احمد پوری، نویسنده و مترجم مطرح کشورمان که رمان جدیدش با عنوان «پشت درخت توت» بعد از گذشته سه هفته به چاپ دوم رسیده، اظهار کرد: من قبل از اینکه مترجم باشم، نویسنده بودم و به خاطر دارم که از سن 17، 18 سالگی برای نشریات مختلف داستان کوتاه مینوشتم و بعد از آن رفته رفته وارد حوزه ترجمه شدم.
آقای پوری چاپ دوم کتاب «پشت درخت توت» را به شما تبریک میگویم؛ اگر امکانش هست کمی درباره این کتاب برای مخاطبان ایبنا صحبت کنید.
از لطف شما و خبرگزاری کتاب سپاسگزارم که توجه ویژه به حوزه کتاب و ادبیات دارد، اما در جواب خواسته شما باید بگویم که بهنظر من مطرح کردن موضوع و داستان کتاب باعث میشود که از لذت خواندن کتاب کاسته شود، به همین دلیل خیلی مختصر موضوع را توضیح میدهم. کتاب «پشت درخت توت» که دومین رمان من است درباره خانوادهای آذربایجانی در دهه 40 شمسی است که پدر خانواده از ترس ساواک ایران را ترک میکند و حالا زن خانواده که مسئولیت تربیت دو فرزند را نیز برعهده دارد با مشکلات زیادی روبهرو میشود و کتاب با بازیهای زمانی به این مشکلات میپردازد.
اهل ادبیات احمد پوری را بهعنوان مترجم میشناسند، چه شد که تصمیم به نوشتن گرفتید؟
شاید این حرف درست باشد اما من خودم را تنها مترجم نمیدانم، چراکه من قبل از اینکه مترجم باشم، نویسنده بودم و به خاطر دارم که از سن 17، 18 سالگی برای نشریات مختلف داستان کوتاه مینوشتم و بعد از آن رفتهرفته وارد حوزه ترجمه شدم و شاید به دلیل ترجمه شعر شاعران مطرح جهان در عرصه ترجمه بیشتر شناخته شدم. بهنظرم تالیف و ترجمه دو بخش جدا در ادبیات هستند و هیچکدام جای دیگری را تنگ نمیکنند و با چنین دیدگاهی شروع به نوشتن کردم.
از اینکه کتابهای تالیفی مانند آثار ترجمه مورد استقبال قرار نگیرد، نترسیدید؟
نه نترسیدم، چراکه دلیلی برای اینکار وجود نداشت. براساس دیدگاه من انسان نباید برای انجام کارهایی که انجام میدهد توقع داشته باشد و من نیز در آن زمان نیاز دیدم که بنویسم و باور کنید که انتظار نداشتم که مردم استقبال کنند و کتابهایم خوانده شود؛ من این دو رمان را برای دل خودم نوشتم، بنابراین دلیلی برای ترس از استقبال مخاطبان وجود نداشت. با همه این تفاسیر، زمانی که رمان نخستم منتشر شد، مورد استقبال جامعه قرار گرفت و در حال حاضر نیز آماده چاپ نهم است. رمان دومم نیز با عنوان «پشت درخت توت» در کمتر از سه هفته به چاپ دوم رسید و به اعتقاد مسئولان انتشارات نیماژ، استقبال بسیار خوبی از این اثر در نمایشگاههای کتاب استانی شده است.
انتظار چنین استقبالی را داشتید؟
تا حدودی بله، چراکه رمان پیچیدهای ننوشتم و کتاب، اثر خوشخوانی است و مخاطب به راحتی میتواند با آن ارتباط برقرار کند. این اثر دچار پیچیدگی برخی رمانهایی که این روزها منتشر میشوند، نشده است به همین دلیل میتوان انتظار داشت که کتاب مورد استقبال مخاطبان قرار گیرد.
بهنظر شما مخاطب ایرانی به دنبال چه کتابهایی است و چرا از رمانهای تالیفی مانند رمانهای ترجمه استقبال نمیشود؟
در ایران مردم از هر رمانی که خوشخوان باشد، استقبال میکنند. برای مثال از دوستی شنیدم که رمان «چراغها را من خاموش میکنم» اثر زویا پیرزاد چاپ سیاُم را رد کرده و این بیانگر آن است که مردم چنین رمانهایی را دوست دارند. رمانهای موفق در کنار پرداختن به مسائل اجتماعی و عاشقانه، فرم دلپذیری دارند و تظاهر به دشواری نمیکنند. برخی رمانها مانند «بوف کور» صادق هدایت ذات پیچیدهای دارند و مخاطبی که علاقه به اینگونه داستانها داشته باشد از مطالعه آن لذت میبرد، اما برخی دوستان به ظاهر روشنفکر، علاقه بسیار زیادی به پیچیدهسازی دارند و تلاش میکنند که اثر پیچیدهتر شود و در آخر که اثر موفق نمیشود و مردم از آن استقبال نمیکنند، در بوق و کرنا میکنند که این یک اثر خاص است و مردم عادی نمیتوانند با آن ارتباط برقرار کنند.
منظور شما این است که رمان در اصل ساده است اما نویسنده برای خاص شدن اثر آن را پیچیده میکند؟
بله دقیقا! عدهای فکر میکنند که هرچه داستان پیچیدهتر شود، کار شاخصتری است، اما من چنین دیدگاهی ندارم و معتقدم که این کار به اثر لطمه میزند. البته منظور من از سادهنویسی انتشار یک کار سطحی نیست، چراکه حفظ چهارچوبها و بیان نکات مفهومی در دل جملات ساده، هنر یک نویسنده حرفهای است؛ به همین دلیل من سعی میکنم تا ضمن حفظ ارزشهای هنری رمان، ساده بنویسم.
شما تفکیکی میان رمانها قائل هستید؟
بله. مخاطب ایرانی، سلیقه مختلفی دارد و یکی به رمانهای هنری و دیگری به رمانهای زرد علاقه دارد. در این بین شاید مخاطب رمانهای زرد بسیار بیشتر از رمانهای هنری باشد، اما رمانهای هنری نیز مخاطبان خودش را دارد و بیمخاطب نیست. بهنظرم در شرایط فعلی رمانهایی خوانده میشوند که حرف دل نویسنده باشند و به شکل مصنوعی نوشته نشدهاند. برای مثال به فروش کتابهای محمود دولتآبادی یا «سووشون» سیمین دانشور دقت کنید، بدون شک استقبال از این آثار بسیار خوب بوده و این در حالی است که این کتابها به شکل هنری نوشته شدهاند و به هیچوجه رمان عامیانه نیستند.
با توجه به اینکه خودتان سالها در حوزه ترجمه فعالیت کردهاید، آیا قصد ترجمه رمان «پشت درخت توت» را ندارید؟
اگر مترجم خوبی پیدا شود و قصد انجام چنین کاری را داشته باشد، به شدت از این اقدام استقبال میکنم، اما این کار را خودم انجام نمیدهم، چراکه به اعتقاد من ترجمه، جاده دوطرفه نیست تا من کتابهایم را به زبانهای دیگر ترجمه کنم. البته این حرف من نیست و یک اصل در زبانشناسی است؛ به همین دلی دوست دارم که این اصل را رعایت کنم.
در پایان اگر نکتهای باقیمانده، بفرمایید.
از مسئولان انتشارات نیماژ تشکر میکنم، چراکه برای چاپ و انتشار این کتاب زحمات بسیار زیادی کشیدهاند. همچنین امیدوارم که اثر جدیدم با استقبال خوبی روبهرو شود و این رمان بیشتر مورد توجه اهل کتاب قرار گیرد.
نظر شما