ایرج حسابی، فرزند مرحوم پروفسور حسابی درباره علاقه و تأکید پدر به مطالعه گفت: زمانی که در ترافیک بودیم مرحوم پدر بلافاصله تا زمان باز شدن مسیر، به مطالعه مشغول میشدند و از همان یک دقیقه هم استفاده میکردند.
وی درباره توجه پروفسور حسابی در پرورش خلاقیت کودکان گفت: مادرمان کتابهایی به زبان فرانسه را که دکتر به ایشان داده بود برای ما میخواندند و ما تصاویرش را نگاه میکردیم. این در حالی است که مادرمان نزدیک به 17 سال در حوزههای علیه قم و نجف تحصیل کرده بود، اما به واسطه پدر به زبان فرانسه مسلط شده بودند.
ایرج حسابی ادامه داد: دکتر معتقد بودند که کودک شب این قصهها را در خواب میبیند. باید بالای سر کودک یک قلم و کاغذ باشد تا بتواند آنچه را دیده برای دیگران روی کاغذ شرح دهد. بنابراین کودک به مرور یاد میگیرد فرایند مغزی خود را براساس آنچه شنیده تحویل دهد.
رئیس بنیاد دکتر حسابی در ادامه با اشاره به تأثیر شرح قصهگویی برای کودک اظهار کرد: کودک بعد از ورود به مدرسه و آموزشهای ابتدایی، به مرور فرا میگیرد که داستانهایش را خودش بنویسد، بنابراین پدر و مادر با کمترین زحمت صاحب فرزند خلاق میشوند.
وی افزود: نخستینبار که با آقای دکتر به اروپا سفر کردیم حدود 6 سال داشتم. وقتی سوار، تراموا، قطار، کشتی و مترو بودیم میدیدیم بهطور تقریبی بیشتر اروپاییان در این وسایل حمل و نقل کتاب مطالعه میکردند. از آقای پدر پرسیدم این اروپاییان مشغول مطالعه چه کتابی هستند؟ میگفتند به این اروپاییان از کودکی آموزش دادند کتاب بخوانند؛ آثاری از جک لندن، ویکتور هوگو و داستایوفسکی.
ایرج حسابی در ادامه درباره دیدگاه پروفسور حسابی درباره تأثیر مطالعه داستانهای معروف جهان در افکار مخاطبان گفت: مطالعه آثار داستانی معروف دنیا موجب آشنایی با انواع فرهنگ ملل دنیا و موجب از بین رفتن یکسونگری در مخاطبان خواهد شد.
رئیس بنیاد دکتر حسابی با اشاره به تأکید پدرش به مقوله مطالعه عنوان کرد: آقای دکتر از هر لحظه برای مطالعه استفاده میکردند؛ بهعنوان مثال، زمانیکه برای رفتن به مهمانی آماده میشدیم دکتر میگفتند تا زمان رفتن 20 دقیقه فرصت داریم، خوب، یک چیزی بخوانیم. یا زمانیکه در ترافیک بودیم دکتر بلافاصله تا زمان باز شدن مسیر، به مطالعه مشغول میشدند، از همان یک دقیقه هم استفاده میکردند، میگفتند حیف است. ایشان حتی در آخرین لحظات حیات وقتی در بیمارستان بستری بودند هم کتاب میخواندند.
وی درباره نخستین کتابی که از پدر هدیه گرفته بود، گفت: یک کتاب داستان هدیه گرفتم که با قرار گرفتن در گرامافون، یعنی وقتی سوزن دستگاه روی آن قرار میگرفت، داستان همراه موزیک پخش میشد. وقتی کتاب را از گرامافون خارج میکردیم میتوانستیم متن داستان را ببینیم و به تدریج کودک با تمرین توانایی خواندن پیدا میکرد. «سپید دندان» و «آوای وحش» را به این روش خواندیم. «قصههای خوب برای بچههای خوب» هم از کتابهای فارسی بود که از پدر هدیه گرفتیم.
نظر شما