کتاب «تاریخ ایران امپراتوری تفکر» تالیف مایکل اکسورثی ترجمه مشترک علیرضا حسینی و مهرداد مهاجر به شرح تاریخ عمومی ایران با هدف بیان برخی تناقضات میپردازد.
کتاب از 9 فصل تشکیل شده که سرفصلهای آن عبارتند از «خاستگاهها»، «احیای ایرانیان»، «اسلام و تهاجمها»، «تشیع و صفویان»، «سقوط صفویان، نادرشاه؛ فترت قرن هجدهم میلادی و ....»، «بحران در سلسله قاجار، انقلاب 1911 -1905»، «پهلوی و انقلاب سال 1979 میلادی»، «ایران پس از انقلاب» و «از خاتمی تا احمدینژاد».
ظهور نظریه پادشاهی پس از شاپور دوم
اکسورثی در «پیشگفتار» کتاب آورده است: «اثر من تنها مقدمهای بر تاریخ ایران برای مطالعه در سطح عمومیتر و با این دیدگاه خواهد بود که خواننده کتاب یا درباره ایران اطلاعاتی ندارد و یا اطلاعات او بسیار اندک است. همچنین در این کتاب تلاش خواهم کرد برخی از تناقضات تاریخی را شرح بدهم، چون بر این باورم که تاریخ را تنها از این راه میتوان به شکل مناسبی درک کرد.» (ص 13)
خداشناسی فلسفی و تأکید بر اخلاق و عدالت
فصل اول با عنوان «خاستگاهها» به تولد، زادگاه و دینش پرداخته و در سطوری از آن آمده است: «اسناد تاریخی دیگر حکایت از آن دارد که زرتشت در واقع دین جدیدی را ابداع نکرد. بلکه رویههای دینی پیش از خود را اصلاح و سادهسازی کرد و در برابر مقاومتهایی از سوی متولیان دین سنتی صورت میگرفت، نوعی خداشناسی فلسفی بسیار پیچیدهتر را که تأکید آن عمدتا روی اخلاق و عدالت بود، ارائه داد. وجود یک سنت اولیه که نوشتن را بیگانه و شیطانی و مربوط به سامیها و دیگر مردمانی میدانستند که پارسیها پس از مهاجرت خود را در میان آنان یافته بودند، این رویکرد را تقویت میکند.» (ص 22)
ظهور نظریه پادشاهی و سیستم همپیمانی
«احیای ایرانیان» در فصل دوم گنجانده شده که در شرح نظریه پادشاهی در عصر ساسانیان میخوانیم: «این واقعیت که چند تن از جانشینان شاپور دوم نام او را برخود گذاشتند، نشان میدهد که یاد و خاطره او در حلقه درباریان محترم بود. دورانهای حکومت پس از شاپور دوم اهمیت دارند چون نشان از ظهور نظریه پادشاهی هستند که از سیستم همپیمانی و یا همدستی با یک مذهب یا طبقه اجتماعی خاص، فراتر میرود تا مشخص شود شاه موظف است عدالت را در مورد همه اتباع خود اجرا کند. اما میدانیم که این نظریه وجود داشته است زیرا منابع پس از اسلام به آن اشاره کردند و به شاهان بعد توصیه شده است براساس الگوها و ایدههای استاندارد ساسانی عمل کنند.» (ص 85)
کاغذ، جانشین پاپیروس و پوست بدشکل گرانقیمت
فصل سوم «اسلام و تهاجمها» در صفحاتی به بررسی دانشگاه جندیشاپور پرداخته و آورده است: «خانه خرد» که ایده آن از مدل کتابخانههای سلطنتی ساسانیان گرفته شده بود، تا حد زیادی متکی بود به نوشتهها و صاحبنظران کتابخانه جندیشاپور در خوزستان که معروفترین دانشگاه دوران ساسانی به شمار میآمد. جندیشاپور تا آن موقع پابرجامانده بود اما به نظر میرسد که پس از آن، با وجود بغداد، در حاشیه قرار گرفت. در عین حال، اختلاط دانش، از آشنایی با روش چینیها برای ساخت کاغذ سود برد و کاغذ، جانشین پاپیروس و پوست بدشکل گرانقیمت گردید.» (ص 114)
دولت صفوی و نهادینه کردن تشیع
مولف «تشیع و صفویان» را در فصل چهارم جای داده و در شرح پادشاهی شاه عباس مینویسد: «سلسله صفوی با حکومت شاه عباس به یک سیستم حکومتی ظریفتر، قدرتمندتر و ماندگارتری رسید که قرنها بود سرزمینهای سنتی ایران نظیر آن را ندیده بود. دولت صفوی، نحوه مدیریت آن، و نهادینه کردن تشیع، پارامترهایی را برای شکل مدرن ایران ایجاد کرد. در فرهنگ مادی آن (فلزکاری، کاشیکاری، قالیبافی، نقاشی مینیاتور، سرامیک و از مهمتر معماری) دوران او حاوی خلاقیت بیحد و حصر در ایجاد چیزهای زیبا بود.» (ص 174)
فصل پنجم به «سقوط صفویان، نادرشاه؛ فترت قرن هجدهم میلادی و ...» میپردازد و در بررسی جانشینی در اواخر سلسله صفوی آمده است: «بنابر روایتی که بسیار مشهور است هنگامی که شاه سلیمان در جولای 1694 در آستانه مرگ قرار داشت، مشخص نکرد کدامیک از پسرانش باید به جای او پادشاه شود. او پس از جمع کردن درباریان و مقاماتش به آنها گفت: «اگر طالب آسایش هستید، حسینمیرزا را پادشاه کنید. اگر هم شکوه کشور مدنظرتان است، عباسمیرزا را به تخت بنشانید.» هنگامی که سلیمان فوت کرد، خواجگان که در رأس امور حرمسرا بودند تصمیم گرفتند حسین پادشاه شود چون نتیجه گرفتند کنترل او برایشان آسانتر است. حسین، مورد علاقه عمه بزرگ خود مریمبیگم، قدرت مسلط در حرمسرا، نیز بود. به همین علت در نهایت حسین پادشاه شد.» (ص 182)
مولف در تفسیر این نقل قول میگوید: «چنین داستانهایی یک مشکل پیشروی تاریخنویس قرار میدهد. کیفیت داستانگونه اما واضح این حکایت به سبک تاریخنویسی مدرن سازگاری ندارد و حتی تکرار بسیار آن توسط معاصران نمیتواند باعث شود آن را همانگونه که هست بپذیریم. پیامده مرگ، شخصیتپردازی دقیق دو شاهزاده، و انتخاب منفی دیوانسالارها بیش از حد بیمحتوا است. اما بیاعتبار خواندن آن هم به اندازه درست دانستن آن، اشتباه است. معقولانهتر این است که این داستان را بازتابی از ماهیت کلی انگیزهها و وقایع بدانیم؛ حتی اگر واژههای گزارش شده واقعا گفته نشده باشند.» (ص 182)
انقلابها، جدول زمانی و رونوشت ندارند
«بحران در سلسله قاجار، انقلاب 1911 -1905» در فصل ششم مطرح شده و اکسورثی در آسیبشناسی انقلاب مشروطه مینویسد: «اگر بخواهیم همه تقصیرهای نتایج حاصل از انقلاب مشروطه را بر گردن خارجیها بیندازیم، کاری اشتباه کردهایم. انقلاب باعث بروز خشونت و درگیری بین گروههای مجلس شده بود و تفرقهها با وقایع ماه دسامبر سال 1911 میلادی در ارتباط بود. میتوان، نه فقط براساس استفاده از عامل وحشت توسط انقلابیها در انقلابهای دیگر، بیان کرد که اگر انقلاب در آن نقطه قطع نشده بود، شاید خشونت از آن هم بیشتر میشد و شاید تأثیرات مخرب بلندمدتی نیز بر جای میگذاشت. اما این هم انتظار زیادی است. ما نمیدانیم چه ممکن بود رخ دهد. انقلابها ممکن است نشانههای مشابهی داشته باشند اما جدول زمانی و رونوشت ندارند. انقلاب مشروطه از شرایط سیاسی و اجتماعی منحصر بفردی بیرون آمد.» (ص 251)
انقلاب سال 1979 فقط یک انقلاب مذهبی نبود
فصل هفتم به «پهلوی و انقلاب سال 1979 میلادی» اختصاص دارد، در سطوری از آن میخوانیم: «اشغال ایران توسط شوروی و بریتانیا در ماه آگوست سال 1941 میلادی بیشتر مانند بخشی از یک سیاست راهبردی تکمیلی در منطقه در لحظهای متزلزل و خطرناک برای متفقین به نظر میرسد (بخشی از منطق تمامیت خواهانه بیوقفه خود جنگ. اما از نظر دیگر، ایران اهمیت خاصی نداشت. موفقیت هیتلر) از نروژ تا دانمارک، لهستان، فرانسه، یوگسلاوی و یونان در سال 1940 و اوایل 1941 میلادی ـ به این معنی بود که شاهراههای کمک بریتانیاییها و شورویها برای کمک به یکدیگر به مسیر پرخطر قطب شمال به مورمانسک در شمال یا جایگزین دیگری در جنوب محدود میشد. و چون حمله باروباروسای هیتلر همه چیز پیش روی خود در بلاروس و اوکراین را نابود کرده بود، شورویها به شدت به تدارکات غرب نیاز داشتند تا بتوانند ارتشهای جدیدی تجهیز کنند و جایگزین آن دسته قوای شوروی نمایند که در اردوگاههای آلمان اسیر بودند یا به عنوان اسیر جنگی در کارخانهها بیگاری میکردند. مسیر خلیجفارس به دریای خزر اگرچه طاقتفرسا و طولانی بود اما ظاهراً پاسخ این مشکل بود.» (ص 272)
مولف «ایران پس از انقلاب» در فصل هشتم جای داده و ترسیم علل پیروزی انقلاب اسلامی و ماهیت آن آورده است: «انقلاب سال 1979 میلادی فقط یک انقلاب مذهبی نبود. اوضاع نابسامان اقتصادی و سرخوردگی طبقه متوسط به خاطر فساد و سرکوبگری رژیمی که قبلا مورد حمایت بسیاری از افراد بود، درست مانند تنفر ملیگرایانه بابت روابط نابرابر با ایالات متحده، عوامل مهمی بودند. اما انقلاب از تشیع نیرو میگرفت که به همبستگی و حس مشترک در بین عناصر مختلف (حتی آنهایی که در ظاهر مذهبی نبودند) و وضوح و جذبه جادویی [امام] خمینی منجر شد که البته به طور موقت باعث یکی شدن مجموعه گروهها و انگیزهها حول یک هدف واحد شد. انقلاب ایران برخلاف انقلابهای دیگر (تاریخ به ویژه انقلاب بلشویک سال 1917 میلادی) در اصل یک انقلاب مردمی بود. اعمال تودههای عظیم مردم برای نتایج آن اهمیت زیادی داشت؛ اگر نگوییم درازمدت، بیان واقعی اراده مردم بود.» (ص 309)
آیا ایران امپراتور آینده است؟
فصل پایانی «از خاتمی تا احمدینژاد» نام گرفته و در بررسی دورههای میانی انقلاب اسلامی آمده است: «ایران و فرهنگ پارسی در تاریخ جهان تأثیر بسیاری داشته است. بارها شده است آنچه امروز ایران به آن فکر میکند را باقی جهان (یا حداقل بخش بزرگی از آن) در آینده در مییابند. ایران در موارد متعددی به درستی امپراتوری تفکر بوده است (و به نوعی هنوز هم هست) فرهنگ ایرانی کماکان در ملتی دارای تنوع نژادی و زبانی، هنوز هم به هم پیوسته است. اکنون ایران در موقعیتی قرار دارد که در عراق، افغانستان و جاهای دیگر منطقه، نقشی پررنگتر از چند سال گذشته ایفا کند. اما آیا ایران امپراتور آینده است؟» (ص 231)
کتاب «تاریخ ایران امپراتوری تفکر» در 331 صفحه، شمارگان 500 نسخه و بهای 20 هزار تومان از سوی نشر معیار اندیشه روانه بازار کتاب شده است.
نظر شما