«زنان کوچک» نوشته لوئیزا می آلکوت با ترجمه شایسته ابراهیمی در انتشارت گاج چاپ شد.
داستان «زنان کوچک» روایت زندگی چهار خواهر است. آنها در یک خانواده پولدار بزرگ شدند، اما متاثر از جنگ بیپول میشوند و پدرشان به جبهه جنگ میرود و ناچار برای مدتی مجبور میشوند خانه عمهشان بروند و اتفاقهایی برایشان رخ میدهد...
تکهای از روایت «زنان کوچک» به این شرح است: جو روی قالیچه دراز کشید و گفت: «کریسمس بدون هدیه که کریسمس نیست!» مگی با خجالت به لباس های کهنهاش نگاه کرد و گفت: «خیلی بد است که آدم فقیر باشد.» آمی آهی کشید و گفت: «انصاف نیست بعضی از دخترها چیزهای قشنگ زیادی داشته باشند و دخترهای دیگر هیچ چیز نداشته باشند.» بتی که ساکت در گوشهی اتاق نشسته بود، گفت: «در عوض ما پدر و مادر و همدیگر را داریم.» هرچهار دختری که کنار آتش نشسته بودند با شنیدن این حرف امیدبخش بتی، خوشحال شدند، اما باز جو غمگینشان کرد: «ولی ما که پدر نداریم؛ ممکن است تا مدتها هم نداشته باشیم!»
زندگی آلکوت از جهات بسیاری مشابه زندگی جوزفین در رمان «زنان کوچک» است. او از شانزده سالگی می نوشت و کار میکرد. رمان «زنان کوچک» به نوعی زندگی خود نویسنده هست. او هرگز ازدواج نکرده و وقتی دریافت میتواند از راه نویسندگی امرار معاش کند تا آخر عمر این حرفه را برگزید.
لوئیزا می آلکوت سال 1832، در ژرمنتاون به دنیا آمد. پدرش آموزگار بود و در امور خیریه نیز فعالیت میکرد. سه خواهر داشت که از حضور آنها در رمان زنان کوچک هم بهره برد. اولین کتابش مجموعهای از داستانهای پریان بود. آلکوت در زمان جنگ داخلی آمریکا در بیمارستانی پرستار بود و بعدها نامههایی را که برای خانوادهاش در آن دوران نوشته بود به صورت کتابی منتشر کرد. او مدتی هم سردبیر مجلهای مخصوص کودکان بود. او در سال 1888 در بوستون آمریکا درگذشت.
کتابهای «همسران خوب»، «مردان کوچک» و «پسران جو» از دیگر آثار این نویسنده هستند.
نظر شما