جمعه ۲۱ شهریور ۱۳۹۳ - ۱۱:۵۳
حسینی‌زاد: وقت نمی‌کنم بروم جایزه نوبل بگیرم/ بهارلو: نگاه ما به رمان جهانی نیست/ دولت‌آبادی: کتبی هستم نه شفاهی

محمود حسینی‌زاد، محمد بهارلو و محمود دولت‌آبادی، مهمانان این هفته برنامه «پنج‌شنبه‌های پرسش» بودند که در موسسه مطالعات سیاسی اقتصادی برگزار شد. حسینی‌زاد و بهارلو در این برنامه به بیان نظراتشان درباره ادبیات داستانی معاصر پرداختند و دولت‌آبادی به روخوانی بخشی از رمان «روزگار سپری شده مردم سالخورده» پرداخت.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) محمود حسینی‌زاد، در ابتدای نشست «ملاحظاتی پیرامون ادبیات داستانی معاصر ایران» از سلسله برنامه‌های «پنجشنبه‌های پرسش» که عصر دیروز، پنج‌شنبه 19 شهریور 1393 در موسسه مطالعات سیاسی اقتصادی برگزار شد، با بیان این‌که دغدغه اصلی من گسیختگی در ادبیات است، اظهار کرد: روند رشد ادبیات ما پس از جریان‌های دهه‌های 70 و 80 افت کرد.

وی افزود: پس از این دهه‌ها، گروهی جوانتر وارد عرصه ادبیات داستانی ایران شدند که نمی‌خواهند یا بنابر ملاحظاتی نمی‌توانند با امثال من کار کنند. موج جوانی در دهه 70 به جریان ادبیات ایران پیوست و انتشاراتی‎ها، به آن‌ها رجوع می‌کنند. 
 
کشتی گرفتن تختی با بهارلو، حسینی‌زاد و دولت‌آبادی!

حسینی‌زاد گسیختگی و سکون را از عوامل موثر منفی در جریان ادبیات معاصر دانست و توضیح داد: تختی زمانی تختی شد که با دو حریف گردن‌کلفت روبرو شد و اگر قرار بود با من و بهارلو و دولت‌آبادی کشتی بگیرد که تختی نمی‌شد. در جایی که ادبیات در سطح پایین حرکت می‌کند، کسی نمی‌تواند کاری کند. 

وی افزود: حالا همه ما از تجدید چاپ کتاب‌های براهنی و ساعدی ذوق مرگ می‌شویم، چون چیزی برای خواندن نداریم. البته این دو از استادان بزرگ ما به حساب می‌آیند. بلقیس سلیمانی در شهر کتاب جلساتی به نام «نوبل‌خوانی» برگزار می‌کند و در یکی از این برنامه‌ها که به هاینریش بل و کتاب «عقاید یک دلقک» اختصاص داشت، من حضور داشتم. آثار بل با توجه به عظمتی که دارد دیگر در آلمان خوانده نمی‌شوند. او از صحنه اصلی ادبیات این کشور کنار گذاشته شده و به تاریخ ادبیات آلمان پیوسته است. 

نویسنده «آسمان کیپ ابر» تاکید کرد: اگر ما ذوق می‌کنیم که آثار ساعدی بازچاپ می‌‌شوند، یک جای کار می‌لنگد. اشتاین می‌گوید همینگوی مرده و  تمام شده است. او درست می‌گوید و ما هم باید به آن برسیم و چنین جلساتی باید برای این منظور و رسیدن به نقطه نظر مشترک برگزار شود. مانند جلساتی که با احمد غلامی برگزار می‌کردیم. 
 
برج‌نشینی ناشران
برنده مدال گوته سال 2013 درباره وضعیت نشر کتاب، توضیح داد: از طرفی فکر می‌کنیم وضعیت کتاب خراب است اما یک مغازه ناشران به دو مغازه تبدیل می‌شود و آپارتمان‌شان هم برج می‌شود، پس کتاب به فروش می‌رسد. ناشری به من می‌گفت کتابی چاپ کرده و ارشاد دوهزار جلد آن‌را خریده است. پس ترانسفر کتاب انجام می‌شود. 

هر ایرانی یک کتاب
وی سپس به بیان وضعیت کارگاه‌های داستان‌نویسی پرداخت و گفت: سناپور و شهسواری می‌گفتند تنها در تهران 100 کارگاه داستان برپاست و به طور مداوم دوهزار تا دوهزار و 500 نفر ادبیات داستانی می‌آموزند. این کارگاه‌ها باید خروجی داشته باشند و گمان نمی‌کنم هرگز در تاریخ به اندازه امروز این تعداد نویسنده داشته باشیم. حالا شعار هر ایرانی یک پیکان به هر ایرانی یک کتاب تبدیل شده است. 

حسینی‌زاد با بیان اینکه مشکل ما مشکل موضوعات است، اضافه کرد: در شبکه اجتماعی فیسبوک، صفحه‌ای وجود دارد که از کاربران می‌خواهد نام 10 کتاب برتر از دیدگاه خود را بنویسند و در این صفحه نام کتاب‌هایی نوشته شده که فکر می‌کنم حتی ویرجیانا ولف هم آن‌ها را نخوانده است. پس کتاب در ایران خوانده می‌شود. ما باید از جایی شروع به تولید ادبیات کنیم که حسرت نخوریم و از دهه 1360 نام سه نویسنده را نبریم. 

وی با انتقاد از موضوع داستان‌های معاصر ایران اظهار کرد: کافکا همیشه در ادبیات ما حضور دارد، برای نمونه سیمین دانشور در نقد یکی از آثار غلامحسین ساعدی نوشته است، کافکا را نمی‌توان از ما  گرفت. در ادبیات معاصر هم هرازچندگاهی یک چیز مد می‌شود. در دوره‌ای همه ما از بالکن به پایین می‌پریم و خودکشی می‌کنیم! اخیراً هم جنگ. زمانی که جنگ آغاز شد من حدودا 30 ساله بودم و تمام جنگ و بمباران را به یاد دارم. آن زمان ما در جماران زندگی می‌کردیم. حتی من 6 ماه هم به عشرت آباد رفتم اما نمی‌توانم درباره جنگ بنویسم. این در حالی است که دوستان 25 ساله ما همه از جنگ می‌نویسند و در همه این آثار بمبی در یک خانه می‌افتد و همه به زیرپله پناه می‌برند! 
 
حسینی‌زاد و جایزه نوبل!
این نویسنده و مترجم با بیان این‌که باید کاری بکنیم تا ادبیات تکان بخورد، افزود: از ما که گذشت. حتی اگر به من نوبل هم بدهند، گمان می‌کنم نمی‌رسم که به استکهلم بروم و جایزه آن را بگیرم. ما باید دست به دست هم بدهیم و تضادها را از بین ببریم. من همه نوع قراردادی با ناشر نوشته‌ام از 90 صفحه‌ای گرفته تا نیم صفحه‌ای. از 10 درصد حق‌التالیف تا 15 درصد. ما باید از کمی شروع کنیم و به کیفی برسیم. ایران ظاهراً تنها کشوری است که سه هزار مجوز کتابفروشی و 4 هزار مجو انتشاراتی دارد. 

هفته فرهنگی سفارت آلمان
حسینی‌زاد در پایان سخنانش از برگزاری هفته فرهنگی سفارت آلمان در خانه هنرمندان خبر داد و گفت: این برنامه از سوم اکتبر که فکر می‌کنم برابر با 11 یا 12 مهرماه است، برگزار می‌شود. یک شب آن هم که دوشنبه 14 مهرماه برگزار می‌شود به بررسی ادبیات، تئاتر و هنر آلمان در دهه‌های گذشته اختصاص دارد.
 
سرودن نیمی از شعرهای جهان به زبان فارسی!
محمد بهارلو، دیگر سخنران این برنامه، حرف‌هایش را با طرح پرسشی مبنی بر این‌که:«آیا نگاه ما به رمان جهانی است؟» آغاز کرد و گفت: من فقط این را به عنوان یک پرسش مطرح می‌کنم، چون در رد آن هم می‌توانم دقایقی صحبت کنم. 

بهارلو مساله ادبیات را زبان محوری توصیف کرد و افزود: ادبیات ما دو ژانر، یکی نثر و دیگری شعر دارد. تسلط شعر ایران چنان بلامنازع بوده که از مرزهای  جغرافیایی و فرهنگی عبور کرده و گفته می‌شود نیمی از شعرهای جهان به زبان فارسی سروده شده است. البته اگر بخواهیم همه شعرهای جهان را بشماریم، نوعی مصادره به مطلوب است اما به هرحال شعر ایران از شعرهای مطرح جهان است. 

وی افزود: در کنار آن نثر فارسی قرار دارد که تا آسانه انقلاب مشروطه وجود داشته است.برخی نخستین رمان فارسی را «تهران مخوف» می‌دانند اما گویا پیش از آن هم آثار دیگری در دوران مشروطه منتشر شده است. البته تعریفی که ما از نثر داریم با تعریف فرانسوی و اروپایی آن متفاوت است. آن‌ها ادبیات خلاقه و برگرفته از تخیل را نثر محض می‌دانند اما ما آثاری مانند تاریخ بیهقی و گلستان سعدی را هم زیرمجموعه نثر به حساب می‌آوریم. 
 
جهان متکثر رمان
بهارلو درباره تفاوت نثر اروپایی و فارسی توضیح داد: اروپایی‌ها چیزی داشتند که ما نداریم و آن، نمایشنامه است. البته ما نثرهای مذهبی مانند تعزیه‌خوانی و شبیه‌خوانی داشتیم اما اولاً قالب‌ آن‌ها شعر بوده است و ثانیاً بسیاری از آن‌ها شفاهی بودند نه مکتوب. ضمن این‌که در نمایشنامه شخصیت پردازی مساله بوده اما این موضوع در آثار ما کمتر دیده شده است. برای نمونه اگر به نمایش‌های یونانی و رومی نگاه کنید، کشمکش بین آدم‌ها، عقاید و مذاهب است اما این موضوعات در اشکال سنتی ما دیده نمی‌شود. 

بهارلو درباره تفاوت قصه‌های شفاهی ایران با داستان‌های جهانی گفت: در قصه‌ها مانند هر دیدگاه دیگری که به وحدت مربوط است، تمام عناصر به هم مربوطند. بین عدالت، زیبایی و آزادی ارتباط وجود دارد اما در رمان گاهی آزادی متضمن عشق و عدالت نیست و جهان رمان متکثر است. 
 
روباه و خارپشت!
وی سپس به کتاب «متفکران روس» نوشته آیزایا برلین اشاره کرد و گفت: این اثر را نجف دریابندری ترجمه کرده و برلین در جایی از آن به مقاله معروف روباه و خارپشت می‌پردازد. خارپشت برای دفاع از خود یک اصل عمده دارد اما روباه، ده‌ها روش دارد. تولستوی در تمام دیدگاه‌های نظری خود صحبت از برادری و رستگاری و وحدت می‌کند اما وقتی رمان می‌نویسد، نماینده کثرت است. 

زنان نویسنده
بهارلو در ادامه به بحث ورود زنان به ادبیات داستانی معاصر پرداخت و اظهار کرد: پیش از انقلاب تنها سیمین دانشور، مهشید امیرشاهی و گلی ترقی، نویسندگان زن ایرانی بودند اما حالا ده‌ها نویسنده زن
داریم. این رویکرد ناشی از چیست؟ یک اتفاق و جابجایی صورت گرفته است. 50 سال است صدای شاعران اروپایی در مرکز اروپا شنیده نمی‌شود و از کانون فرهنگی دور رفته است. آیا اروپایی‌ها شاعر ندارند؟ نه اینطور نیست، شعر هم برچیده نشده است اما شعر ما هم به زعم برخی نظریه پردازان نگاهی نوپردازانه و رمانی دارد. 

این نویسنده و منتقد صدا را مهم‌ترین اصل رمان دانست و توضیح داد: یکی از ملاک‌های شخصی من برای رمان صداست. آیا صدای راوی داستان برای من مانوس است یا خیر؟ گاهی داستانی نوشته می‌شود که راوی آن پیرمردی 70 ساله است. حالا مهم این است که آیا صدای پیرمرد 70 ساله در رمان محسوس است یا صدای یک نوجوان وسط آن شنیده می‌شود. آیا این صدا طبیعی، ملموس و باورپذیر است؟ آیا کلماتی که نویسنده انتخاب کرده از جنس آن آدم هستند؟ اینجا تنوع صدا مهم است نه تنوع شخصیت‌ها. اگر شخصیت ‌های متعددی در رمان حضور داشته باشند و صدای طبیعی نداشته باشند، تنوع تعبیر هم دیده نمی‌شود.
 
انسان کتبی
محمود دولت‌آبادی هم که به عنوان سخنران به این برنامه دعوت شده بود، در پایان این برنامه گفت: متشکرم از موسسه مطالعات سیاسی و اقتصادی که من را به زحمت انداخت! من انسانی کتبی هستم و وقتی پذیرفتم در این برنامه حاضر شوم، به نظرم رسید با توجه به صحبت‌‌های دوستان درباره ادبیات از دو زاویه مهم که برای من بسیار هم گوارا بود، بهتر است من بخشی از یک داستان را بخوانم و از شما خداحافظی کنم. 

دولت‌آبادی در ادامه بخشی از رمان «روزگار سپری شده مردم سالخورده» را روخوانی کرد. 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها