ویژگی ذاتی یک اقتصاد جهانی سرمایهدارانه، تولید برای فروش در بازاری است که هدف نهایی آن بیشینهسازی سود است. اقتصاددانان کلاسیک میکوشیدند نشان دهند که تولید برای بازارف وضع طبیعی انسان است. اما استدلال کتاب «نظام جهانی مدرن» این است که چنین شیوه تولیدی تنها یکی از چندین شیوه تولید ممکن است.
تنها با پیدایش اقتصاد جهانی مدرن در اروپای سده شانزدهم بود که ما توسعه کامل و برتری تجارت در بازار را به چشم دیدیم. این همان نظام تاریخی است که سرمایهداری خوانده میشود. سرمایهداری و اقتصاد جهانی دو روی یک سکهاند. علت دیگری نیست. ویژگی ذاتی یک اقتصاد جهانی سرمایهدارانه، تولید برای فروش در بازاری است که هدف نهایی آن بیشینهسازی سود است. اقتصاددانان کلاسیک میکوشیدند نشان دهند که تولید برای بازارف وضع طبیعی انسان است. استدلال این کتاب این است که چنین شیوه تولیدی تنها یکی از چندین شیوه تولید ممکن است.
در بخشی از مقدمه درباره این اثر میخوانیم: «نظام جهانی مدرن در سال 1974 منتشر شد. کتاب در واقع، در سالهای 1971 ـ 1972 نوشته شده بود. یافتن ناشری برای آن با مشکلات چندی همراه بود. کتاب درباره سده شانزدهم بود و به موضوع کمابیش ناشناختهای میپرداخت: یک اقتصاد جهانی که عمداً با یک خط پیوند نوشته میشد. کتابی پرحجم بود و پانوشتهای مستقل بسیاری داشت. هنگامی که منتشر شد، منتقدی با لحنی نه چندان دوستانه، گله داشت که پانوشتها از سر و روی صفحهها بالا میروند. سرانجام انتشارات آکادمیک، و چارلز تیلی، ویراستار مشاور دانشور آن، تصمیم گرفتند با قرار دادنش در مجموعه جدید علوم اجتماعی خود، فرصتی را بدان اختصاص دهند.
زمانی که کتاب منتشر شد، پذیرش آن، همه، از جمله و بهویژه ناشر و نویسنده را به شگفت آورد. نقدهای مطلوبی در نیویورک تایمز ساندی بوک ریویو (در صفحه نخست) و نیویورک یویو آو بوکس نوشته شد. در سال 1975 جایزه انجمن جامعهشناسی آمریکا را برای بهترین اثر پژوهشی دریافت کرد. این جایزه در آن زمان جایزه سوروکین نامیده میشد. جایزه چنان نامتنتطره بود که در زمان اعلام آن در جلسه حضور نداشتم. کتاب بهسرعت به زبانهای بسیاری ترجمه شد. به فروش خوبی که درخور یک تکنگاری پژوهش است نیز دست یافت.
با این همه، بلافاصله کتابی سخت بحثبرانگیز از آب درآمد. ستایشهای شگفتآوری نسبت به کتاب ابراز شد، اما در معرض نکوهشهای شدیدی نیز بوده، و اینها از اردوگاههای گوناگون بسیاری برمیخاست.
در آن زمان میاندیشیدم که مباحثهام در درجه اول با جامعهشناسان وبری است ـ نه خود ماکس وبر، بلکه با استفادهای که در دوره پس از 1945 از مقولات او در جامعهشناسی ایالات متحده (و تا حدی، جامعهشناسی جهان) میشد. کتاب وبر درباره اخلاق پروتستان، بهطرزی بسیار گسترده، اینگونه تفسیر میشد که منظور آن این است که وجود گونههای معینی از ارزشها شرط لازم آن چیزی است که در دوره پس از 1945، اغلب مدرنگری یا توسعه (ی اقتصادی) نامیده میشد. رویه پژوهشی معمول در آن زمان، بررسی کشور به کشورِ وجود یا بهوجود آمدن چنین ارزشهایی بود. در پی آن، نوعی نظم سلسلهمراتبی گاهنگاشتی از سیر پیشرفت پدید آمد. کدام کشور در رده نخست قرار دارد؟ کشور بعدی کدام است؟ پس از آن کدام کشور است؟ و پرسش منطقی بعدی این بود که یک کشور اکنون باید چه کند تا به رده بالاتر برود؟
من در طلب بهچالشکشیدن این روایت از چندین جهت برخاستم. نخست از همه، بر آن پای میفشردم که این فرایند را نمیتوان کشور به کشور بررسی کرد، بلکه آن را تنها میتوان در مقوله بزرگتری بررسی کرد که یک نظام جهانی (واژه جهانی هممعنا با جهانگیر نیست) مینامیدمش ـ یک نظام جهانی، آنچنان که برودل تعبیر میکرد.
دوم اینکه، حکم کردم که ارزشهای مورد بحث به دنبالِ دگرگونیهای اقتصادیای که در حال وقوع هستند میآیند، نه آنکه پیش از آنها باشند. حکم کردم که تنها با قراردادن دولتهای مختلف در رابطهشان با یکدیگر است که میتوانیم بفهمیم چرا برخی کشورها از نظر کارایی تولید و انباشتِ ثروت پیشتاز هستند
و سوم اینکه، هم ستیزه اصلی وبریهای پس از 1945، هم ستیزه مدرن در برابر سنتی را رد میکردم. در عوض، با این استدلالِ دستخوشِ تحولِ اعضای به اصطلاح مکتب وابستگی همچون سمیر امین و آندره گوندر فرانک وجه اشتراک داشتم که امر «سنتی» همان اندازه متأخر است که «مدرن»، و این دو با همدیگر پدید آمدهاند، به گونهای کمه میتوانیم، به تعبیر مشهور فرانک، از «توسعه توسعهنیافتگی» سخن برانیم.»
کتاب «نظام جهانی مدرن» با عنوان فرعی کشاورزی سرمایهدارانه و خاستگاههای اقتصاد جهانی اروپا در سده شانزدهم نوشته ایمانوئل والرشتاین به ترجمه سناءالدین سراجی جهرمی با شمارگان هزار نسخه در 876 صفحه به بهای 45 هزار تومان توسط انتشارات پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات روانه بازار نشر شده است.
نظر شما