به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا) هفتم آبان به پیشنهاد سازمان بینالمللی نجات پاسارگاد٬ بهعنوان روز كوروش انتخاب و نامگذاری شد اما گويا تقويم پررويداد ايران هيچ جاي خالي براي پادشاه پرافتخار و نامآور ايراني ندارد.
منشوري براي پاسداشت حقوق انسانها
در ميان منابع ايراني، منشور كوروش جايگاهي ممتاز دارد. اين لوح استوانهاي در سال 1879 ميلادي در كاوشهاي موزه بريتانيا به سرپرستي هرمز رسام كه يك مسيحي آشوري بود، در بابل كشف شد. اين استوانه به فرمان كوروش و طبق سنتي كهن و احتمالا بهعنوان يك كتيبه در پي بنايي در زير يكي از ديوارهاي بابل قرار داده شده بود. اين بيانيه را نخستينبار راولينسون ترجمه كرد و به سال 1885 ميلادي انتشار داد. بيانيه كوروش كه به زبان بابلي و به خط ميخي بابلي بر يك لوح استوانهاي نقش شده است، به مسايلي چون معرفي نبونئيد، آخرين فرمانرواي كلداني بابل، برانگيخته شدن خشم مردوك و برگزيده شدن كوروش از جانب او، معرفي كوروش، ورود او به بابل و كردار وي در آنجا پرداخته است.
از منشور كوروش بهعنوان نخستین بیانیه حقوق بشر در جهان یاد كردهاند. چراكه در اين فرمان، حقوق انسانها گرامي و پاس داشته شده است. كوروش منشور خود را اينچنين آغاز ميكند: «منم كورش، شاه بزرگ شاه نيرومند، شاه بابل، شاه سرزمين سومر و اكد، شاه چهار گوشه جهان، پسر كمبوجيه شاه بزرگ، شاه انشان، نواده كوروش شاه بزرگ، شاه انشان، از نژاد چيش پيش، از دودمان سلطنتي. هنگامي كه من بابل را به آرامش تصرف كردم با سرور و شاداني كاخ شاهي را جايگاه فرمانروايي قرار دادم...»
از منابع بابلي آنچه به نام «سالنامه نبونئيد» شهرت يافته بر يك استوانه گلي نگاشته شده است و از آنجا كه به روايت تاريخ آخرين شاه بابلي سلسله نو پرداخته است، در تكميل و تاييد برخي از گزارشهاي مربوط به كوروش اهميت دارد. ترجمه اين سالنامه نخستينبار سال 1883 منتشر شد.
گزارشهاي عهد عتيق درباره كوروش با ديدگاهي اعتقادي نوشته شده و او را پيامبر و مسيح خداوند ناميدهاند. اين روايتها را ميتوان در كتاب «دانيال»، «تواريخ ايام» و كتاب «عزرا» يافت.
روايتهاي عربي و فارسي كه در دوره اسلامي نگاشته شدهاند، نيز دربردارنده گزارشهاي جالبي درباره كوروش است. روايتهاي دوره اسلامي از طريق منابع يوناني، سرياني و عبري فراهم آمده است. اين منابع ارتباط با مادها و هخامنشيان، وقايع جنوب و غرب ايران را انعكاس دادهاند.
روايت ترجمه فارسي استوانه كوروش
دكتر عبدالمجيد ارفعي، استاد فرهنگ و زبانهاي باستانی، اکدی و ایلامی و آخرین بازماندگان مترجم خط میخی ایلامی در جهان نخستين پژوهشگري بود كه منشور كوروش را به فارسي ترجمه كرد. ارفعي به انگلستان ميرود و عكسي از متن استوانه كه در موزه بريتانيا نگهداري ميشود، تهيه ميكند و با بازگشت به ايران دست به كار ترجمه آن ميزند. او ابتدا قطعات را شكلنويسي و سپس با زيباسازي شكلها به چاپ آن اقدام ميكند.
ارفعی، از آخرین بازماندگان مترجم خط میخی ایلامی در جهان از سويي ديگر با كمك نسخه كپي از استوانه، نكتههايي را كه از نظر شكل مشكوك بودهاند، بازسازي ميكند و سطرهايي را كه واضح نبودند، به وضوح بيشتري ميرساند. ترجمه ديگري نيز از منشور كوروش در دست است كه از سوي رضا مرادي غياثآبادي در سال 1377 منتشر شد.
فتح بابل به روايت سالنامه نبونئيد و استوانه كوروش
كوروش هخامنشي، مؤسس سلسله پادشاهي هخامنشيان، از ساليان قبل، در ناحيه انشان در شرق شوشتر و حوالي رود كارون (در خوزستان فعلي) دولت كوچكي داشت و فكر اين را در سر ميپرورانيد كه همه آريايىهاي ايراني را با هم متحد كند. تحقق اين قصد و نيت، او را به سلسله جنگهايي با همسايگان ايران واداشت. كوروش پس از فتوحاتي در شرق ايران و افزايش حدود سرزمين ايران باستان، به فكر تسخير بابل قديم افتاد. ظلم و ستم و فساد سراسر بابل را فرا گرفته بود و همين اوضاع و احوال آشفته موجب شد تا كوروش كبير پس از جنگي كوتاه اين شهر را در سيزدهم اكتبر 539 ق.م به تصرف خود درآورد. كوروش با جلال و شكوه يك پادشاه آريايي اصيل وارد بابل شد و فرداي آن روز، در همان شهر تاجگذاري كرد و از اين تاريخ لوحههای گلی بابلی تاریخ خود را از نخستین سال فرمانروایی کوروش کبیر آغاز کردند.
درباره فتح بابل از کشورگشایی کوروش کبیر منابع اطلاعاتی کم نیستند. بیش از هر چیز متون میخی در دسترس هستند: استوانه کوروش کبیر٬ سالنامه نبونئید و مدیحه یا خطابه ستایش کوروش کبیر.
سالنامه بر این امر تاکید دارد که در زمان غیبت نبونئید، جشن سال نو بابلی (اکیتو) با شکوه و عظمت سنتی مرسوم بر پا نمیشده است. در استوانه٬ نبونئید به منزله یک پادشاهی بی دین معرفی شده است که تندیسهای الوهیت را به تبعید فرستاد و پرستش مردوک شاه خدایان را به فراموشی انداخت و کیشی را که مورد خواست مردم نبود بر آنها تحمیل کرد.
بابلیان در برابر پادشاهی کوروش سر به تعظیم فرود آوردند
استوانه همچنین٬ نبونئید را براي رعایایش٬ پادشاهی غیر عادل معرفی میکند، پادشاهي كه پیوسته بر شهر خود ظلم روا میداشت. در مدیحه نیز نبونئید با همین بیان تند و خشن معرفی شده است. او متهم به همه زشتیها و مظالم بود. بهويژه اینکه جشن سال نو بابلی را از میان برده است تا کیشی را که در حران به افتخار خداوند سین بر پا میدارند٬ به جای آن بنشاند.
استوانه میگوید که در چنین شرایطی مردمان سومر و اکد از نبونئید روی برگرداندند و تضرع به درگاه مردوک بردند. مردوک را بر بابلیان رحمت آمد. پس آنگاه شاهزادهای یافت که مطابق خواست آن بود و دست او را گرفت. از کوروش کبیر٬ نام برد. مردوک او را به سوی بابل٬ به سوی شهر خودش٬ فرمان به رفتن داد و او را وادار کرد تا راه بابل پیش گیرد و مانند یک دوست و یک رفیق راه٬ در کنار او حرکت کرد.
بنابراین٬ کوروش کبیر بهعنوان برگزیده خدای بزرگ بابل٬ بدون جنگ و نبرد در راس سپاهیان خویش وارد بابل شد و به این ترتیب٬ مردوک شهر خود٬ بابل را از فنا و نابودی رهایی بخشید و نبونئید٬ همان پادشاهی را که پرستنده او نبود٬ به کوروش تسلیم کرد. مردمان بابل٬ همگی در برابر پادشاهی او سر به تعظیم فرود آوردند. در بخش دوم استوانه٬ کوروش کبیر ضمیر اول شخص به کار میبرد و بعد از معرفی مقام و مناصب خود در دو جا تکرار میکند که او و ارتش او با صلح وارد بابل شدهاند. كوروش سپس به بيان جزییات کارهای خداپسندانه و مقدسی که انجام داده است میپردازد.
در روزي كه به نام كوروش بزرگ بود، نگاهي كوتاه بر منشور او انداختيم. منشوري كه حقوق انساني را پاس ميدارد و از آزادي و برابري سخن ميگويد. در روزگاري كه فرزندان اين سرزمين هويت خود را فراموش كرده و در ميان هزاران فرهنگ و خردهفرهنگ و عقايد و باورهاي رنگارنگ سرگردان شدهاند، نگاهي دوباره به اين منشور و معطوف كردن توجه نسل جديد به محتواي آن شايد كمي آنها را با فرهنگ اصیل خود آشنا كند و موجب شود تا آثار و ارزشهای بازمانده از نیاكان خود را بیشتر پاس بدارند.
نظر شما