تونی موریسون، نخستین زن سیاهپوست برنده نوبل ادبیات، در تازهترین گفتوگوی مطبوعاتی خود به سوالات صمیمانه دوستدارانش پاسخ گفت. ترجمه این گفتوگو که چندي پيش در نشریه تایمز منتشر شده است در پی میآید._
چگونه متوجه علاقه خود به نويسندگی شديد؟
علاقه اصلی من مطالعه كردن است. تا اينكه زمانی – نه خيلی زود، وقتی 35 يا 36 ساله بودم – متوجه شدم كتابی هست كه خيلی مشتاق خواندنش هستم اما هنوز نوشته نشده، به اين ترتيب كمی با موضوع كلنجار رفتم و سعی كردم طرح كتابی را بريزم كه خودم دوست داشتم بخوانم.
از رمانهايی كه تاكنون نوشتهايد، آيا رمانی هست كه بيشتر از بقيه دوستش داشته باشيد؟
نه. هميشه رمانی كه مشغول نوشتنش هستم در آن زمان مرا كاملا تحت تاثير قرار میدهد.
معمولا چه فرآيندی را پيش از نوشتن طی میكنيد؟
كتابهای مختلف از طريق مسيرهای متفاوتی شكل میگيرند و به همين دليل هم نيازمند روشهای متفاوتی هستند. بيشتر كتابهايی كه نوشتهام سؤالهايی بودهاند كه نتوانستهام جوابهايشان را پيدا كنم. برای نوشتن اولين كلمه واقعا طرح خاصی ندارم، گاهی يك شخصيت دارم،اما تا وقتی كه زبان را پيدا نكردهام نمیتوانم كاری بكنم.
ما فكر میكنيم خواندن«آواز سليمان» بايد برای تمام پسران سياهپوست آمريكايی اجباری شود. از كجا میدانستيد در ذهن پسران سياهپوست چه میگذرد؟
آن كتاب برای من يك جهش بود. واقعا دوست داشتم كتابی درباره آموزش و پيشينه يك مرد سياهپوست از طبقه متوسط آمريكا بنويسم، اما نمیتوانستم. بعد پدرم از دنيا رفت، مرگ او برايم بسيار سنگين بود و مرا به اين فكر فرو برد كه احتمالا او چه چيزهايی درباره اين طبقه میدانسته. جالب است بدانيد كه فكر كردن به او مرا به موضوع نزديك كرد. میدانستم اگر به او فكر كنم میتوانم كار را به انجام برسانم.
فكر میكنيد اكنون نيز زنان جوان سياهپوست با همان دست مسايل مربوط به خويشتن-پذيری مواجهند كه شخصيت داستان «آبیترين چشمان» با آنها مواجه بود؟
نه، به هيچ وجه. وقتی آن كتاب را نوشتم زنان جوانی كه آن را خواندند خوششان آمد اما چون من محدوده شرمآوری را به تصوير كشيده بودم ناراحت هم شدند. فكر میكنم اين روزها زنان سياهپوست آمريكايی خيلی كاملتر از گذشتهاند. به نظر میآيد اعتماد به نفسی دارند كه آن را دستكم میگيرند.
چرا از باراك اوباما برای كانديداتوری رياست جمهوری حمايت كرديد؟
اول میخواستم به هيلاری رای بدهم. موضوع زن بودنش نبود زيرا مسايل مهمتری وجود داشتند. نژاد و جنسيت هيچكدامشان برای من تعيين كننده نبوده، دليل انتخاب من هوش اوباماست.
دختر 15 ساله من به عشق نوشتن زندگی میكند. چه توصيهای برای علاقهمندان به نويسندگی داريد؟
با كار زياد است كه نتيجه به دست میآيد. اگر زياد مینويسد چه خوب. اگر زياد كارش را اصلاح میكند چه بهتر. او نبايد تنها درباره چيزهايی كه میداند بنويسد بلكه بايد درباره آنچه نمیداند نيز بنويسد. اين كار تخيلش را قوی میكند.
اگر نويسندگی را انتخاب نكرده بوديد چه كار میكرديد؟
وقتی درس دادن را شروع كردم خيلی هيجانزده شده بودم. برای من هيچ چيز جالبتر از خواندن كتاب و صحبت كردن درباره آن با دانشجويانم نيست. نسلهای مختلف خوانشهای متفاوتی از كتابهای يكسان دارند. من عاشق تدريسم و اين كار را ادامه میدادم.
چه آرزو و يا هدفی داريد كه هنوز به آن نرسيدهايد؟
هنوز دو آرزو مانده. در واقع سه تا. دو تای آن مربوط به رمانهايی است كه هنوز ننوشتهام و میخواهم بنويسم. سومین آرزويم ناميرايی ست. [میخندد] نه برای كتابهايم، برایخودم!
ترجمه: سفانه محققنیشابوری
نظر شما