم کم عوامل دیگری مانند جریانهای آبهای گرم یا انباشت گازهای گلخانهای باعث گرم شدن بیشتر این مناطق هم شده همانطور که امروز این عوامل در گرمایش کره زمین تاثیر دارند.
منوچهر پیشوا: امروز بیشتر انرژی که در ایسلند استفاده میکنند از آبها و چشمههای گرم است که احتمالا همین منابع همانطور که گفته شد پیش از آن حادثه بزرگ در هزاران سال پیش و نابودی قاره، یکی از عوامل گرمایش این مناطق بوده اما طبق متون بعد از تازش اهریمن این سرزمین به سردی گرایید. اکنون بقایای یافت شده جانوران بزرگ چون ماموتها و درختان عظیم که تا 10 هزار سال پیش هم میزیستند خود بهخوبی نشاندهنده تغییر اقلیم این نواحی است. به باور برخی، ایرانویچ در منطقه قزاقستان و تاجیکستان کنونی یا نواحی دیگر بوده است اما با بررسی و مطالعه این کتاب به این نتیجه میرسیم که این مکانها را شاید ایرانویچ دوم باید نامید.
زمانی انسانها در قطب شمال برمبنای جریانهای گرم دریایی و انرژی زمین گرمایی سکونت داشتند در کتاب «کشور هفتم» ایرانویچ یا خونیرس همان آتلانتیس است. خاستگاه این تمدن مرکز بالایی جهان یا قطب شمال است که دارای یک تمدن واحد بودند. با تغییر اقلیم آن منطقه و ورود به دوره سرد این سرزمین به دلایل ناشناختهای نابود شده و به زیر آب رفته است؛ مردم آن سرزمین شروع به مهاجرت به سمت جنوب کردند و در مکانهای گوناگون قارهها تمدنهایی را تشکیل دادند و وقتی مشابهتهایی بین آیینها، باورها و سرودها بین تمدنهای مختلف بشری یافتیم بیشتر به این موضوع صحه گذاشتیم و این شباهتها نشاندهنده ارتباط هفت کشور با یکدیگر است.
در واقع وقتی انسانها از قطب شمال به عرضهای پایینتر مهاجرت کردند در قارهها پراکنده شدند. بنابراین علت اصلی تفاوتها در تمدن و فرهنگ شرایط آب و هوایی، جیرههای غذایی و عوامل محیطی بسیاری باعث به وجود آمدن این تفاوت میان تمدنهای بشری شد. لذا با این وجود اسنادی وجود دارد که تشابهات و اشتراکات آیینی بسیاری میان آنان را میتوان تبیین کرد.
جناب فرشیدراد در این کتاب به مطالب تاریخی نیز پرداختهاید؟
در ادامه این پژوهشها و در کتاب سوم به گاهشماری پرداختهام و مبنای زمانسنجی که بشر به آن دست یافت بررسی شده است. این کتاب به جشنها و مراسم آیینی و مذهبی که تمدنهای مختلف بشری آنها را برپا میکردند پرداخته است. در گاهشماریهای ملل هم به تشابهاتی برمیخوریم که نشاندهنده یک اصالت واحد میان انسانهاست و در کتاب آینده به این موضوع اشاره کامل خواهد شد.
آیا قرار است کتابهای «جغرافیای کهن و سرزمینهای گمشده» و «کشور هفتم» به زبانهای خارجی ترجمه شود؟
چند فصل اول آن ترجمه شده اما به صورت کامل ترجمه نشده است البته بخش کوچک و کوتاهی از کتاب و نظریه نوین من (تعریف قارهای بر مبنای دیاگرام خورشیدی در متون کهن ایرانی) به زبان انگلیسی در فصل پایانی کتاب کشور هفتم آورده شده تا خوانندگان غیر ایرانی هم از آن بهره ببرند اما هنوز ترجمه کاملی انجام نشده است. از نظر من فصول مهم دو کتاب «جغرافیای کهن و سرزمینهای گمشده» و «کشور هفتم» باید انتخاب شود که مربوط به جغرافیای کهن و بررسی تاریخ تمدن بشری است که آن برای ترجمه مناسبتر است. امیدوارم انتشار این کتابها به زبانهای دیگر بتواند نگرشهای سیاسی و فرهنگی روز را تغییر دهد و جهانیان بدانند که تمدنهای کهن چون ایران سهم مهمی در پیشرفت دانش داشتهاند و امروز ما مدیون گذشتگان هستیم. البته قابل ذکر است یک نشریه ایتالیایی بنام A.S.P.I.S برخی پژوهشهای این کتاب را به زبان ایتالیایی و با عنوان «ایرانیان کهن از قاره آمریکا و قطب شمال آگاهی داشتند» را منتشر کرده است.
نظر شما