به مناسبت 29 اسفندماه، سالروز ملی شدن صنعت نفت
خوشچهره: مساله نفت در دعوای طرفداران مصدق و کاشانی گم شده است
محمد خوشچهره، اقتصاددان و نماینده سابق مجلس شورای اسلامی درباره رویکرد دکتر مصدق در ملی شدن نفت گفت: تسلط بر مسائل داخلی و نفوذی که برخی جریانها وجود داشت، از سوی دکتر مصدق به درستی درک نشده بود. در حالی که ما در تحلیلها مرتب میگوییم اختلافات رهبران سیاسی و مذهبی، عامل شکست خوردن دولت ملی بود، اما اینطور نیست.
وی افزود: بعد بررسی آثار مختلف مبتنی بر اسناد، از منظر ارزیابی و قضاوت در رابطه با رویکرد مصدق درباره ملی شدن صنعت نفت به حوزه تصمیمگیری میرویم که مقوله مهمی در مدیریت استراتژیک یا سیاستگذاری است و یا فراتر از آن تصمیمگیریهای منافع ملی در حوره بینالملل است که به واسطه آن میتوانیم دریابیم تصمیمات زمامداران و مسئولان تا چه اندازه در راستای مصالح، منافع ملی و درک صریح آن بوده است؟ خود این درک به پیششرط فهم صحیحی از محیط ملی، فراملی، تاملات مناسب و هدفهای برجسته در منافع ملی یا مسائل ملی برمیگردد که ممکن است زمان طرح آن نباشد، یا باید در نوع ادبیات آن دقت کرد و یا در حوزه منافع، امنیت ملی، رفاه و اقتصاد ملی یا در رابطه با آرمانها و ارزشها مطرح شود به عبارتی سه حوزه است که در منافع ملی مدنظر قرار میگیرد، باید دید کدام از آنها اولویت دارد.
نماینده سابق مجلس شورای اسلامی ادامه داد: در بسیاری از کشورها، زمانی که کشوری درگیر جنگ میشود، اولویت با منافع ملی و امنیت ملی است و اصل آن دفاع از امنیت ملی است، بنابراین در جنگ همه امکانات در خدمت امنیت، حفظ سرحدات، تمامیت ارضی و استقلال رژیم است برای تمام کشورهایی از جمله کره شمالی، رژیم اشغالگر قدس و غیره که بحث امنیت برای آنها مهم است اولویت تصمیمگیری با امنیت است اما در کشوری مانند سوئیس اولویت تصمیمگیری با رفاه و اقتصاد است و دغدغه امنیت ندارند.
خوشچهره اظهار کرد: مثلا برای آمریکا در دوران جنگ سرد مقابله با کمونیسم یک شعار ارزشی بود و شعار ابداعی ترویج دموکراسی و دفاع از حقوق بشر مطرح شد و به اعتبار این ارزش، تصمیمات سیاسی، اقتصادی و بسیاری چیزهای دیگر را توجیه میکرد و به عنوان نمونه لشکرکشی به ویتنام، خلیجفارس، عراق و افغانستان برای افکار عمومی تحت عنوان دفاع از منافع ملی مطرح میشود.
وی افزود: بنابراین این خط کشی قابل قضاوت است و اگر بخواهیم به رویکرد تصمیماتی که زندهیاد مصدق در رابطه با ملی شدن صنعت نفت داشت، بپردازیم، باید یک رویکرد قابل استناد باشد و بعد تشخیص اولویتهای آن موقع فوقالعاده اهمیت دارد اینکه بدانیم در دوره موردنظر چه چیزی اولویت داشته است؟ از اینرو برای قضاوت درباره تصمیم مصدق در رابطه با ملی شدن نفت، باید بگویم تصور میکنم در حال حاضر استباطهای شخصی افراد مطرح میشود، در حالی که باید مستندات تاریخی قابل دفاعی باشد تا با رجوع به آن بتوانیم بگوییم ملی شدن صنعت نفت در آن زمان اولویت داشته یا خیر.
این اقتصاددان ادامه داد: ضمن اینکه باید به این نکته برسیم تصمیم مصدق در آن زمان تصمیم درستی بوده یا خیر، پس از آن اولویتش را بررسی کنیم. زیرا قضاوت نسبت به پدیدهها و رویدادهای تاریخی معمولا دامنه وسیعی دارد که برخی میگویند از کفر تا ایمان، تائید یا نفی مطلق آن، مطالبی نوشته میشود. یکی از مشکلات مطالب اظهارنظرها درباره رویکرد مصدق این است که افراد در محیط با ملاحظات ریزمحیطی آشنا نیستند و استنباطهایی مبتنی بر اطلاعاتی که داشتند، بیان میکنند.
خوشچهره عنوان کرد: به هر حال اگر بخواهم به قضاوت وارد نشوم اما عناصر یک وضعیت تاریخی را کنار هم بگذارم، باید بگویم جریانی پس از جریان جنگ جهانی دوم با شروع زوال، قدرت و اقتدار انگلیس روی میدهد و بعد از آن سمبل شیرها به صورت مجروح و باندپیچی شده در عرصههای جهانی مطرح میشود. انگلیسی که آفتاب در مستعمراتش غروب نمیکرد، یکدفعه دچار کاهش قدرت شد. این زوال قدرت در حالی بود که بریتانیا خلیجفارس و خاورمیانه را قلمرو پادشاهی خود میدانست. با کاهش قدرت بریتانیا، آمریکا به مرور جای آن را گرفت.
وی افزود: حال باید دید در زمانی که ایران تصمیم گرفت که برای ملی شدن نفت اقدام کند چه چیزی مدنظر بود و براساس چه اولویتی این تصمیم گرفته شد؟ براساس آن چه آیندهپژوهی نامیده میشود و مبنای آن بررسی وضعیت موجود و رویکرد گذشته است و طبق آن برآورد آینده صورت میگیرد. در آیندهپژوهی تکنیک غالب به آینده رسیدن به این شکل است که چیزی دیگری به آن اضافه میکند و آن رویدادهایی است که در کنار این روند ایجاد میشود و آن را دگرگون میکند.
این استاد دانشگاه ادامه داد: آمریکا بر مبنای آیندهپژوهی از 1943 توانسته بود رویدادها را تشخیص دهد و در جنگ جهانی دوم که سال 1945 تمام شد، آمریکا، شکست قطعی آلمان نازی را در سال 1943 پیشبینی کرده بود، این پیشبینی در زمانی اتفاق افتاد که آلمان مسلط بر اروپا بود و در آفریقا، شرق شوروی و در دیگر نقاط در حال جنگ بود. علت این پیشبینی نیز تکنولوژی بود که آلمان داشت، تکنولوژی که قبلا برتری داشت و با ورود آمریکا این اولویت و برتری در زیردریایی، هواپیما و غیره از دست رفت. ضمن اینکه گستردگی جبهه که آلمان در آن میجنگید، به مرور باعث فرسایش نیروها شد و حوادث را به گونهای پیش برد که آمریکا طراحی آینده بعد از جنگ را بکند.
خوشچهره اظهار کرد: در اوج جنگ، آمریکا آمد و سازمان ملل را طراحی و مقر آن را در نیویورک قرار داد و بعد ساختار آن را تحت عنوان شورای امنیت و وتو طوری شکل داد که بتواند مقدرات روابط و تاملات جهانی را خودش مدیریت کند و حرف اول را بزند. پس در آینده پژوهی، آیندهنگاری هم میآید، یعنی آینده را در راستای منافع خود دیدن.
وی افزود: تصور میکنم اگر به این آیندهنگاری با این ادبیات دقت کنیم، متوجه میشویم بسیاری به این نتیجه رسیدند که انگلیس دیگر قدرت برتر نیست. بعضی دیگر، به دنبال این نگاه بودند که اگر بتوان با آمریکا تاملات خوبی برقرار کرد و انگلیس را سریع دور زد، نخستین حرکتها را برداشتند، به نظرم اگر با این فرضیه جلو برویم، ایران جزء کشورهای پیشگام نه گفتن به انگلیس بود. حال آیا در این کار شتاب کردند؟ این درستی غلط بودن تصمیم از نوع واکنشهای انگلیس مشخص میشود که تهدید نظامی و ... را در برداشت.
نماینده سابق مجلس شورای اسلامی ادامه داد: در حالی که فضای جهان در جنگ سرد فرو رفته بود، ماجرای نفت روی داد، اگرچه دیوان لاهه (که در حال تکمیل شدن بود،) در دعوای بین انگلیس و ایران، به نفع ایران رای داد، اما در عمل چیز دیگری در پیش بود. با وجودی که قدرت انگلیس ترک برداشته بود، اما ریشههای قدرت را هنوز داشت و بعدا نیز تلاش کرد که خودش را بازسازی کند. بنابراین تصور میکنم ملی شدن نفت، محصول یک نوع برآورد ناکافی و ناصحیح بود، به طوری که در همین راستا، وضعیت آیندهپژوهی در دنیای سلطه انگلیس و آمریکا انرژی، نفت و خاورمیانه برجستگی خودش را با بازتعریف نظم نوین داشت.
خوش چهره افزود: بنابراین انگلیسیها به راحتی راضی نمیشدند که یک اتفاقی در خلیجفارسی که صادرات اصلی نفت در جهان را به عهده داشت، مانند پدیده ملی شدن بخواهد ترویج پیدا کند. ملی شدن یعنی استقلال که پدیده مهمی بود، اگرچه بسیاری از کشورها در ظاهر مانند هند، الجزیره و ... مستقل شدند، اما ایران فراتر از استقلالی که در سیاست میگویند، مقولهای مانند نفت، انرژی، ژئوپلتیک بودن، ژئواستراتژیک، ژئواکونومیک بودن به ویژه در خاورمیانه داشت. قطعا پدیده ملی شدن نفت در ایران با واکنشهایی مانند همگرایی انگلیس و آمریکا مواجه میشد.
وی ادامه داد: بنابراین انگلیس حتی حاضر شد که آمریکا در مقدرات ایران داخل شود و آن را مدیریت کند اما نه به بهای اینکه رهبران ملی ایران بتوانند مفهومی از استقلال و به ویژه تسلط بر نفت را پیدا کنند، نفتی که برای آنها یک نقطه استراتژیک برای برنامهریزی آینده جهان بود و اکنون نیز میبینیم که آمریکا وقیحانه به خلیجفارس و عراق میآید که نشان میدهد چه قدر این قصد از قبل درست بوده است.
این استاد دانشگاه بیان کرد: فکر میکنم ایده ملی شدن نفت با نوعی سادهانگاری، نگاه خوشبیانه و برآوردهای ناکافی (به عنوان یک پیش فرض تحلیل) در دیدگاههای مصدق بود که میتوان را مدنظر قرار داد. اما به طور مطلق نمیتوان اظهارنظر کرد، زیرا مصدق هم به نوعی مسائل داخلی را ساده تصور کرده بود، به عبارتی تسلط بر مسائل داخلی و نفوذی که برخی جریانها وجود داشت، به درستی درک نشده بود. در حالی که ما در تحلیلها مرتب میگوییم اختلافات رهبران سیاسی و مذهبی، عامل شکست خوردن دولت ملی بود، اما اینطور نیست.
خوشچهره عنوان کرد: به نظر میرسد که اگر کنار گذاشتن مصدق با کودتا صورت نمیگرقت، ممکن بود از روشهای خشنتری استفاده کنند. به تعبیری سراغ روشهای عریانتر(نظامی) بروند، اگرچه عامل بازدارنده به ظاهر شوروی بود، اما شوروی نیز درگیر مسائل و مشکلات خاص خودش بود. بنابراین به بیان ساده باید گفت نداشتن جامعیت در تشخیص محیط و برآورد صحیح از روشهای طرف رقیب، شیطنتها و ابزارهایی که در دست داشت به نقطهای رسید که ماحصل آن در قالب کودتای 28 مرداد خودش را نشان داد.
وی درباره تاثیر ملی شدن کوتاه مدت نفت چه تاثیری در وضعیت ایران افزود: از نظر اقتصادی تاثیری نداشت. توجه کنید ملی شدن کوتاه مدت نفت در دولت ملی آغازگر مسائلی بود و اینجا با اداره کردن استخراج و فروش نفت مواجه هستیم.
این اقتصاددان با اشاره به برخی سیاستهای آمریکا در ایران گفت: سازمان برنامه و بودجه در ایران قبل از نخستوزیری مصدق در سال 1327 تشکیل شد. سازمان برنامه به دستور ترومن و با همراهی مشاوران آمریکایی در ایران تاسیس شد و در ایران پس از جنگ جهانی دوم، برنامههایی که جهتگیری آنها و اولویتشان را آمریکا طراحی میکرد، شکل میگیرد، یعنی در اقمار غرب قرار گرفتن ایران یکی از نشانههای آغازش، راهاندازی سازمان برنامه بود.
خوش چهره افزود: در این میان یک برنامه هفت ساله چیده شده و بنا بود که منابع آنرا بانک ترمیم و توسعه (بعدا بانک جهانی شد) تامین کند. اما زمانی که بحث ملی شدن نفت مطرح شد، به نوعی این ملی شدن و نوع جهتگیری دولت مصدق در تقابل با جهتگیری برنامه قبلی بود، برنامهای که مبنای آن پیاده کردن چند برنامه زیربنایی بود و این زیربناها (نیروگاه، سد، جاده و ...) در راستای منافع آمریکا طراحی شده، اما وقتی نفت ملی شد، آن تعهدات وام که آمریکا پشت آن بود، متوقف شد.
وی ادامه داد: به عبارتی اگرچه نفت نفروخته بودیم، اما قرار بود وامی نیز بگیریم. حال با ملی شدن، نفت را نخریدند و برای جبران کمبود بودجه، دولت مصدق به اوراق قرضه روی آورد که یک اقدام ملی بود و مقداری نیز همگرایی و مشارکت مردم را نشان داد. به هر حال این اتفاقات را وقتی به صورت یک مجموعه کنار هم بگذارید، میتوانید قضاوت کنید اما اگر جداگانه ببینید، نمیتوانید قضاوت درستی داشته باشد.
این استاد دانشگاه بیان کرد: کماکان براین نظر هستم که خیزی برداشته شده بود که یکی از پیامدهای آن نفی اقتدار انگلیس بود، اما در این نفی، آمریکا نیز شرکت داشت آمریکایی که میخواست جایگزین انگلیس شود؟ این مساله به یک تحلیل محتوایی بیشتری نیاز دارد اما با یک اقتصاد ملی مبتنی بر ظرفیتها و قابلیتها میتوانستید در کوتاهمدت و میانمدت برسید یا خیر؟ ابزارهای به درستی دیده نشده بود. به هر حال به نظرم ایده ملی شدن نفت ارزشمند بود اما اینکه ایده عملیاتی بود یا خیر؟
نظر شما