یکشنبه ۱۵ شهریور ۱۳۹۴ - ۱۰:۲۵
«حزب دموکرات ایران و تحولات دهه 1320» از راه رسید/ شهریور 1320 نماد دفن‌انگاره شکست‌ناپذیری حکومت رضاشاه

کتاب «حزب دموکرات ایران و تحولات دهه 1320» نوشته مشترک محسن مدیرشانه‌چی و علی زارعی منتشر شد. فقدان پژوهشی مستقل و جامع در باب حزب دموکرات ایران به رغم جایگاه محوری این حزب در تحولات دوره‌ای پرفراز و نشیب از تاریخ معاصر از اهداف نگارش این اثر است.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، کتاب «حزب دموکرات ایران و تحولات دهه 1320» نوشته مشترک محسن مدیرشانه‌چی و علی زارعی به بررسی شکل‌گیری و رویکرد این حزب اختصاص دارد.

نخست‌وزیری که به حضرت اشرف ملقب شد

کتاب در شش فصل تدوین شده که شامل «کلیات»، «بررسی‌های نظری و تاریخی»، «تحولات ایران در دهه 1320»، «قوام‌السلطنه»، «احزاب دهه 1320» و «حزب دموکرات ایران» است.

در پشت جلد این کتاب می‌خوانیم: «حزب دموکرات با توجه به شخصیت، قدرت و نفوذ بنیانگذار آن احمد قوام، یگانه حزبی بود که توانست در فضای کثرت‌گرایی و پویای سیاسی دهه بیست، کوتاه زمانی همه احزاب و تشکل‌های سیاسی را تحت‌الشعاع خود قرار دهد و به عنوان حزبی مقتدر و تاثرگذار بر تحولات سیاسی - اجتماعی ایران مطرح شود. این حزب توانست با تهمیدات و برنامه سازمان یافته خود، از یک سو به مقابله با شاه و دربار بپردازد و از سوی دیگر در برابر حزب توده ایران صف‌آرایی کند و همچنین در مجلس پانزدهم فراکسیونی با هشتاد نماینده تشکیل دهد. فقدان پژوهشی مستقل و جامع در باب حزب دموکرات ایران به رغم جایگاه محوری این حزب در تحولات دوره‌ای پرفراز و نشیب از تاریخ معاصر، از اهداف نگارش این اثر است.»

در مقدمه کتاب با اشاره به روزنامه‌هایی که از سوی حزب دموکرات منتشر می‌شد، آمده است: «احمد قوام سیاستمدار ایرانی پایان دوران قاجار و روزگار پهلوی بود که پنج‌بار نخست‌وزیر ایران شد. او در زمان قاجار لقب قوام‌السلطنه یافت و محمدرضا شاه به او لقب حضرت اشرف را داد. احمد قوام در 8 تیر 1325 حزبی به نام حزب دموکرات ایران بنیاد نهاد و تشکیل آن را از طریق رادیو اعلام نمود. عده زیادی از رجال به عنوان اعضای موسس معرفی شدند. اعضای موسس در یک نشست وی را به رهبری حزب انتخاب کردند. روزنامه‌های دموکرات «ایران»،‌ «بهرام»،‌ «دیپلمات» و «کارگران ایران» به عنوان ارگان‌های حزب مزبور منتشر می‌شد. قوام‌السلطنه در نطق انتخاباتی خود در 5 آبان سال 1325 انگیزه خویش را از تشکیل حزب، وحدت میان طبقات به‌ویژه آزادیخواهان و تعلیم آزادی و دموکراسی اعلام کرد.» (ص7)

در همین صفحات نخستین کتاب درباره نقش‌هایی که احمد قوام در تاریخ سیاسی ایران ایفا کرده، می‌خوانیم: «قوام شاید نخستین سیاستمداری بود که چشم به آمریکا و سرمایه‌داری نوظهور این کشور در عرصه روابط خارجی ایران داشت. از جمله فعالیت‌های مهم قوام‌السلطنه نگارش فرمان مشروطیت و نقش او در جریان فرقه دموکرات آذربایجان و خروج نیروهای شوروی از ایران در سال 1325 و نیز پذیرش نخست‌وزیری پس از استعفای مصدق تا فاصله قیام سی تیر در سال 1331 بود.» (ص10)

دهه 20، بستری برای شکل‌گیری احزاب سیاسی

فصل نخست «کلیات» نام گرفته و نویسنده درباره منابع مورد استفاده در شناسایی حزب دمکرات می‌نویسد: «نخستین منبع مورد اشاره در این بحث، کتاب «در تیررس حادثه یا زندگی سیاسی قوام‌السلطنه» نوشته حمید شوکت است که در سال 1387 در زمینه تاریخ معاصر ایران و یکی از مهمترین چهره‌های سیاسی آن منتشر شده است. این کتاب به طور جامع به زندگی و فعالیت‌های سیاسی و نخست‌وزیری احمد قوام پرداخته است. این اثر اطلاعات جامعی نسبت به پنج دوره نخست‌وزیری وی و همچنین اقدامات و تلاش‌های سیاسی وی ارائه می‌دهد.» (ص 13)

«بررسی‌های نظری و تاریخی» عنوان فصل دوم کتاب است، در توضیح حزب در این صفحات می‌خوانیم: «حزب عبارت است از «گروهی سازمان یافته که برای کسب قدرت سیاسی و تحقق اهداف مادی و غیرمادی خود مبارزه می‌کنند.» به عبارت دیگر حزب عبارت است از گروهی از افراد که به منظور کسب قدرت سیاسی و تحقق آرمان‌ها و اهداف خویش سازمان یافته‌اند.» (ص 30)

در همین قسمت درباره چگونگی رویکرد احزاب در ایران آمده است: «پژوهش در تاریخ بیش از هفتاد ساله مشروطیت ایران،‌ به‌ویژه تاریخ پیدایش احزاب و جمعیت‌های سیاسی دو عصر اول و سوم مشروطیت این نکات را روشن می‌کند که این تشکیلات سیاسی عمق و تداومی را که در حیات سیاسی ممالک دموکراتیک غرب معمول و مشاهده شده در ایران حاصل نکردند تا بتوانند در اداره امور سیاسی کشور چه از طریق در دست گرفتن انتخابات مجلسین و اشغال کرسی‌های نمایندگی مجالس قانونگذاری و چه به صورت اعزام عضوی به هیات وزیران،‌ عملا نفوذ و مداخله مستقیم را در طول حکومت مشروطه داشته باشند.» (ص 41)

 در صفحات پایانی این فصل درباره تفکر عمده احزاب در ایران می‌خوانیم: «در خلال سال‌های دهه بیست، احزاب زیادی در ایران به وجود آمد که سه جریان عمده چپ، ملی و اسلامی را در برگرفت. در سال 1323 بالغ بر 60 حزب، گروه، دسته و سازمان‌های سیاسی در کشور به‌وجود آمده بود. مرام و هدف و برنامه همه آنها کم و بیش شبیه هم بود (نوذری، 18:1380) بخش اعظم جریانات و حرکت‌های سیاسی و حزبی در چهار دوره پیدایش احزاب و تقریبا تمامی گروه‌ها و تشکیلات مخفی مسلحانه در سال‌های دیکتاتوری و رکود تحزب،‌ بر مبنای سه تفکر عمده مطرح در جامعه یعنی اندیشه‌های چپ، ناسیونالیسم و اسلام‌ (به مفهوم وسیع و در طیفی گسترده‌) استوار بود.» (ص 49)

 نظام مطلقه‌ای که یک‌شبه فرو ریخت!

نویسندگان در فصل سوم «تحولات ایران در دهه 1320» را مورد بررسی قرار داده و درباره ویژگی‌های این دهه در تاریخ ایران می‌نویسند: «سال‌های 1320 تا 1332 از مغشوش‌ترین و در عین حال پیچیده‌ترین مقاطع تاریخ معاصر ایران است؛ چراکه هر قدر عوامل، بازیگران و نقش‌آفرینان یک مقطع تاریخی متعددتر باشند، به همان میزان تحلیل آن پیچیده‌تر می‌شود. مورخ باید علاوه بر بررسی هر کدام از عوامل و نقش‌آفرینان به تاثیر آنان بر یکدیگر و متقابلا کنش‌ها و واکنش‌های آنان در برابر هم نیز بپردازد. از این لحاظ ایران در فاصله شهریور 1320 تا مرداد 1332 نمونه جالب توجهی است؛ زیرا نظام مطلقه و در عین حال ساده‌ای که بیش از پانزده سال زمام امور ایران را در دست داشت،‌ یک شبه فرو ریخت.» (ص 52)

در همین قسمت کتاب درباره شهریور 20 و طرز تلقی از آن می‌خوانیم: «شهریور 1320 نماد دفن‌انگاره شکست‌ناپذیری حکومتی است که به خرد جمعی بی‌اعتنا بود. نظامی که مشروعیت خویش را در یک شخص متبلور می‌دید و تفکر، اراده استبدادی و قیم مآبانه او را حکم قانون می‌دانست. شکست حکومتی که در طول دو دهه اگرچه اقدامات فراوان و متنوعی (جدای از داوری‌ها و ارزش‌گذاری‌ها) انجام داد، ولی از آن کمتر به نیکی یاد شد و بلکه به‌عنوان یک دولت مستقل نامی برده نشد. ساخته‌ها و یافته‌هایی که مظهر «ایران نوین» در عصر پهلوی بود و استحکام نهادها و ایده‌های آن مظهر فخر بر ملت و هویت‌سازی ایرانی تلقی می‌شد،‌ با کوچک‌ترین نسیمی از هم فروپاشید.» (ص 54)

در صفحات پایانی این فصل نویسندگان با اشاره به سکوت سیاسی احزاب در دوره پهلوی نخست ‌آورده‌اند: «ظهور انبوه احزاب، گروه‌های پارلمانی و مجامع صنفی در سال‌های پس از شهریور 20، بسیاری از ناظران و دست‌اندرکاران، اعم از ایرانی و غیر ایرانی،‌ را مجاب کرد که «منش ملی» ایرانی به واسطه ناامنی فردی، بی‌اعتمادی، حسادت،‌ دشمن‌انگاری،‌ سرپیچی هرج و مرج طلبانه،‌ بدگمانی شدید،‌ تکروی آشکار و تفرقه‌جویی اجباری، مخدوش گشته است (آبراهامیان، 154:1377) فضای باز سیاسی دهه 1320 اگرچه از مداخلات آشکار و نهان قدرت‌های بیگانه، عناصر قدرتمند و وابسته داخلی به دور نیست، ولی به هر تقدیر به‌عنوان دستاورد مهم خروج رضاشاه از صحنه سیاسی کشور، آزادی تشکیل احزاب سیاسی، انتشار مطبوعات آزادی غیر دولتی و آزادی زندانیان سیاسی را به همراه داشت. اصولا احزاب، گروه‌های سیاسی و حتی مجامع صنفی و سندیکاها در طول دو دهه حاکمیت بلامنازع و مستبدانه رضاشاه اجازه و امکان فعالیت سیاسی و صنفی را نداشتند.» (ص 74)

«قوام‌السلطنه» فصل چهارم را به خود اختصاص داده و در آن درباره این سیاستمدار و دلیل استعفا در زمان احمدشاه آمده است: «قوام‌السلطنه برای مصدق‌السلطنه وزیر مالیه خود از مجلس اختیاراتی گرفت و او را در امور مالی مملکت مختار نمود. چون مدت اختیارات پایان پذیرفت، مصدق تقاضای تمدید آن را کرد. در یکی از جلسات مجلس شورای ملی به هنگام لایحه تمدید آن را کرد. در یکی از جلسات مجلس شورای ملی به هنگام لایحه تمدید اختیارات مصدق‌السلطنه، بین وزیر مالیه و چند تن از نمایندگان مناقشاتی درگرفت و وزیر مالیه پرونده اختلاس یکی از نمایندگان را مطرح ساخت. گفت‌وگو بین وزیر مالیه و نمایندگان بالا گرفت و قوام‌السلطنه در حمایت از وزیرمالیه خود نطق تندی ایراد کرد و متذکر شد حال که مخلص با اصلاحات موافقت ندارد موردی برای باقی ماندن من نیست، لذا استعفای خود و کابینه را اعلام نمود و بدین ترتیب پس از هشت ماه صدارت بسیار پرمشغله و اقدامات و اصلاحات متعدد از رئیس الوزرایی کنار رفت.» (ص 87)

قوام به علت کبر سن در مذاکرات سیاسی به خواب می‌رفت!

در همین قسمت کتاب نویسندگان با مراجعه به یکی از کتاب‌های پهلوی دوم درباره دلیل انتخاب قوام در تیر 1330 می‌نویسند: «شاه در کتاب «ماموریت برای وطنم» در مورد انتصاب قوام به نخست‌وزیری برای دفاع از خود و رد اعمال خلاف خویش چنین می‌نویسد: «... من برخلاف نظر باطنی خود احمد قوام را که در گذشته شاغل مقام نخست‌وزیری بود، به جای وی [مصدق] به نخست‌وزیری برگزیدم؛ زیرا به‌زعم عده‌ای قادر بود در برابر دست چپ‌ها سخت مقاومت نماید. با روی کار آمدن قوام‌السلطنه حزب توده بلافاصله به طرفداران مصدق پیوستند و دست به تظاهر و آشوب زدند. نظم و قانون مختل گشت و دولت قوام در برابر عناصر اخلالگر و افراطی ناتوان ماند. ضمنا نطقی که قوام در رادیو کرد و در آن مخالفت خود را با احساسات شدید عامه در مساله ملی شدن نفت اظهار نمود،‌ اوضاع را وخیم‌تر ساخت. قوام به علت کبر سن بسیار ناتوان و بیمار شده و غالبا در مذاکرات مهم سیاسی به خواب می‌رفت هرچند حقیقتا در حل مسائل به اعمال قدرت معتقد بود ولی من وجدانا نمی‌توانستم اجازه اتخاذ چنین رویه‌ای را به شخص ناتوانی مانند او بدهم ناچار پس از چهار روز نخست‌وزیری به صلاحدید من از نخست‌وزیری استعفا داد.» (ص 107)

فصل پنجم «احزاب دهه 1320» را مورد توجه قرار داده که در آن درباره رویکرد حزب توده می‌خوانیم: «اولین حزب مورد اشاره، حزب توده ایران است که به عنوان نماینده جریان چپ مطرح است. طی صد سال تاریخ تحزب در ایران و در میان صدها حزب خرد و کلانی که در جامعه ایرانی تکوین یافت،‌ واژه حزب بیش از هر یک از آنها بی‌گمان با نام حزب توده ایران عجین شده است. فراتر از آن،‌ شاید اصطلاحاتی چون مبارزه سیاسی و حتی سیاست در دوران معاصر با نام این حزب گره خورده باشد. شگفت آنکه در این مبارزه سیاسی، وفاداری به آرمان‌ها و خواسته‌های مردم و فداکاری و تلاش در راه توسعه سیاسی کشور و گسترش جامعه‌پذیری و آموزش سیاسی و همچنین خطا و خیانت و خدعه و سرسپردگی به بیگانه در مراحل مختلف حیات این حزب و گاه همزمان از سوی عناصر متفاوت توده‌ای فراوان دیده شد.» (ص 117)

در همین قسمت درباره ویژگی‌های حزب پان‌ایرانیست آمده است: «این حزب با الگوی احزاب نژادی ملی مثل فاشیسم و نازیسم شکل گرفته بود و بر خون و نژاد و خاک تاکید داشت. محل اصلی حزب در تهران قرار داشت، با این حال حزب در برخی از شهرهای دیگر دارای شعبه بود که گزارش فعالیتشان به مرکز می‌رسید. به علت عقیده‌ای که آنها به تمایز حزب خود از دیگر احزاب داشتند، حزب دارای علایم و نشان‌های مختص به خود بود. از جمله این نشان‌ها می‌توان پرچم، درفش و علامت مخصوص حزب را نام برد. حزب همچنین دارای شعارهای مخصوص خود بود.» (ص 125)

محمود محمود از شخصیت‌های قدیمی حزب دموکرات

فصل پایانی «حزب دموکرات ایران» نام گرفته و نویسندگان در این مجال با اشاره به دلیل شکل‌گیری آن می‌نویسند: «تشکیل حزب دموکرات ایران را در نیمه دهه بیست همچون بعضی دیگر از احزاب و تشکل‌های سیاسی این دهه شاید بتوان بیش از هر چیز به مثابه واکنشی به پیدایش و گسترش حزب توده تلقی کرد. طبق برخی نوشته‌ها، در اوایل مرداد 1325 وزارت خارجه آمریکا به سفیر این کشور در تهران توصیه کرد که با همتای انگلیسی خود همکاری کند و قوام را تشویق نماید که به کشورهای دیگری سوای اتحاد شوروی روی آورده،‌ هم خود را بر اصلاحات متمرکز سازد. همچنین به قوام گفته شد «به صلاح او خواهد بود که از تشکیل احزاب مستقل در ایران در مقابل حزب توده پشتیبانی نماید. چنین اقدامی می‌تواند گامی در جهت یک نظام سیاسی دموکراتیک باشد» مسلما این نظر قوام را ترغیب کرد که به آرزوی دیرینه‌اش در برپایی یک حزب سیاسی جامه عمل بپوشاند،‌ و چندی بعد،‌ چنین حزبی پا به عرصه وجود نهاد.» (ص 140)

در بخش دیگری از فصل هفتم کتاب درباره قدرت گرفتن و استقبال از حزب قوام‌السلطنه می‌خوانیم: «به‌طور خلاصه می‌توان تاسیس حزب توسط نخست‌وزیر،‌ استفاده از امکانات دولتی، ترس از حزب توده و دخالت کشورهای غربی را مهم‌ترین عوامل رشد قابل توجه حزب دموکرات ایران دانست. به هر رو، حزب دموکرات ایران یک ماه پس از تاسیس، با حزب ایران و حزب توده ائتلاف کرد و جبهه موتلفه احزاب آزادیخواه را تاسیس کرد و به سران حزب ایران نیز توصیه کرد که با پیشه‌وری و سران فرقه دموکرات کردستان رابطه برقرار کنند. با وجود این،‌ قوام در پی اجرای برنامه‌های خود بود و به رغم همه وعده و وعیدهای خود به احزاب مخالف، هواداران حزب دموکرات ایران در 14 مرداد 1325 با حمله به دفاتر حزب توده ایران، جنگ را آغاز کردند. متعاقب این درگیری، جنگ تبلیغی روزنامه‌های این دو حزب شروع شد. این درگیری‌ها پس از خروج اعضای حزب توده از کابینه قوام شدت بیشتری به خود گرفت تا آن که پس از ختم غائله آذربایجان،‌ قوام با استفاده از فرصت مناسبی که به‌دست آورده بود،‌ انتخابات دوره پانزدهم مجلس را آغاز کرد و به‌رغم همه اعتراضاتی که از سوی جناح‌های گوناگون اعم از راست و چپ صورت گرفت،‌ اکثر نامزدهای حزب دموکرات را از سراسر کشور به مجلس گسیل داشت.» (ص 146)

در همین فصل پایانی درباره سرنوشت محمود محمود که رضاشاه فامیل پهلوی وی را از او گرفت، آمده است: «از شخصیت‌های قدیمی حزب می‌توان به محمود محمود اشاره کرد که توسط قوام به عضویت کمیته مرکزی انتخاب شد. وی در دوران مشروطه برای اجرای اهداف مشروطه‌خواهی تلاش بسیاری کرد. او در ماجرای اولتیماتوم مجبور به فرار از کشور و راهی لندن شد (رضازاده ملک، 180:1352) محمود از جمله کسانی بود که در سال 1303 طی نامه‌ای که امیراعظم به وی نوشت، مجبور شد فامیل پهلوی را کنار گذارد. (فصیحی،‌227:1372) سرانجام محمود محمود پس از یک دوره نسبتا طولانی و پرفراز و نشیب در سال 1344 وفات یافت و مجلس هفتم او در کمال آرامش و سکوت تنها با حضور چند تن از خانواده او برگزار شد.» (ص 174)

حزب دموکرات: رشد دموکراسی

در «نتیجه‌گیری» که در صفحات پایانی کتاب گنجانده شده، می‌خوانیم: «قوام هدف خود را تشکیل حزب،‌ وحدت طبقات مختلف به‌ویژه آزادیخواهان و رشد دموکراسی اعلام کرد. حزب دموکرات دارای برنامه گسترده و آیین‌نامه‌ای در چهارده ماده و مرامنامه‌ای تفصیلی در یازده ماده بود. در مرامنامه حزب، تساوی حقوق زن و مرد و حق شرکت زنان در انتخابات،‌ ریشه‌کن کردن بیکاری،‌ ساختن درمانگاه و مدارس و طرح آبیاری روستاها آمده بود. قوام با تشکیل حزب پایگاه خود را در رأس دولت مستحکم‌تر کرد. حزب توانست با برنامه سازمان یافته در برابر شاه و دربار به مقابله بپردازد. با این حال،‌ پیوستن افراد گوناگون با گرایش‌ها و اهداف مختلف و بعضا متضاد،‌ زمینه شکاف و اختلاف در حزب را فراهم ساخت و در واقع برخی زمینه‌های پیدایش و گسترش حزب، خود به اسباب و عوامل فروپاشی آن انجامید.» (ص 193)

کتاب «حزب دموکرات ایران و تحولات دهه 1320» تالیف مشترک محسن مدیرشانه‌چی و علی زارعی در 194 صفحه، شمارگان یک‌هزار و صد نسخه و به قیمت 14 هزارتومان از سوی انتشارات چاپخش روانه بازار کتاب شده است.

برای دریافت اطلاعات بیشتر به این نشانی مراجعه کنید:

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها