گیبنی مینویسد: شخصیتهای داستانی معمولاً درگیر فعالیتهای جذاب میشوند و در آشپزخانهها ممکن است هر چیزی که برای یک داستان فوقالعاده نیاز داریم پیدا شود. عشق و شور، آرمان و تخیل، انرژی و خستگی، پیروزی و شکست، دشمنی و محبت و بسیاری چیزهای دیگر.
قرنهاست هنرمندان در همه حوزهها از این موضوع که بسیار جای کار دارد، بهره گرفتهاند. با نگاهی به کتابها میتوان دید که چگونه نویسندگان برای کامل کردن جهان کتابهایشان به این درونمایه رجوع میکنند.
هنگامیکه کتاب Sous Chef (تعبیر من از یک روز زندگی یک آشپز حرفهای) را مینوشتم، سادهلوحانه تصور میکردم کار جدیدی انجام میدهم. فکر میکردم فقط من توانستهام گوهرهای پنهان در حرفه خود را ببینم و فقط من در حال نوشتن داستانی بودم که در آشپزخانه اتفاق میافتد.
ولی خیلی زود فهمیدم که اشتباه میکردم. از این رستورانها و کافههای زیبا با تفاوتهای جزئی در ادبیات مدرن فراوان بودند. درواقع من فقط به گفتگویی که مدتهاست آغازشده، حرف خودم را اضافه کرده بودم!
برخی رستورانها و کافههایی که نویسندگان درباره آنها در رمانهای خود صحبت کردهاند، عبارتاند از:
1.هتل ایکس در رمان «آس و پاسها در پاریس و لندن» نوشته «جورج اورول»
2. دینگو در رمان «عیش مدام» نوشته «ارنست همینگوی»
3. میلی ویز در رمان «رستورانی در انتهای جهان» نوشته «داگلاس آدامز»
4. فارولیتو در رمان «پائین کوه آتشفشان» نوشته «مالکوم لوری»
5. استراحتگاه راندگان تاکسی در پائین پل لوپ لاین در رمان «اولیس» نوشته «جیمز جویس»
6. باشگاه لانتننگو در رمان «دیدار در سامرا» نوشته «جان اوهارا»
7. اوکانلز در رمان «دندانهای سپید» نوشته «زادی اسمیت»
8. باشگاه بیلیارد چارلی بثسلار در رمان «اشتاد لونیگان» نوشته «جیمزتی. فارل»
9. کافه کورووا در رمان «پرتقال کوکی» نوشته «آنتونی برگس»
10. دورسیا در رمان «روانی آمریکایی» نوشته «برت ایستون آلیس»
نظر شما