انتشارات روایت فتح در کتابی با عنوان «به همین سادگی» حکایت آشنایی و ازدواج سی و سه تن از شهدای شاخص هشت سال دفاع مقدس را منتشر کرد.
طی هشت سال جنگ تحمیلی و دفاع از وطن خیلیها خوش درخشیدند و تا آنجا که توانی در بدن و نفسی در جان داشتند مرد و مردانه وارد معرکه شدند. گاهی نفس انسان این دم و بازدم نیست. نفس انسان گاه یک نفر میشود که تو عاشقانه دوستش داری و بدون او حتی هوای پاک هم برایت پر از اندوه و غم میشود. آنهایی که در معرکه هشتساله خوش درخشیدند همنفسهایی داشتند. همنفسهایی که صمیمانه دوستشان داشتند و از دوریشان تب میکردند، اما آنها زینت دنیوی مردان حقجو نشدند. مردان حق دل بریدند و دل کندند و خود آسمانی شدند و نیمههای ماهشان را گذاشتند و رفتند و اینها برای همیشه، نیمه پنهان ماه ماندند.
این کتاب نگاهی گذرا به زندگی بزرگمردان سرزمینمان دارد که چگونه با نیمه وجودشان آشنا شدند و فصل عاشقی زندگیشان چگونه شروع شد. روایتگر قصه عشق این بزرگواران همسفران زندگیشان هستند که خود یک طرف این رابطهاند و حکایت آشنایی تا ازدواجشان و عشقی که کمتر به آن اشاره شده را بازگو میکنند.
کتاب با وجود اینکه در حوزه دفاع مقدس، جنگ و شهادت است اما موضوع متفاوت آن که در آثار مشابه کمتر به آن پرداخته شده است، اثر را متمایز میکند و چون تا به حال کمتر از این زاویه به شهید نگاه شده است مخاطب را جذب میکند و چون روایت حقیقت است، باورپذیر است.
«به همین سادگی» در سی و سه بخش و روایت تنظیم شده است که هر بخش حکایت آشنایی تا ازدواج یک شهید است که از زبان همسر آن شهید روایت شده است. این کتاب با حکایت آشنایی «غاده جابر» همسر لبنانی شهید چمران با شهید چمران آغاز میشود و با خاطرات «ژیلا بدیهیان» همسر شهید ابراهیم همت، «فاطمه امیرانی» همسر شهید باکری، «صفیه مدرس» همسر شهید مهدی باکری، «منیژه ساغرچی» همسر شهید ناصر کاظمی، «معصومه سبکخیز» همسر شهید عبدالحسین برونسی، «فرشته ملکی» همسر شهید منوچهر مدق، «قدسیه بهرامی» همسر شهید محمد عبادیان، « حمیده پیاهور» همسر شهید منصور ستاری، «گیتی زندهنام» همسر شهید حسن آبشناسان، «مریم کاظمزاده» همسر شهید اصغر وصالی و ... ادامه پیدا میکند و در سی و سومین روایت پایان مییابد.
در پشت جلد کتاب و از زبان غاده جابر همسر لبنانی شهید چمران میخوانیم: «مصطفی را برای اولین بار در این موسسه دیده بودم. به اصرار امام موسی صدر به دیدار مصطفی رفتم. خیال میکردم کسی که نامش و فکرش با جنگ گره خورده حتما انسان خشنی است. من نام مصطفی را از دوست و غریبه، همیشه همراه با جنگ شنیده بودم. وقتی برای اولین مرتبه مصطفی را دیدم، همه تصورات ذهنیام را پاک کردم.
بعد از آشنایی با هم به شهرها و روستاها میرفتیم. در یکی از همین سفرهای بین شهری مصطفی یک روسری قرمز با گلهای سفید به من داد. من آن زمان حجاب نداشتم. گفت «بچهها دوست ندارند شما را اینگونه ببینند. با این هدیه، شما زیباتر میشوید.» در روزهای نزدیک به انقلاب ایران، سال 56، داستان زندگی ما شروع شد.»
کتاب «به همین سادگی» به قلم کبری خدابخشی دهقی در 112 صفحه با قیمت 7000 تومان توسط انتشارات روایت فتح منتشر شده است.
نظر شما