یکشنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۵ - ۱۰:۰۰
انتشار کتاب «برنامه‌ریزی و قدرت در ایران»/ نگاهی به ابوالحسن ابتهاج و توسعه اقتصادی زیر سلطه شاه

کتاب «برنامه‌ریزی و قدرت در ایران» تالیف مشترک فرانسیس بوستاک و جفری جونز به بررسی ریشه‌های اصلی برنامه‌ریزی توسعه در ایران عصر پهلوی دوم با تأکید بر نقش ابوالحسن ابتهاج، یکی از چهره‌های برجسته اقتصادی ایران در سده بیستم میلادی (سده‌های سیزدهم و چهاردهم خورشیدی) پرداخته است.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، کتاب «برنامه‌ریزی و قدرت در ایران» با عنوان فرعی ابوالحسن ابتهاج و توسعه اقتصادی زیر سلطه شاه تالیف مشترک فرانسیس بوستاک و جفری جونز با ترجمه مشترک مهدی پازوکی و علی حبیبی بخشی از زوایای تاریخ اقتصادی ایران را بررسی کرده است.

کتاب در پنج بخش با این عناوین تنظیم شده است: «طغیان در برابر نظام کهنه 1900- 1936»، «ملی‌گرایی و بین‌المللی گرایی 1953- 1937»، «برنامه‌ریزی برای آینده ایران»، «برخورد ارزش‌ها» و «برنامه‌ریزی و قدرت».
 
سفارش دوره کامل دانش‌نامه بریتانیکا

مترجمان در «پیشگفتار مترجمان» با اشاره به اوج رشد اقتصادی ایران می‌نویسند: «مطالعه کتاب «برنامه‌ریزی و قدرت در ایران» بخشی از زوایای تاریخ اقتصادی ایران را بازگو می‌کند و اوج آن را می‌توان به رشد اقتصادی بالای 12 ـ 10 درصد در طی سال‌هایی یافت که با همت، پشتکار و تیزبینی این فرد (ابوالحسن ابتهاج)، در کنار برخی از همراهانش (علی رغم سنگ‌اندازی‌های مختلف در مسیر راهش)، صورت گرفت.» (ص 9)
 
در دیباچه یوجین بلک، رئیس سابق بانک جهانی آمده است: «من به عنوان رییس بانک جهانی در دهه 1950 (1330)، همزمان با ریاست ابوالحسن ابتهاج بر سازمان برنامه، هیچ تردیدی در ارائه پشتیبانی کامل بانک به وی نداشتم. به باور من، ابتهاج فردی پیشگام در توسعه جهان سوم بود، فردی ملی‌گرا که نسبت به حفظ و ارتقای منافع کشورش تعهد کامل داشت، و در عین حال برای دستیابی به این هدف آماده همکاری با سازمان‌های بین‌المللی هم بود. انتصاب وی به ریاست سازمان برنامه و مدیریتش بر این سازمان برای همکاری بانک جهانی با ایران بسیار با اهمیت بود.» (ص 15)
 
«طغیان در برابر نظام کهنه 1900- 1936» در بخش نخست گنجانده شده که تاریخچه خانوادگی ابتهاج و مشکلات به وجود آمده در دوران جنگ و حمله روس‌ها به ایران را مدنظر قرار داده است. در سطوری از آن می‌خوانیم: «آموزش و پرورش ابتهاج جوان تا حدودی دست‌چین شده بود، که همین امر توانست به توضیح چرایی علاقه وی به کتاب‌خوانی، روابط بین‌الملل و، به ویژه حسابداری کمک کند. وی ویژگی‌های جالبی را به ارث برده بود که موجب شد پدرش حسابداری به سبک سیاق را به وی آموزش دهد.

به عنوان یک نوجوان، ابتهاج همواره این مهارت‌ها را تمرین می‌کرد، و از جمله بازی‌های دوران کودکی او نگهداری حساب‌های خدمت‌کاران منزل و ایفای نقش بانک‌دار برای آنها بود. در حالی که هنوز به مدرسه می‌رفت، دوره کامل دانش‌نامه بریتانیکا را برای خودش سفارش داده بود، که با اشتیاق فراوان آن را به همراه کتاب‌های دیگر مطالعه می‌کرد. در جریان جنگ، وی که نوجوانی شانزده یا هفده ساله بود، شروع به همکاری با روزنامه انگلیسی زبان مورنینگ پست کرد، و مطالب جالبی را درباره تهران برای چاپ در اختیار آن روزنامه‌ قرار می‌داد. همچنین، در این مدت با روزنامه معروف تهرانی به نام ایران نیز همکاری داشت.» (ص 43)
 
شدت انتقادها از ابتهاج در محافل دولتی

بخش دوم با عنوان «ملی‌گرایی و بین‌المللی گرایی 1953- 1937» است؛ دورانی که ابتهاج در نهادهای مالی کشور (بانک شاهنشاهی، بانک رهنی ایران و بانک ملی ایران) فعالیت خود را سپری کرد و زمینه تعارضات وی با بریتانیا و حتی برخی از مدیران و وزرای داخل کشور شروع شد. در رابطه با پشتوانه چاپ اسکناس آمده است: «هدف کلی سیاست‌های ابتهاج پس از پایان جنگ این بود که منابع ارزی کشور برای توسعه اقتصادی ذخیره شود، موضوعی که به طور فزاینده‌ای فکر او را به خود مشغول کرده بود. سیاست‌های مرتبط با موضوعات مختلف از همین راهبرد پایه‌ای سرچشمه می‌گرفت.

برای مثال، یکی از تلاش‌های مهم او کاهش نسبت ذخیره موردنیاز برای انتشار اسکناس در ایران بود. در سال 1932 (1311)، زمانی که بانک ملی مسئولیت چاپ اسکناس را به عهده گرفت، فرمانی صادر شد مبنی بر این که اسکناس منتشر شده باید از پشتوانه 100 درصدی فلزات گران‌بها برخوردار باشد. این کار بدین منظور انجام شد که مردم را متقاعد کنند که اسکناس‌های جدید دارای ارزشی معادل پول‌های فلزی هستند.» (ص 87)
 
در صفحات میانی این بخش درباره مشکلات توسعه ایران می‌خوانیم: «هنر ابتهاج برای حل مشکلات داخلی رو به رشد ایران و جبران وام‌های پرداخت نشده امریکا، که بیش از کمک‌های این کشور موردنیاز و انتظار بود، کفایت نکرد، و در نتیجه فشار بر برنامه‌های توسعه نوپای ایران شدت گرفت. در عوض، سیاست‌مداران ایرانی برای تأمین منابع مالی بیشتر به سراغ شرکت نفت انگلیس و ایران رفتند. همچنین، ابتهاج خود یکی از عوامل بدتر شدن وضعیت سیاسی، و افزایش دشواری‌های بین‌المللی پیش روی کشورش، بود.» (ص 117)
 
در صفحات پایانی این مجال درباره نقش مستقل بانک ملی آمده است: «ابتهاج خود قربانی مشکلاتی بود که ایران در سال 1950 (1329) گرفتار آن شده بود. انتقادها از او در محافل دولتی که در گذشته نیز وجود داشت، آن‌قدر شدت گرفت که نگهداشتن او حتی برای شاه نیز پرهزینه و دشوار بود. به همین دلیل، در جولای 1950 (مرداد 1329) او از ریاست بانک ملی برکنار شد. به دلایل مختلف، ماندن او در قدرت تا این اندازه طولانی به معجزه شبیه بود، زیرا سیاست‌های انعطاف‌پذیری وی و اصرارش بر نقش مستقل بانک ملی دشمنی وزرای دارایی مختلف، چه رسد به دیگر اعضای دولت در سال‌های پس از جنگ، را در پی داشت.» (ص 134)
 
چالش در اجرای برنامه توسعه شهری

«برنامه‌ریزی برای آینده ایران» در بخش سوم کتاب بررسی شده و بیشترین ایده‌پردازی ابتهاج مربوط به آن است، یعنی شکل‌گیری یک نهاد برنامه‌ریزی در کشور برای رونق بخشیدن به اقتصاد. این صفحات نیز بخش دیگری از خاطرات زندگی اجتماعی و سیاسی ابتهاج را تشکیل می‌دهد. مولفان با اشاره به تقویت بنیه مالی ایران آورده‌اند: «راهبرد کلی ابتهاج از سال 1942 (1321) معطوف به ذخیره‌سازی منابع با هدف تهیه منابع مالی کافی برای توسعه کشور در دوره پس از جنگ بود. وی تمامی تلاش خود را به کار گرفت تا درآمدهای مازاد ارزی به شکل پوند را که در جریان جنگ به دست آمده بود به منظور انتشار اسکناس مورد نیاز حفظ نماید و نیز اطمینان حاصل کند که این درآمدها قابل تبدیل به طلا شده یا با قیمت طلا تضمین خواهد شد. همچنین، توافق‌هایی که با دولت بریتانیا در خصوص وضعیت مانده ذخیره پوند در سال‌های 1946 (1325) و 1947 (1326) حاصل شد موجب تقویت منابع مالی ایران شد.» (ص 165)
 
در همین بخش درباره اختلاف میان مجلس شورای ملی و سازمان برنامه آمده است: «ابتهاج در پذیرش برنامه‌های توسعه شهری با دشواری زیادی روبه‌رو بود. بیشتر نمایندگان مجلس شورای ملی، و برخی از اعضای مجلس سنا، خواهان این بودند که تمام شهرهای ایران، صرف‌نظر از این که در آنها انتخابات شورای شهر برگزار شده است یا خیر، از منافع برنامه بهره‌مند شوند و سازمان برنامه هم باید کل مخارج هر پروژه را پرداخت کند. برای اجرایی کردن این پیشنهادها هم لایحه‌ای آماده شد.

با این حال، ابتهاج به همان روش بی‌پرده و صریح خود به مجلس اعلام کرد که اگر این لایحه تصویب شود امکان اجرای برنامه توسعه شهری هرگز وجود نخواهد داشت، زیرا چنین برنامه بزرگی همه منابع کشور را می‌بلعد و نوعی خرابکاری در برنامه دوم به شمار می‌رود. اگرچه تا حدودی با سرعت‌بخشیدن به این برنامه موافقت کرد، اما استدلال‌هایش در نهایت کارگر افتاد و بحران به پایان رسید. در این زمینه، سه شرکت مهندسین مشاور خارجی برای نظارت بر برنامه انتخاب شدند، که هرکدام یک حوزه بزرگ را زیر پوشش داشتند و باید مجموعه‌ای از پروژه‌ها را مدیرت می‌کردند، که از لوله‌کشی آب تا نصب ایستگاه‌های تولید برق دیزلی، ساخت مدرسه، یا آسفالت خیابان‌ها را شامل می‌شد.» (ص 207)
 
بخش چهارم «برخورد ارزش‌ها» نام دارد که اشاره به زندگی ابتهاج پس از کناره‌گیری از سازمان برنامه‌ریزی دارد، وی فعالیت خصوصی خود را ادامه می‌دهد که از جمله آن می‌توان به تأسیس بانک ایرانیان در کنار گذران زندگی فردیش اشاره کرد، البته ناگفته نماند که پس از کناره‌گیری از ریاست این سازمان، گفته می‌شود که همواره در اجلاس‌های بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول که از طرف این دو نهاد بین‌المللی دعوت می‌شد، شرکت می‌کرد.

در این سطور با نگاهی به رفتار گروهی از مردم در برخورد با ابتهاج طرد شده، می‌نویسد: «پس از آزادی از زندان، هیچ نشانه‌ای از واکنش‌های مردمی نسبت به آزادی او وجود نداشت. وی به همراه هسمر و یکی از دوستان انگلیسی خود به یکی از رستوران‌های مجلل تهران رفت تا شامش را در کنار هم‌میهنان هم سطح خود بخورد، افرادی که وی شخصیت‌شان را لگدمال کرده بود و در گذشته به شدت از او انتقاد می‌کردند. رستوران، مانند همیشه، بسیار شلوغ بود و ابتهاج و همراهانش به طرف میزی که در گوشه دورافتاده‌ای از سالن قرار گرفته بود راهنمایی شدند. هنگامی که آنها در حال ترک رستوران بودند، همه مشتری‌ها به پای خاسته و برایش سر تعظیم فرود آوردند. این کار یکی از روش‌های معمول و زیرکانه ایرانی‌ها برای نشان دادن خشم خود نسبت به شاه، و ادای احترام به ابتهاج، بود.» (ص 250)

برنامه‌ریزی عقلایی ابتهاج به جای پروژه‌های بلندپروازانه

بحث انقلاب سفید در همین صفحات و برخورد ابتهاج با آن مورد توجه مولفان قرار گرفته که در بررسی آن می‌خوانیم: «ابتهاج، بیش از هر چیز به دلیل کاستی‌هایی که در عملیات سازمان برنامه وجود داشت، نسبت به وضعیت اقتصاد ایران در اواسط دهه 1960 (1340) بدبین بود، درست زمانی که بسیاری از صاحب‌نظران فکر می‌کردند کشور از بحران گذر کرده و آماده خیز اقتصادی است. اما از دید وی نقطه ضعف بزرگ کشور گرایش به اتخاذ تصمیم‌ها و تصویب مقرراتی بود که فکر می‌شد مترقی، و در عین حال انقلابی، است، بدون توجه به این چنین احکام و قوانینی منطقی و قابل اجرا است یا خیر. در نتیجه، وی در اشتیاق عمومی برای انقلاب سفید سهیم نبود، و واکنش خود را به کل برنامه با مخالفتش با دو مورد از اصول اولیه آن (اصلاحات ارضی و سهیم کردن کارگران در سود کارخانه‌ها) که فکر می‌کرد آثار آن به زیان توسعه اقتصادی ایران است، نشان داد.» (ص 259)
 
بخش پنجم «اگرچه ابتهاج هم مانند شاه به دنبال نوسازی ایران و حتی غربی کردن کشور (با هر تعریفی) بود، اما سیاست‌های او تفاوت آشکاری با سیاست‌هایی داشت که در نهایت توسعه شاه به اجرا درآمد. به جای پروژه‌های بلندپروازانه، او برنامه‌ریزی عقلایی را پیشنهاد داد که به منظور استفاده از درآمدهای نفتی کشور برای بهبود وضعیت توسعه اقتصادی و اجتماعی کشور طراحی شده بود. به جای ایجاد ارتش قدرتمند و توهم دستیابی به قدرت برتر، پیشنهاد وی ایجاد ارتشی کوچک (البته با گرایش به غرب) برای دفاع از اقتصاد کشور بود؛ همان ایجاد ژاپن خاورمیانه. به جای فساد و سوء‌استفاده از قدرت، او ارائه خدمات عمومی به مردم برپایه شایستگی و درستکاری را پیشنهاد کرد. این‌ها پیشنهادهایی نبود که از طرف آیت‌الله خمینی، یا مخالفین چپ‌گرای دولت، ارائه شده باشد. اما اجرای این پیشنهادها می‌توانست به احترام شاه نزد مردم بیفزاید، و احتمالا موجب نجات حکومت خاندان پهلوی شود. (ص 291)

کتاب «برنامه‌ریزی و قدرت در ایران» (ابوالحسن ابتهاج و توسعه اقتصادی زیر سلطه شاه) در 328 صفحه، شمارگان یک‌هزار نسخه و به بهای 22 هزار تومان از سوی انتشارات کویر منتشر شده است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها