پنجشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۵ - ۱۱:۰۰
«مخلوقات یک روز» به کتابفروشی رسید/ داستان‌هایی از مواجهه یک روانشناس با بیمارانش

کتاب «مخلوقات یک روز» که به داستان‌هایی از مواجهه یک روانشناس با بیمارانش می‌پردازد از سوی نشر پندار تابان منتشر شد.

به گزارش خبرگزازی کتاب ایران(ایبنا) کتاب «مخلوقات یک روز» نوشته اروین د.یالوم با ترجمه حسین کاظمی یزدی از سوی انتشارات پندار تابان منتشر شد.
 
نگارنده در موخره کتاب با اشاره به ضرورت‌ها و بایسته‌هایی که پژوهشگران ملزم به رعایت آن‌ها هستند، می‌نویسد: «ما درمانگران باید بیاموزیم که وقتی بیمار را در سفر اکتشاف خودش همراهی می‌کنیم، به راحتی با راز و رمز زندگی کنیم. من برای آن دسته از افرادی می‌نویسم که علاقه‌ی زیادی به روان انسانی و رشد شخصی دارند، برای خوانندگان بسیاری که با بحران‌های نامحدود هویتی که در این داستان‌ها وجود دارند آشنا هستند و برای کسانی که به حضور در یک روان درمانی فکر می‌کنند و یا در میانه‌ی آن هستند. امیدوارم این حکایت‌ها آن‌ها را تشویق کند تا با دیو درونشان بجنگند.»
 
وی امیدوار است که درمانگران تازه‌کار چیزهای با ارزشی در این کتاب پیدا کنند و در معرفی کتاب «مخلوقات یک روز» می‌نویسد: «10 داستان این کتاب وسایلی آموزشی هستند که درس‌هایی مصور ارائه می‌دهند؛ درس‌هایی که در هیچ دانشگاهی یافت نمی‌شود. اکثر برنامه‌های آموزشی امروز (که اغلب تحت فشار هیئت‌های اعتبارگذاری و شرکت‌های بیمه هستند) درمان‌های مختصری با «اعتبار تجربی» هستند که شامل تکنیک‌های بسیار خاصی هستند که به مقولات تشخیصی مجزا مثل افسردگی، اختلال خوردن، ترس، بیماری دو قطبی، اعتیاد یا فوبیاهای خاص اشاره می‌کنند.

من نگرانم که این تأکیدی که اخیراً روی آموزش می‌شود، در نهایت به از دست دادن بینش کلی شخص ختم شود و رویکرد انسانی و کل‌گرای من نیز خیلی زود به طور کلی از بین برود. تحقیقات درباره‌ی روان‌درمانی مؤثر، همواره نشان می‌دهند که مهم‌ترین عاملی که به نتیجه منتهی می‌شود، رابطه‌ی درمانی، ترکیب و خلق است و برنامه‌های تحصیلی به ندرت روی ارزیابی این رابطه تمرکز می‌کنند.»
 
اروین د.یالوم در این کتاب می‌کوشد نشان دهد که تمرکز بر «این جا» و «اکنون» چطور می‌تواند سودمند باشد. و بارها به ارتباط خود با بیمارش اشاره می‌کند که چگونه با بیمار حالت رو در روی قرار گرفته است و در همان جلسه بارها از بیمار پرس‌وجو کرده است که آیا سؤالی از او دارد یا نه؟ وی در رؤیاهای بیمارش به دنبال نشانه‌های رابطه او با خود می‌گردد و همیشه به صداقت، شفافیت و پیوند یاری‌دهنده‌ی میان خودش و بیمار، اولویت داده است.
 
این کتاب شامل 10 داستان است که سطح آگاهی درمانگران را از موضوعات اگزیستانسیالیستی (وجودی) بالا ببرد. در این 10 داستان، بیمارانی تصویر شده‌اندکه از بیماری‌هایی رنج می‌برند و مقوله‌بندی سنتی را به مبارزه می‌طلبند. مردی جوان تلاش می‌کند تا با استفاده از سرزندگی جنسی وحشت مرگ را از خود دور کند؛ بیماری رو به مرگ در پی معنی است؛ پرستاری از دیگران پرستاری می‌کند، ولی نمی‌تواند به خودش تسلی دهد؛ فردی در آرزوی گذشته‌ای بهتر است و دیگری سعی می‌کند تا با ساختن تصویری از خودش در ذهن من، حس از داست دادن خودش را جبران کند.
 
در بخشی از داستان «به گذشته‌ای بهتر امیدوار نباش» می‌خوانیم: «می‌خوام این جلسه با آخرین جلسه‌ی مشاوره‌مون فرق داشته باشه. این دفعه یه سرویس کامل می‌خوام. تولد شصت‌سالگی‌م نزدیکه و می‌خوام زندگی‌مو تغییر بدن.»

این‌ها اولین حرف‌های سالی بود. زنی رُک و خوش‌تیپ که مستقیم در چشمانم نگاه می‌کرد تا نگاهم را از او برندارم. او داشت به جلسات درمانی‌ که شش سال پیش با هم داشتیم اشاره می‌کرد. یعنی وقتی چهار جلسه، و فقط چهار جلسه، درخواست کرد تا به او در کنار آمدن با غمی کمک کنم که مدت‌ها پس از مرگ پدرش ادامه داشت. هرچند سالی در آن زمان استفاده‌ی خوبی از درمان برده بود و رابطه‌ی پرآشوبش با پدر و مادرش را عمیقاً بررسی کرده بود، احساس کردم چیزهایی دیگر هم وجود دارد که نیازمند به توجه است؛ ولی او عزمش راجزم کرده بود که فقط چهار جلسه داشته باشد.

سالی ادامه داد: «نمی‌دونم چقدر منو یادت می‌یاد، ولی شغل من همیشه تکنسین فیزیک بوده و من می‌خوام تغییرش بدم. واقعیت اینه که هیچ وقت کارمو دوست نداشتم. علاقه‌ی اصلی من نویسندگیه، می‌خوام نویسنده بشم.»

«یادم نمی‌یاد قبلاً چنین چیزی گفته باشی.»
«می‌دونم. اون وقت آمادگی صحبت کردن در این مورد و نداشتم. حتی نمی‌تونستم بهش فکر کنم. ولی الان آمادهم. و دوباره باهات تماس گرفتم، چون می‌دونم که تو نویسنده‌ای و می‌تونی کمکم کنی تا راهمو برای یک نویسنده‌ی واقعی شدن پیدا کنم.»
«تمام تلاشمو می‌کنم؛ شروع کن!»

«تصمیم گرفتم نویسندگی‌مو در اولویت اول قرار بدم. حالا برای این کار پول خوبی دارم؛ هم حقوق بازنشستگی خودم هست و هم حقوق شوهرم. شوهرم خلبانه و هرچند که هواپیماهایی یونایتد حقوق خلبان‌هاش رو می‌دزده ـ آخه مدیرعامل به حقوق و مزایای 100 میلیون دلاری نیاز داره ـ شوهرم هنوز خوب پول در میاره؛ دست کم تا پنج سال دیگه. و مهم‌ترین مسئله اینه که به احتمال زیاد استعداد دارم.»

«به احتمال زیاد استعداد داری؟ خوب! توضیح بده.»
«منظورم اینه که به احتمال زیاد یه استعدادی دارم. وقتی هجده سالم بود، جایزه‌ی ادبیات داستانی برای نویسندگان نوظهور رو گرفتم ـ 4هزار دلار. و این مربوط به چهل و دو سال پیشه.»
«جایزه‌ی خوبی بوده! کاملاً یک افتخار بزرگه.»
«کاملاً به یه نفرین بزرگ تبدیل شد.»
«چطور؟»

«هیچ وقت نتونستم خودمو به سطح اون افتخار برسونم. کم‌کم احساس کردم کلاهبردارم و می‌ترسیدم کارام رو به کسی نشون بدم.»
«چی می‌نوشتی؟»

«بهتره بگیم چی می‌نویسم؛ چون هیچ وقت دست از نوشتن برنداشتم. از هرچیزی یه کم می‌نویسم ـ شعر، داستان و وینیِت.»
«و با نوشته‌های چی کار کردی؟ چاپشون کردی؟»

غیر از اون رمان کوتاهی که به خاطرش جایزه گرفتم، دیگه چیزی چاپ نکردم. هیچ وقت سعی نکردم چاپ کنم، حتی یه بار؛ اما هنوز همه‌شونو دارم. نه تونستم چاپشون کنم، نه تونستم بندازمشون دور. همه رو توی یه جعبه گذاشتم و درشو قفل کردم. هرچیزی که از نوجوانی تا حالا نوشتم.»

کتاب «مخلوقات یک روز» را انتشارات پندار تابان با شمارگان یک‌هزار و 500 نسخه، قطع رقعی، 222 صفحه و به بهای 16‌هزار تومان روانه بازار نشر کرده است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها