چهارشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۴ - ۰۸:۵۹
ارتباط میان سینما و فلسفه در کتابی به قلم ژولیت سرف/فلسفه چقدر دستمایه اقتباس سینمایی بوده است؟

کتاب «سینما و فلسفه» نوشته ژولیت سرف، روزنامه‌نگار فرانسوی، با ترجمه عظیم جابری از سوی نشر افراز منتشر شد. نویسنده در این کتاب به بررسی ارتباط میان سینما و فلسفه پرداخته و به یک سوال مهم پاسخ می‌دهد که فلسفه تاچه میزان دستمایه اقتباس سینمایی قرار گرفته است.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، کتاب «سینما و فلسفه» نوشته ژولیت سرف، نویسنده و روزنامه‌نگار معاصر فرانسوی با ترجمه عظیم جابری از سوی نشر افراز منتشر شد. در این کتاب به بررسی ارتباط میان فلسفه و سینما و همچنین فیلمسازان متفکر و اندیشمندان که وارد حوزه نظری سینما شده‌اند، پرداخته شده است. یکی از مباحث مهم این کتاب این است که در قیاس با ادبیات، فلسفه تا چه میزان دستمایه اقتباس سینمایی بوده است؟ نویسنده در راستای این فصل به معرفی و تحلیل فیلم‌هایی می‌پردازد که کتاب‌های فلسفی را تداعی می‌کنند.

این کتاب از دو بخش تشکیل شده است. بخش اول شامل سه فصل است. فصل اول کتاب با عنوان «فلسفه و تصاویرش» با این پرسش آغاز می‌شود که «افلاطون می‌توانست هنر هفتم را ابداع کند؟» نویسنده پس از طرح این پرسش می‌نویسد: «تمثیل غار به شکلی شگفت‌انگیز گویی سینما را ترسیم می‌کند. این افسانه‌ مادر در فلسفه، مردانی را به تصویر می‌کشد که از زمان کودکیشان در یک غار زندانی شده‌اند؛ در غل و زنجیر مجبورند مقابلشان را نگاه کنند بی‌آنکه بتوانند سر را بگردانند. در پشت‌سرشان آتشی می‌سوزد و چند عروسک‌گردان از آن‌جا اشیای مختلفی را تکان می‌دهند که سایه‌هایشان تحت‌تأثیر شعله‌ها بر روی دیوار جلویی می‌افتد. زندانیان که از دنیا بی‌خبرند این تصاویر را به‌جای واقعیت می‌گیرند.»

در ادامه این فصل نیز به دیدگاه‌های والتر بنیامین، زیگفرید کراکوئر، هانری برگسون و  گی ارنست دوبور ــ فیلسوف معاصر فرانسوی که 6 فیلم ساخته است ــ درباره سینما پرداخته شده است. به طور کل موضوع اصلی فصل اول کتاب دشواری‌های پیوند مستقیم میان فلسفه و سینماست.

فصل دوم کتاب با عنوان «هنگامی که سینما فلسفه ‌بافی می‌کند» با شرح دیدگاه‌های آندره بازن، منتقد شهیر فرانسوی آغاز شده و بعد به ارتباط فلسفه و سینما در فیلم‌های آلفرد هیچکاک، روبرتو روسلینی، آندره گدار، اریک رومر و ... پرداخته می‌شود. «فلاسفه سینمای خودشان را می‌سازند» عنوان فصل سوم کتاب «سینما و فلسفه» است. بخش دوم کتاب نیز به «متن‌ها، اسناد، شهادت‌ها، تحلیل سکانس‌ها» اختصاص دارد.

در بخشی از مقدمه این کتاب آمده است: «افلاطون با نشان دادن افسانه‌ غار، بی ‌آن ‌که خود بداند ارتباطی میان سینما و فلسفه به دست می‌دهد که گدار آن را به‌شکلی آمرانه چنین بیان می‌کند: «من فکر می‌کنم، پس سینما وجود دارد.» با این‌ حال سینماگر تصاویر و صداهایی کاملاً مادی می‌سازد، درحالی‌که فیلسوف از مفاهیمی ناپیدا و انتزاعی استفاده می‌کند. زمانی که سینما در اواخر قرن 19 متولد می‌شود آن را به‌عنوان سرگرمی‌ای عامیانه در نظر می‌گیرند و فلاسفه هرگز به آن توجهی نشان نمی‌دهند. چگونه این دو حوزه‌ نامتجانس، یکی هنر جوانِ حرکت، دیگری معرفت مفهومیِ اجدادی، سرانجام به‌هم می‌رسند؟ این چیزی است که ژولیت سِرف به‌سبک یک «کمدی ازدواج مجدد» که موردعلاقه‌ استنلی کاوِل بود برایمان حکایت می‌کند. زمان ناسازگاری‌ها به‌سر آمده، موعد سازش‌های دوباره فرا رسیده است.»

تصویر روی جلد کتاب نیز نمایی از فیلم «مهر هفتم» اثر مشهور اینگمار برگمان، فیلمساز شهیر و اثرگذار سوئدی است.

«اخلاق، قانون و سیاست» نوشته آرتور شوپنهاور دیگر کتابی است که با ترجمه عظیم جابری فرصت نشر پیدا کرد.       
                   
«سینما و فلسفه» نوشته ژولیت سرف و ترجمه عظیم جابری با شمارگان هزار و 100 نسخه، 128 صفحه و بهای 9 هزار و 900 تومان از سوی نشر افراز روانه کتابفروشی‌ها شده است.

برای کسب اطلاعات بیشتر درباره این کتاب به نشانی زیر بروید:

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها